سرهای «خالی»و«عالی».فرگرد ۱۹۹۷

سرهای «خالی»و«عالی».فرگرد ۱۹۹۷

در هر کشتزار گندم «خوشه‌هایی سربرافراشته» و «پوشه‌هایی سرفروانگاشته»اند. آن ها که «سربرافراخته‌اند،خالی»اند و این ها که «سرفروانداخته‌اند،عالی» اینان «دانه‌های گندُم» دارند و آنان ،«میانه‌های توهُّم». «خوشه‌های سربه‌زیر» پر از «توشه‌های خجیر»است. «ساختار مردم» نیز چون «کشتزار گندم»است. اینان که «هوتن»اند،«فروتن»اند و آنان که «بی‌هنر»اند،«جلوه‌گر»اند. اینان«اصحاب گفتگو»هستند و آنان «ارباب هیاهو». آنان بر «صدر می‌نشینند»

حکم سواد!!

حکم سواد!!

گفت: بعضی از مسئولان در مسندها و مقام‌هایی گمارده شده‌اند، که سواد و تخصُّصی در آن رشته و زمینه ندارند. گفتم:آیا مدیرانی متخصّص و باسواد در آن رشته‌ها وجود دارد که ناگزیر خانه‌نشین شده‌اند؟ گفت: بسیار! گفتم: مدیری که در رشتۀ مسئولیّت خود تخصُّص ندارد،چگونه از عهدۀ کار برمی‌آید؟ گفت: شاید حکم سواد هم برایشان

«وار وزین» و «آوار سنگین»فرگرد۱۹۹۵

«وار وزین» و «آوار سنگین»فرگرد۱۹۹۵

«قاضی» هرچند از کار خویش «راضی» باشد، یک «فرد نادان»است در میان دو «هماورد همه‌دان». زیرا هم «شاکی» حقیقت را می‌داند و هم «متشاکی». قاضی «حقیقتِ دلالت را نمی‌داند»،ولی«طریقتِ عدالت را می‌تواند». بنابراین «کاری ژرف»در پیش دارد و «ابتکاری شگرف». قاضی «واری وزین» و «آواری سنگین» بر دوش دارد. اگر بتواند «عدالت ورزد»،به «اصالت می‌ارزد»،

اعتماد،عظیم ترین سرمایه اجتماعی

اعتماد،عظیم ترین سرمایه اجتماعی

اعتماد ،سُتونی سُتوار و پایه‌ای پایدار است برای بنای جامعه‌ای ماندگار. اعتماد رشته تسبیحی است که همه دانه‌های فردفرد اجتماع را انسجام و بنیان‌های ملت را استحکام می‌بخشد. اعتماد،قایقی وزین و زورقی زندگی‌آفرین بر روی دستان امواج مردمی است که در صورت غرق شدن نه از تاک، نشان می‌ماند، نه از تاک‌ْنشان. اعتماد برای ادارۀ

عید قربان ، اوج عشق و عرفان

عید قربان ، اوج عشق و عرفان

عید قربان نه یک روز،که یک راز است .راز این روز،«خود»دادن و «خدا»دیدن است . آنان که زلال سپیده را در جام سحر می‌نوشند،زمزمۀ خلوت یار را از زمزم ساغر می‌نیوشند . با حبیب عارفانه راز می‌گویند و عاشقانه نیاز می‌جویند . بر آستان آفتاب و آستانۀ محراب ، سبدسبد ستارۀ شوق می‌بارند و سبوسبو

«بنایی استوار» بر «مبنایی پایدار»فرگرد۱۹۹۳

«بنایی استوار» بر «مبنایی پایدار»فرگرد۱۹۹۳

ما در «عُمری کوتاه» باید «عمارتی دلخواه»، نه در «زمینِ تَنِ خاکی»،که در «زمینۀ روحِ افلاکی»بسازیم، که بتوانیم پس از مرگ بدون «مؤونت» در آن «سکونت» کنیم. بیاییم «بنایی استوار» بر «مبنایی پایدار» بسازیم، که مرگ هم نتواند از «ما بگیرد» و «فناپذیرد». آن‌چه را مرگ از ما می‌گیرد «جسم» است،نه «اسم» و اسم آن‌گاه

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....