مدینۀ فاضله!!

مدینۀ فاضله!!

گفت: نسل شما در سال ۱۳۵۷ برای چه آرمان هایی انقلاب کردید؟ گفتم:آرمان آزادی و دموکراسی و حاکمیت ارادۀ ملی در ادارۀ کشور . البتّه آن زمان ما آرمان ایده‌آل ما دست یافتن به مدینۀ فاضله ای بود که می گفتند همۀ مردم با هم چون خواهر و برادر می شوند و هر کس می

«راز باد» بر «فراز چکاد»فرگرد ۱۹۲۶

«راز باد» بر «فراز چکاد»فرگرد ۱۹۲۶

«گاهی»،«گیاهی»، برای «درک سایش» ناگزیر از «ترک آسایش»می شود. او برای درک «راز باد نستوه» بر «فراز چکاد کوه» می رویَد. آن گاه که با «وزش طوفان» و «یورش بوران»، «جگرش خسته» و «کمرش شکسته» می شود، نه تنها «افسُرده» و «آزُرده» نمی شود، بلکه شاد است که با «تکاپوی بشکوه»،آن «سوی کوه» را دیده

خیک شیره!!

خیک شیره!!

گفت:چرا تو این قدر به من گیرمی‌دهی و حرف های راست و درست مرا،#سیاهنمایی می‌نامی؟ گفتم: آخر تو این سخن حکیمانۀ سعدی را رعایت نمی‌کنی که می گوید: جز راست نباید گفت، هر راست نشاید گفت. گفت:آخر همین سعدی این سخن را هم می گوید: متکلّم را تا کسی عیب نگیرد، سخنش صلاح نپذیرد. گفتم:تو

«شمع امید» در «جمع تردید»!فرگرد۱۹۲۵

«شمع امید» در «جمع تردید»!فرگرد۱۹۲۵

من زمین را دیدم در «سرمای زمستان» با «ستیزای سوزان». «یخ بسته» و «دل شکسته»، ولی با «گِلی هموار» و «دلی امیدوار». به او گفتم: تو که «دلخسته ای»،به چه «دل بسته‌ا‌ی»؟ گفت: گرچه من اکنون «جالِ جمادم»و در «حال انجمادم»، ولی به «فرارسیدن بهار» و «روییدن گلزار» امیدوارم. هر «زمستان بیداد» به «تابستانِ وداد»می

ریش بی ریشه!!

ریش بی ریشه!!

«یاری هالو» را در «دیاری پر از زالو» دیدم، با «کیشی قُلدُری» و «ریشی پروفسوری»! او را گفتم: تو را چه شده که نه «ژنِ مقام» داری و نه «محاسنِ تمام»؟ گفت: آن گاه که «ریش جای ریشه» را گرفت و «پیشه جای اندیشه» را، من نه «تاتاری الدنگم»،که از «تباری زرنگم»، بنابراین فهمیدم که

رمضان ؛ فصل سبز دعا

رمضان ؛ فصل سبز دعا

بهار از راه رسید . نه تنها بهار خاک، که بهار افلاک. نسیم بهار رمضان نه تنها حیات بخش گِل هاست که روان آفرین دِل هاست . رمصان بهارِ دِل است و سرچشمۀ فضایل . نسیم آن خوشگوار است و شمیم آن مشکبار . در کوله بار هر لحظه صد انبان عطر عشق نهفته و

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....