هر پگاه نو با یک نگاه نو
سیدعلیرضاشفیعی مطهر
اصول سیاست و آیین کشورداری در کلام امام علی(ع)/بخش نخست
چون که گل رفت و گلستان شد خراب بوی گل را از چه جوییم از گلاب اکنون که علی (ع) به شهادت رسیده و جان بیتابش از “دار مفرّ” به “دیار مقرّ” پر کشیده است، ماییم و میراث گرانبار مکتب او. گزیدهای از فرمان امیرالمومنین علی (ع) به مالک اشتر را به مطالعه می نشینیم
چون که گل رفت و گلستان شد خراب
بوی گل را از چه جوییم از گلاب
اکنون که علی (ع) به شهادت رسیده و جان بیتابش از “دار مفرّ” به “دیار مقرّ” پر کشیده است، ماییم و میراث گرانبار مکتب او.
گزیدهای از فرمان امیرالمومنین علی (ع) به مالک اشتر را به مطالعه می نشینیم .باشد که از رهنمودهای راهگشای او رهتوشه هایی برگیریم و راه آینده را بهتر بسپریم :
نامه حضرت علی (ع) به مالک اشتر، هنگامی که او را به فرماندهی مصر برگزید، آن هنگام که اوضاع محمدبنابیبکر متزلزل شد. این نامه از طولانیترین نامههاست که زیباییهای تمام نامهها را دارد.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
این فرمان بندۀ خدا علی امیرمومنان، به مالک اشتر پسر حارث است، در عهدی که با او دارد، هنگامی که او را به فرمانداری مصر برمیگزیند تا خراج آن دیار را جمع آورد، و با دشمنانش نبرد کند، کار مردم را اصلاح و شهرهای مصر را آباد سازد.
ضرورت خودسازی
او را به ترس از خدا فرمان میدهد، و این که اطاعت خدا را بر دیگر کارها مقدّم دارد و آن چه در کتاب خدا آمده؛ از واجبات و سنّتها را پیروی کند، دستوراتی که جز با پیروی آن رستگار نخواهد شد، و جز با نشناختن و ضایعکردن آن جنایتکار نخواهد گردید.
به او فرمان میدهد که خدا را با دل و دست و زبان یاری کند، زیرا خداوند پیروزی کسی را تضمین کند که او را یاری دهد و بزرگ دارد آن کس را که او را بزرگ شمارد و به او فرمان میدهد تا نفس خود را از پیروی آرزوها بازدارد، و به هنگام سرکشی رامش نماید، که:
«همانا نفس همواره به بدی وامیدارد جز آن که خدا رحمت آورد.» (۱)
پس ای مالک بدان! من تو را به سوی شهرهایی فرستادم که پیش از تو دولتهای عادل یا ستمگری بر آن حکم راندند و مردم به کارهای تو چنان مینگرند که تو در کارهای حاکمان پیش از خود مینگری، و دربارۀ تو آن میگویند که تو نسبت به زمامداران گذشته میگویی، و همانا نیکوکاران را به نام نیکی توان شناخت که خدا از آنان بر زبان بندگانش جاری ساخت. پس نیکوترین اندوختۀ تو باید اعمال صالح و درست باشد، هوای نفس را در اختیار گیر و از آن چه حلال نیست خویشتن داری کن، زیرا بخلورزیدن به نفس خویش، آن است که در آن چه دوست دارد، یا برای او ناخوشایند است، راه انصاف پیمایی.
اخلاق رهبری(روش برخورد با مردم)
مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی، زیرا مردم دو دستهاند، دستهای برادر دینی تو، و دسته دیگر همانند تو در آفرینش میباشند، اگر گناهی از آنان سر میزند، یا علّتهایی بر آنان عارض میشود، یا خواسته و ناخواسته، اشتباهی مرتکب میگردند، آنان را ببخشای و بر آنان آسان گیر، آن گونه که دوست داری خدا تو را ببخشاید و بر تو آسان گیرد. همانا تو از آنان برتر و امام تو از تو برتر و خدا بر آن کس که تو را فرمانداری مصر داد والاتر است، که انجام امور مردم مصر را به تو واگذارده و آنان را وسیله آزمودن تو قرار داده است، هرگز با خدا مَستیز که تو را از کیفر او نجاتی نیست و از بخشش و رحمت او بینیاز نخواهی بود، بر بخشش دیگران پشیمان مباش، و از کیفرکردن شادی مکن، و از خشمی که توانی از آن رها گردی شتاب نداشته باشد، به مردم نگو، به من فرمان دادند و من نیز فرمان میدهم، باید اطاعت شود، که این گونه خود بزرگبینی دل را فاسد، و دین را پژمرده و موجب زوال نعمتهاست و اگر با مقام و قدرتی که داری، دچار تکبّر یا خودبزرگبینی شدی به بزرگی حکومت پروردگار که برتر از تو است بنگر، که تو را از آن سرکشی نجات میدهد و تندروی تو را فرو مینشاند، و عقل و اندیشهات را به جایگاه اصلی بازمیگرداند.
پرهیز از غرور و خودپسندی
بپرهیز که در بزرگی خود را همانند خداوند پنداری و در شکوه خداوندی همانند او دانی، زیرا خداوند هر سرکشی را خوار میسازد و هر خودپسندی را بی ارزش میکند. با خدا و با مردم، و با خویشاوندان نزدیک و با افرادی از رعیت خود که آنان را دوست داری، انصاف را رعایت کن که اگر چنین نکنی ستم روا داشتی و کسی که به بندگان خدا ستم روا دارد خدا به جای بندگانش دشمن او خواهد بود و آن را که خدا دشمن شود، دلیل او را نپذیرد، که با خدا سر جنگ دارد، تا آنگاه که باز گردد، یا توبه کند.
و چیزی چون ستمکاری نعمت خدا را دگرگون نمیکند، و کیفر او را نزدیک نمیسازد، که خدا دعای ستمدیدگان را میشنود و در کمین ستمکاران است.
مردم گرایی، حق گرایی
دوستداشتنیترین چیزها در نزد تو، در حق، میانهترین؛ و در عدل، فراگیرترین، و در جلب خشنودی مردم گستردهترین باشد، که همانا خشم عمومی مردم، خشنودی خواص را از بین میبرد، اما خشم خواص را خشنودی همگان بیاثر میکند. خواصِّ جامعه همواره بار سنگینی را بر حکومت تحمیل میکنند. زیرا در روزگار سختی یاریشان کمتر و در اجرای عدالت از همه ناراضیتر و در خواستههایشان پافشارتر، و در عطا و بخششها کمسپاستر، و به هنگام منع خواستهها دیر عذرپذیرتر، و در برابر مشکلات کم استقامتتر میباشند. در صورتی که ستونهای استوار دین، و اجتماعات پرشور مسلمین، و نیروهای ذخیرۀ دفاعی، عموم مردم میباشند، پس به آنها گرایش داشته و اشتیاق تو با آنان باشد.
ضرورت رازداری
از رعیت، آنان که عیبجوترند از خود دور کن، زیرا مردم عیوبی دارند که والی در پنهانداشتن آن از همه سزاوارتر است. پس مبادا آن چه بر تو پنهان است آشکار گردانی، و آن چه که هویداست بپوشانی، که داوری در آن چه از تو پنهان است با خدای جهان میباشد، پس چندان که میتوانی زشتیها را بپوشان، تا آن را که دوست داری بر رعیت پوشیده ماند خدا بر تو بپوشاند، گره هر کینهای را در مردم بگشای، و رشتۀ هر نوع دشمنی را قطع کن و از آن چه که در نظر روشن نیست کناره گیر، در تصدیق سخنچین شتاب مکن، زیرا سخنچین گرچه در لباس اندرزدهنده ظاهر میشود، امّا خیانتکار است.
جایگاه صحیح مشورت
بخیل را در مشورتکردن، دخالت نده، که تو را از نیکوکاری بازمیدارد، و از تنگدستی میترساند. ترسو را در مشورت کردن دخالت نده، که در انجام کارها روحیّۀ تو را سست میکند. حریص را در مشورتکردن دخالت نده، که حرص را با ستمکاری در نظرت زینت میدهد. همانا بخل و ترس و حرص، غرائز گوناگونی هستند که ریشه آنها بدگمانی به خدای بزرگ است .بدترین وزیران تو، کسی است که پیش از تو وزیر بدکاران بوده، و در گناهان آنان شرکت داشت، پس مبادا چنین افرادی محرم راز تو باشند، زیرا که آنان یاوران گناهکاران و یاریدهندگان ستمکارانند، تو باید جانشینانی بهتر از آنان داشته باشی که قدرت فکری امثال آنها را داشته اما گناهان و کردار زشت آنها را نداشته باشند. کسانی که ستمکاری را بر ستمی یاری نکرده، و گناهکاری را سبکتر، و یاریشان بهتر و مهربانیشان بیشتر، و دوستی آنان جز با تو کمتر است، آنان را از خواص، و دوستان نزدیک، و رازداران خود قرار ده، سپس از میان آنان افرادی را که در حقگویی از همه صریحترند و در آن چه را که خدا برای دوستانش نمیپسندد، تو را مددکار نباشند، انتخاب کن، چه خوشایند تو باشد یا ناخوشایند.
اصول روابط اجتماعی رهبران
تا میتوانی به پرهیزکاران و راستگویان بپیوند و آنان را چنان پرورش ده که تو را فراوان نستایند و تو را برای اعمال زشتی که انجام ندادهای تشویق نکنند، که ستایش بیاندازه، خودپسندی میآورد، و انسان را به سرکشی وا میدارد.
هرگز نیکوکار و بدکار در نظرت یکسان نباشند، زیرا نیکوکاران در نیکوکاری بیرغبت، و بدکاران در بدکاری تشویق میگردند، پس هر کدام از آنان را بر اساس کردارشان پاداش ده.
بدان ای مالک! هیچ وسیلهای برای جلب اعتماد والی به رعیت بهتر از نیکوکاری به مردم، و تخفیف مالیات، و عدم اجبار مردم به کاری که دوست ندارند، نمیباشد، پس در این راه آنقدر بکوش تا به وفاداری رعیت، خوشبین شوی، که این خوشبینی بار سنگین رنج آور مشکلات را از تو برمیدارد. پس به آنان که بیشتر احسان کردی بیشتر خوشبین باش و به آنان که بدرفتاری نمودی بدگمانتر باشد و آداب پسندیدهای را که بزرگان این امّت به آن عمل کردند و ملّت اسلام با آن پیوند خورده و رعیت با آن اصلاح شدند، بر هم مزن، و آدابی که به سنّتهای خوب گذشته زیان وارد میکند، پدید نیاور، که پاداش برای آورنده سنّت، و کیفر آن برای تو باشد که آنها را در هم شکستی.
با دانشمندان، فراوان گفتگو کن، و با حکیمان فراوان بحث کن، که مایه آبادانی و اصلاح شهرها، و برقراری نظم و قانونی است که در گذشته نیز وجود داشت.
ادامه دارد….
برچسب ها :امر به معروف ، پیشوای راستین، ، تقوای الهی، ، سیدعلیرضا شفیعی مطهر ، قرآن ، نماز، ، نهی از منکر، ، هر پگاه نو با یک نگاه نو ، وصیت نامه امام علی(ع)
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰