گیدئون راچمن روزنامه‌نگار بریتانیایی و نویسنده گزارش پیش‌رو، ۳۰ اکتبر در فایننشال تایمز می‌نویسد: چگونه ترور دوک اتریشی در سارایوو در ژوئن ۱۹۱۴، تنها چند هفته بعد منجر به درگیری‌ای شد که تمام قدرت‌های بزرگ اروپا و در نهایت ایالات متحده را درگیر کرد؟ این سوال به‌ویژه از این منظر نگران‌کننده است که بسیاری از رهبران درگیر، تلاش زیادی کردند تا از یک جنگ عمومی در اروپا اجتناب کنند. امپراتوران آلمان و روسیه پیام‌های متعددی را مبادله کردند تا بحران یک‌ماهه را که منجر به درگیری شد؛ خنثی کنند، اما شکست خوردند. در حال حاضر خطر مشابهی از تشدید ناخواسته جنگ در خاورمیانه وجود دارد.

وحشت ناشی از درگیری در غزه آنقدر دلهره‌آور است که آدمی را وسوسه می‌کند تا تمرکز خود را بر نبرد در آنجا قرار دهد. اما سیاستگذاران غربی به طور فزاینده‌‌‌ای بر منطقه وسیع‌‌‌تر و خطر یک جنگ عمومی در خاورمیانه که می‌تواند ایران، ایالات متحده و حتی عربستان سعودی را به میان بکشد، متمرکز شده‌‌‌اند. برای دولت بایدن، تهدید جنگ گسترده‌‌‌تر اکنون به عنوان چالش اصلی در کل بحران در نظر گرفته می‌شود.

به گزارش اقتصاددان به نقل از دنیای اقتصاد  ،   همان‌طور که یکی از منابع داخلی در واشنگتن می‌گوید: «همه کشورهای درگیر آستانه‌هایی دارند که اگر از آنها عبور شود، آنها را به این باور می‌رساند که باید اقدام کنند. اما هیچ کس واقعا نمی‌داند آستانه طرف مقابل چقدر است.» اواخر هفته گذشته، ایران تهدید آشکاری مبنی بر نزدیک شدن به آستانه خود صادر کرد. ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور جمهوری اسلامی ایران، در شبکه ایکس (توییتر سابق) نوشت که اقدامات اسرائیل در غزه «خطوط قرمزها را رد کرده و این ممکن است همه را مجبور به اقدام کند.» وی افزود: واشنگتن از ما می‌خواهد که کاری انجام ندهیم، اما آنها به حمایت گسترده از اسرائیل ادامه می‌دهند. بنابراین جلوگیری از تشدید تنش چگونه می‌تواند انجام شود؟

یکی از نشانه‌ها هفته گذشته اتفاق افتاد. زمانی که ایالات متحده شبه‌نظامیان مورد حمایت ایران در سوریه را بمباران کرد. واشنگتن اعلام کرد که در حال پاسخ به حملاتی به نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه است که توسط نیروهای نیابتی ایران انجام شده است. اگر این حملات ادامه یابد و نیروهای آمریکایی کشته شوند، پاسخ بعدی ایالات متحده حتی شدیدتر خواهد بود. نقش حزب الله، گروه مورد حمایت ایران مستقر در لبنان حیاتی است. اگر حزب‌‌‌الله حملات خود را به اسرائیل افزایش دهد، موشک‌‌‌های دقیق هدایت شونده کافی در زرادخانه خود دارد تا اساسا اکثر جمعیت غیرنظامی اسرائیل را وادار به رفتن به پناهگاه‌‌‌ها کند. بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر اسرائیل، تهدید کرده در صورت حمله به اسرائیل از خاک لبنان، این کشور ویران خواهد شد.

اما اگر حزب‌‌‌الله در خطر نابودی باشد، ایران می‌تواند نیروهای دیگری را گسیل دارد تا در کنار متحد خود بجنگند. در آن مرحله، اسرائیل ممکن است تصمیم بگیرد که به مواضعی در ایران و همچنین در لبنان حمله کند.سایر نیروهای نیابتی ایران در اطراف منطقه نیز احتمالا با تشدید حملات خود به اهداف اسرائیلی و آمریکایی به جنگی که حزب الله در آن درگیر است پاسخ خواهند داد.

ایران همچنین ممکن است در نهایت به تهدیدهای گاه به گاه خود مبنی بر بستن تنگه هرمز، که بیشتر نفت جهان از طریق آن می‌گذرد، عمل کند. این امر اقتصاد جهانی را به رکود می‌کشاند و همچنین مستقیما عربستان سعودی را تهدید می‌کند. نیروی دریایی ایالات متحده برای بازگشایی تنگه تلاش خواهد کرد. اما این ممکن است ایران و نیروهای نیابتی آن را به واکنش وادار کند. ایالات متحده نیروها و تاسیساتی در سرتاسر منطقه دارد که ممکن است مورد هدف قرار گیرند – از جمله در بحرین، امارات متحده عربی، قطر، سوریه و عراق. یکی از نیروهای تحت حمایت ایران که آمریکایی‌‌‌ها با نگرانی خاصی آن را رصد می‌کنند، حوثی‌‌‌های یمن هستند که در جنگ وحشیانه عربستان سعودی مورد هدف قرار گرفتند. نیروهای حوثی هفته گذشته راکت‌هایی به سمت اسرائیل شلیک کردند. آنها همچنین در گذشته به تاسیسات نفتی عربستان ضربه زده‌اند.

چند موشک دقیق می‌تواند کارخانه‌های نمک‌زدایی که آب شیرین موردنیاز ریاض پایتخت عربستان سعودی را تامین می‌کند، نابود کند. درگیری که به این شکل آشکار شود برای هر یک از مشارکت‌کنندگان یک فاجعه خواهد بود و همه آنها این را می‌دانند. با وجود این ممکن است این اتفاق بیفتد، زیرا همه طرف‌‌‌ها معتقدند رویدادهای خاصی وجود دارد که پاسخ ندادن به آنها برایشان بسیار خطرناک است. اسرائیل بدون طرح خروجی معتبر به غزه حمله کرده است، زیرا احساس می‌کند باید «بازدارندگی» را احیا کند. ایران به دنبال این است که نشان دهد «محور مقاومت» از فلسطینی‌‌‌ها حمایت می‌کند. آمریکا بر این باور است که باید به هر گونه حمله به نیروهای خود با قدرت پاسخ دهد. اما همه در منطقه وحشت‌زده نیستند.

هفته گذشته در ریاض، برخی از سعودی‌‌‌ها را دیدم که در موقعیت مناسبی قرار داشتند و با اطمینان اظهار می‌‌‌کردند که این فقط یک بحران دیگر در یک منطقه دارای بی‌‌‌ثباتی تاریخی است. آنها اصرار داشتند که برنامه نوسازی بلندپروازانه پادشاهی – چشم‌انداز ۲۰۳۰ – همچنان در مسیر خود باقی مانده است. اما جمعیت معمولی در ریاض سر خود را در برف فرو کرده‌اند. ولیعهد محمد بن‌سلمان، حاکم واقعی کشور، بسیار نگران خطر یک جنگ منطقه‌ای است. یکی از منابع نزدیک به دربار گفت استراتژی MBS این است که «بر آمریکایی‌‌‌ها فشار بیاورد تا آنها بر اسرائیل فشار بیاورند.» آمریکایی‌ها به نوبه خود امیدوارند که محمد بن‌سلمان ولیعهد سعودی، قطر و حتی چین بتوانند ایران را در مورد خطرات تشدید تنش و نیاز به خویشتن‌داری متقاعد کنند.

این بحران پیش از این منجر به گفت‌وگوی بی‌سابقه‌ای بین محمد بن‌سلمان و رئیس‌جمهوری ایران شده است. مانند امپراتورهای روسیه و آلمان قبل از جنگ جهانی اول، رهبران ایران و عربستان سعودی مایل بودند در تلاش برای جلوگیری از یک جنگ فاجعه بار با یکدیگر گفت‌وگو کنند. وضعیتی که در سال ۱۹۱۴ کار نکرد. اما بگذارید امیدوار باشیم که این زمان متفاوت باشد.

1402072009372468728547624 copy