تاریخ انتشار : جمعه 21 بهمن 1401 - 20:35
کد خبر : 115403

پاسخ نسل نخست انقلاب: چرا انقلاب کردیم؟!

پاسخ نسل نخست انقلاب: چرا انقلاب کردیم؟!

در بهمن ۵۷ چه دیدیم؟چه گفتیم و چه کردیم؟ دیدیم : حاکمیت سیاه عفریت سیهکار و فرعون مُتفَرعنِ فریبکار، هیولای اهریمنی خود را بر پهندشت ایران زمین گسترده و با سلطۀ جهنّمی خود نفس ها را در سینه ها و کینه ها را در این آیینه ها حبس کرده است! گفتیم: در برابر خدایگان خودکامه

در بهمن ۵۷ چه دیدیم؟چه گفتیم و چه کردیم؟

دیدیم :

حاکمیت سیاه عفریت سیهکار و فرعون مُتفَرعنِ فریبکار،

هیولای اهریمنی خود را بر پهندشت ایران زمین گسترده

و با سلطۀ جهنّمی خود نفس ها را در سینه ها

و کینه ها را در این آیینه ها حبس کرده است!

گفتیم:

در برابر خدایگان خودکامه باید بپاخاست

و با تکیه بر عصای موسوی ،بت سامری را درهم شکست!

دیدیم:

در حکومت خفقان طاغوت،«انسان»،این گل سرسبد مُلک و ملکوت مسخ می شود،

کرامت انسان به نسیان سپرده شده

و شخصیّت و آزادگی او لگدکوب خودخواهی و خودکامگی گردیده است!

گفتیم:

باید غبار قیادت را از رخسار هویّت زدود

و بار دیگر تاج «لَقَد کَرَّمنا بَنی آدَم» را بر سر انسان «خلیفه الله» نهاد!

حاکمیّت انسان بر انسان مردود است و تنها حاکمیّت «الله» محمود است.

همه باید تسلیم قانون باشند ،نه خودکامگان دون!

دیدیم:

در نظام استبداد و خودکامگی ،«زن» این بدیل آدم و ریحانۀ عالم را به ابتذال می کشند،

تحجُّر به نوعی به استثمارشان می کوشد و تجدُّد به گونه ای به استعمارشان می کشد.

این،خوارشان می سازد و آن،بر بی بند و باریشان می نازد.

این، جابرانه گوهر عفافشان را به زنجیر هوس می کشد

و آن ،جاهلانه عطر عاطفه و عشق آسمانیشان را

در گنداب متعفّن اوهام خود به بیگاری می کشد!

گفتیم:

باید به پاخیزیم و با سلطه و سلطنت بستیزیم ،

عزّت و کرامت از کف رفتۀ زن را بدو بازگردانیم و او را بر سریر شرافت و حرّیّت بازنشانیم!

دیدیم:

در عرصه تفکُّر و اندیشه،قلم ها را شکسته اند و زبان ها را بسته اند.

اندیشمندان زبان در کام کشیده اند و چشمه های زلال خشکیده اند.

بر وفق بیان رسای امیر بیان علی(ع): «العالِمُ مُلجَم وَ الجاهلُ مُکرَم»؛

آگاهان دردآشنا را در بند کشیده اند و تهی مغزان چاپلوس را بر صدر نشانده اند!

انسان را مسخ کرده اند و انسانیّت را به مسلخ برده اند.

«آزادی»،این موهبت الهی را موجد و موجب مناهی نامیده

و حرّیّت و آزادی و آزادمَنَشی را جسارت و گستاخی دانسته اند!

گفتیم:

باید انسان را از بند بردگی و زنجیر افسردگی رهانید و بر صدر سریر آزادگی نشانید.

باید بر سینۀ سپهر چون مهر درخشید و بر نهال آزادی و شکوفه های آزادگی طراوت بخشید؛

زیرا شکوفه های گلگون آزادی همیشه از خون آزادگان روح می گیرند!

دیدیم:

عفریت سیاه شب،گلوی شمع شب افروز را می فِشُرَد

و بال و پَرِ سرد و سنگین خود را بر پهندشت این سرزمین می گسترد.

نه نایی از نِیی برمی خیزد و نه نوایی از نایی.

شاهبازان سپهر سخن، همه دم درکشیده اند.

گویی همه طعم تلخ داغ و درفش را چشیده اند.

چه شکرهاست در این شهر که قانع شده اند

شاهبازان طریقت به مقام مگسی؟!

گفتیم:

بال بگشای و صفیر از شجر طوبی زن

حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی

دیدیم:

آنان که حق را می شناسند،از بیان حقیقت می هراسند.

شب،سایۀ سرد و سنگین و سیاه خود را بر سر شهر افکنده

و کوچه های سحر را با تعفُّن سکوت و سکون و ستم آکنده است.

«شب باوران» شب را دیرپا یافته اند و «شب یاوران» به یاریشان شتافته اند!

مردم نه نوشی از جویبار سیمین مهتاب نوشیده اند

و نه جرعه ای از آبشار زرین آفتاب چشیده اند.

ستارگان به سختی با همه وجود می درخشند و شب زدگان را امید می بخشند.

اما ستارگان را نیز به جرم نورافشانی به بند می کشند و به ترفند می کُشند!

هر شب ستاره ای به زمین می کشند و باز

این آسمان غم زده غرق ستاره هاست

گفتیم :

غبار سیاه سکون و سکوت و بیداد را باید زدود و دروازه های سپید بامداد را گشود.

اگر تابشِ چشمۀ آفتاب را نمی توانیم ،راز کرشمه های شب تاب را می دانیم.

اگر هر یک از ما چون شب تاب بتابیم،می توانیم روزن روشن سحر را بیابیم.

دیدیم:

دین باورانِ حق یاور از تعدّی و تفرقه امروز می نالند و به عظمت و شکوه دیروز می بالند.

شاخه های تُردِ «یاس» و شکوفه های سرخِ «ناس» از وزش سموم خزان «یَاس»پژمُرده اند

؛همۀ شکوه و عظمت فرهنگ و تمدّن اسلامی را می ستایند

و از غرور سر بر فلک می سایند،

اما دربارۀ تفرقه و پراکندگی کنونی مسلمین نه حرفی برای گفتن دارند

و نه امیدی برای شکفتن!

گفتیم:

باید سبزِِ سبز دامن همّت بر کمر بندیم و سرخِ سرخ بر سیمای سحر بخندیم ؛

باید تلاش ها را تشدید و شکوه دیرین را تجدید کنیم.

دیدیم:

سرنوشت ملّت بزرگ ایران را در کاخ های سپید و سرخ بیگانه رقم می زنند.

تَامین منافع قدرت های بزرگ بیگانه در گرانیگاه تصمیم گیری های ما با یکدیگر گره می خورد،

منابع طبیعی و انسانی ما،پشتوانه منافع نامشروع بیگانگان است،

ایران را استعمار می کنند و ایرانیان را استثمار!

گفتیم:

باید فریاد بلند «استقلال و آزادی» را بر بلندای قیادت و قیمومیّت فرود آوریم ،

تا با رفع سلطۀ بیگانه و دفع سلطنت خودکامه ،

سرنوشت ایران را در ایران و با ارادۀ ایرانی رقم بزنیم.

دیدیم:

دسایس دشمن و وساوس اهریمن ،

دریای خروشان خلق را قطره قطره کرده و ذرّه ذرّه پراکنده است،

تا هر قطره تنها در اثر وزش سموم یَاس و تابش هُرم نومیدی حقیرانه بمیرد

و چراغ امیدش غریبانه خاموشی پذیرد!

گفتیم:

باید از مشارکت قطره ها،جویباران ،و از به هم پیوستن جویباران،

رودهای خروشان خلق را به حرکت درآوریم،

تا کوه مشکلات و سختی ها را درهم شکنیم و راه های رهایی و تحقّق آرمان ها را بازگشاییم.

****************

این گونه شد که ملّت ما در بهمن ماه ۱۳۵۷ با نهضت فراگیر و فناناپذیر خود این حقیقت را با

خامۀ خون بر صحیفه گردون نوشت که

هر قدرتی که در برابر مردم سالاری بایستد،محکوم به نابودی است!

این ها گوشه هایی از «دیدنی ها» و «گفتنی ها»ی ما بود!

اگر «نظام موجود» همان «اسلام موعود» نیست،

اگر آن آرمان های نسل نخست انقلاب تحقّق نیافته،

و اگر نسل های پسین ،آرمان های پیشین را در خطِ خلاف و خطای انحراف می بینند،

باید همه صمیمانه دست در دست یکدیگر نهیم

و با اصلاحات گام به گام خارهای نابسامانی ها را بزُداییم و گل های آرمانی را بشکوفانیم!

به امید بهروزی بهتر و پیروزی بیشتر!

همواره هوادار رَهِ حق باشید

در کسب رضای حق موفّق باشید

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....