تاریخ انتشار : سه شنبه 12 اردیبهشت 1402 - 7:17
کد خبر : 124444

معلم،با اصالتی بهارین و رسالتی بهارآفرین

معلم،با اصالتی بهارین و رسالتی بهارآفرین

معلم را روشنگری می دانند که چونان شمع می سوزد و جمع را می سازد. اما اگر سوز و سازش را بنگریم و برگ و برش را بنگاریم، در می یابیم که این تشبیه چندان منصفانه نیست؛ زیرا شمع را می سازند تا بسوزد ، ولی او می سوزد تا بسازد. معلم شمعی است گدازنده

معلم را روشنگری می دانند که چونان شمع می سوزد و جمع را می سازد.

اما اگر سوز و سازش را بنگریم و برگ و برش را بنگاریم،

در می یابیم که این تشبیه چندان منصفانه نیست؛

زیرا شمع را می سازند تا بسوزد ، ولی او می سوزد تا بسازد.

معلم شمعی است گدازنده که خون سپید سپیده را با اشک دیده درمی آمیزد

و در رگ های شب می ریزد.

معلم روشنگری است که شب های سرد و لحظه های درد را

با اشک سبز بهار و خون سرخ گلنار رنگ آمیزی می کند.

معلم شب ستیزی است که زلال سپید سحر را به روی شن زار شب می ریزد

و سینه ریز نور را بر سینه شب دیجور می آویزد.

معلم پیامبری است که رسالت دارد تا از ایثار ، سرمایه اندوزد

و سایه بر سر هر همسایه اندازد .از پیامبران پیشه آموزد و انسان را اندیشه بیاموزد.

اکنون بار دیگر نسیم بهاری در کوچه باغ های اردیبهشت شادمانه شکوفه می ریزد

و جانانه مشک می بیزد.

زلال سپیده از لابه لای شاخساران می تراود ، و بر مخمل سبز سبزه ها می آرامد.

رایحه سُکرآور سحر آرام و رام پرده سیاه شب را می شکافد

و بر لب های سرخ غنچه می شکوفد.

رویای رنگین ریشه از زبان تُرد جوانه سرود سبز بهار را می سراید.

هر پنجرۀ باز هزار حنجره آواز دارد ، و در هر آواز، هزار پردۀ راز.

تک سوار زرّین خاوران پای در رکاب می کند

و هیولای سیاه شب ذرّه ذرّه از خجالت آب می شود.

ترنّم سبزِ درخت ،گوش لحظه ها را می نوازد

و شوق شکوفایی را در دل تنگ غنچه بر می انگیزد.

هر نَفَسِ نسیم، کوله باری از شمیم بر دوش دارد و دنیایی از شادی در آغوش.

قامت رسای سرو،قیامت می‌کند

و بر سجّادۀ سپیدِ سحر نمازِ سبز مکرّر را قامت می‌بندد.

انفجارِ عطر انباشته در دل تنگ غنچه پرنیانِ باد را عطرآگین می سازد

و مشامِ جان ها را با رایحه مُشکین می نوازد.

صبا نرم می وزد ، و گرم می گذرد ،

سبدسبد لاله می آورد و سبو سبو ژاله می بارد.

شرارۀ بیاض و فوّارۀ فیّاضِ فلق دامنِ ظلمتِ مطلق را بر می چیند

و تا دامنۀ خونین شفق ره می پیماید.

بهار می آید غمّاز و دلنواز با صد کرشمه و ناز ،

اما نه او را پای پایایی است و نه سرِ ایستایی.

چون مرغِ طایر می گذرد و خاطره ای در خاطر می گذارد .

شاداب به هر بوستان سر می کشد و با شتاب به سوی هجران پر می کشد.

اما من گلی را می شناسم که همیشه بهار است و اندیشه تبار.

او بهاری است دائم،زیرا انسانی است «معلم».

نَفَسِ او نه تنها بهارین است ، که خود بهارآفرین است.

امید که متولّیان فرهنگ و سیاست کشور،مقام و منزلت این روشنگران شب ستیز را

درک کنند و بدانند جایگاه معلم نه «زندان تنگ»،که بر فراز «آسمان فرهنگ» است!

اکنون در آستانۀ هفتۀ بزرگداشت مقام والای معلم

خرسندیم که خاضعانه فرارسیدن این ایام میمون و مبارک را

به پیشگاه همه استادان فاضل و فرهیخته تبریک و تهنیت عرض کنیم.

بهروزی و پیروزی روزافزون همۀ همکاران فکور و فرزانه را از درگاه ایزد منّان آرزو دارم.

در کسب رضای حق موفق باشید

دانلود رایگان کتاب ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین گویه های مطهر

https://t.me/nedayemotahar

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....