تاریخ انتشار : شنبه 8 اردیبهشت 1403 - 11:54
کد خبر : 165129

دکتر محمد رسولی(شاهنامه شناس نو اندیش)

شاهنامه چیست؟افسانه یا تاریخ حقیقی ؟

شاهنامه چیست؟افسانه یا تاریخ حقیقی ؟

“شاهنامه چیست؟” مهمترین موضوع که در شاهنامه شناسی باید به آن توجه داشت این است که شاهنامه چیست؟ یعنی شناخت و نگاه کلی به اینکه شاهنامه چیست کلید ورود به این دریای علم و دانش است. این پرسش ساده به نظر می رسد، اما خیلی مهم است. شاید ریشۀ اختلاف بین ما و همۀ کسانی

“شاهنامه چیست؟”
مهمترین موضوع که در شاهنامه شناسی باید به آن توجه داشت این است که شاهنامه چیست؟ یعنی شناخت و نگاه کلی به اینکه شاهنامه چیست کلید ورود به این دریای علم و دانش است. این پرسش ساده به نظر می رسد، اما خیلی مهم است. شاید ریشۀ اختلاف بین ما و همۀ کسانی که با شاهنامه میانه ای ندارند در همین پرسش است و اختلاف بین همۀ شاهنامه دوستان هم در همین پرسش است که شاهنامه چیست. هنوز برخی افراد شاهنامه را افسانه و زاییدۀ تخیلات فردوسی می دانند و همین باعث می شود که ارزش مطلب درک نشود. پس در وهلۀ نخست باید به سراغ این موضوع برویم که شاهنامه چیست. پاسخ مهم سؤال “شاهنامه چیست؟” این است که شاهنامه تاریخ روایت تاریخ ایران است، یعنی در حقیقت شاهنامه یک تاریخ نامه است. و این بدان معنی است که هر چیزی که در شاهنامه بیان شده است باید در واقعیت، محقق شده باشد. پیش از این، شاهنامه را افسانه می دانستند، اما با گذشت زمان و پیشرفت علم (مثلاً در صد سال اخیر) باز دانشمندان شاهنامه پژوه و ادیبان و افراد دست اندرکار بر این باور بودند که شاهنامه سه بخش است: ۱٫ بخش اساطیری ۲٫ بخش پهلوانی ۳٫ بخش تاریخی.
که براساس این تقسیم بندی، آنها می گفتند که یک سوم شاهنامه تاریخی است. و آن یک سوم را هم که می گفتند، چون اواخر شاهنامه بود، از نظر مدت زمانی که در بر می گرفت یک دهم شاهنامه می شد. ولی ما با جرئت و با اطمینان خدمت شماعرض می کنیم که: کل شاهنامه از بیت آغازین تا بیت آخر روایت تاریخ ایران است. شاهنامه دربرگیرندۀ تاریخ ایران از آغاز تشکیل دولت و مردم در ایران تا پایان دوران ساسانیان است. از آغاز تشکیل دولت در ایران یعنی از زمان کیومرث پیشدادی تا پایان دوران ساسانیان در شاهنامه بیان شده است. طول یان مدتی که بیان شد ۸۵۰۰ سال است. بنابراین، شهنامه تاریخ نامۀ ایران از آغاز حکومت کیومرث تا پایان ساسانیان است.
و شاهنامه به هیچ عنوان افسانه و قصه و اساطیر نیست و همه اش روایت تاریخ ایران است. برای درک بهتر مطلب راجع به کل تاریخ ایران توضیحی ارائه می شود که بسیار حائز اهمیت است. می توان تاریخ ایران را از آغاز تا به امروز به سه دوره تقسیم کرد: ۱- آغاز یعنی از پادشاهی کیومرث که سرآغاز سلسلۀ پیشدادیان می شود تا پیش از مادها که به آن عهد کهن می گوییم. ۲- دورۀ دوم شامل حکومت مادها، هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان است که به آن دورۀ باستان می گوییم. ۳- دورۀ سوم بعد از ساسانیان تا به امروز را دورۀ نو یا دورۀ اسلامی می گوییم.
شاهنامه تاریخ ایران کهن و باستان را در بر می گیرد. بین دورۀ عهد کهن و دورۀ عهدباستان، یک مقطع در تاریخ گم شده است و اسناد آن درست و روشن و واضح نیست و به این دلیل در شاهنامه هم وجود ندارد. ممکن است این پرسش ایجاد شود که : اگر هر آنچه در شاهنامه بیان شده تاریخ محض است، پس چرا برخی مطالب یا موجودات شاهنامه با زندگی واقعی آدمی تطبیق ندارد. مثلاً در شاهنامه برخی عمرها بسیار طولانی است (جمشید ۷۰۰ سال پادشاهی کرد یا ضحاک ۱۰۰۰ سال پادشاهی کرد) یا اینکه پرنده ای به نام سیمرغ با انسان حرف بزند. این ها پرسش هایی است که باید بدان پاسخ داده شود. نخست باید یادآور شویم که در خود شاهنامه بیان شده است که هرچه را در این کتاب متوجه نمی شوید یک رمزی دارد و آن رمز را پیدا کن
تو این را دروغ فسانه ندان به یکسان رَوِشن زمانه مخوان
از آن هرچه اندر خورد با خرد دگر بر ره رمز معنی برد
برای پاسخ به سوالات مطرح شده می توان گفت که رمز طولانی شدن عمر در شاهنامه این است که آنها یک تن نیستند بلکه یک زنجیره هستند. مثلاً منظور از ۷۰۰ سال پادشاهی جمشید یعنی سلسلۀ جمشیدیان در طی این مدت پادشاهی کرده است. با توجه به این، هنوز هم برخی از سلسله ها را با نام فرد یاد می کنند؛ مثلاً قاجاریه نام حکومت هفت شخص است که مجموع حکومت آنها ۱۵۰ سال است که این امر در مور جمشید و ضحاک نیز صدق می کند.
و اما سیمرغ نام سرپزشک ماهر و حاذق آن دوران بوده است و با توجه به سایر ابیات شاهنامه و با توجه به دلایل دیگر، کشف شده که سیمرغ نام پزشک است. چنانچه در ادوار بعدی هم در سرآغاز نام پزشکان هم، این پیش نام “سی” را داریم مانند سی مرغ، سی نا، سی نوهه و ….. و از انجا که زال نوزادی سپید موی بود و گمان می کردند که معلول است و به زودی از دنیا خواهد رفت و بهتر است که زندگی سختی در پیش نداشته باشد، او را نزدیک آشیانه سیمرغ (خانۀ این پزشک) می گذارند و بعد سیمرغ نوزاد را پیدا و معاینه می کند و متوجه می شود که سالم است. پس او را نگهداری و تربیت می کند و بعد از اینکه پدرش سام می آید، زال را تحویل پدرش می دهد. یا یکی دیگر از نشانه های پزشک بودن سیمرغ زمانی است که رستم می خواهد به دنیا بیاید. یا توجه به سختی زاده شدن رستم، سیمرغ به عنوان پزشک فراخوان می شود و ایشان به آنجا می رود و راهنمایی می کند که با عمل رستم زاد (سزارین)، رستم به دنیا بیاید. پس نتیجه می گیریم که سیمرغ پزشک بوده است.
اسطوره چیست؟
اسطوره که جمع آن اساطیر است به معنی قصه و افسانه و حکایت و دروغ است و اینکه می گویند بخش ” اساطیری شاهنامه”، این کاملاً اشتباه است. ما در شاهنامه چیزی به نام اسطوره نداریم، زیرا اگر بخشی از شاهنامه را اسطوره بدانیم، در حقیقت، بخش اعظمی از آن را حرف بیهوده و افسانه می پنداریم، در حالی که خود شاهنامه به روشنی بیان می کند که این کتاب را افسانه ندانید. اسطوره در حقیقت عبارت از تاریخی است که زمان رویداد آن مشخص نباشد؛ وقتی که زمان آن مشخص شد، دیگر اسطوره نیست، بلکه تاریخ است. در خصوص شاهنامه با توجه به تحقیقاتی که توسط استادان شاخه های مختلف علم از نجوم و زمین شناسی و تاریخ انجام شده، امروز، همۀ بخش های آن معلوم و روشن شده است و دیگر نباید از بخش اسطوره ای شاهنامه نام برد.
شاید در جایی کسی زمان دقیق یک رویداد را از ما نپذیرد و بین صاحب نظران اختلاف باشد، برای مثال، اینکه زال ۶۰۰ هزار سال پیش بوده یا ۶۵۰۰ سال پیش. اما در اینکه حدود این تاریخ و این رویداد روشن شده، امروز، تردیدی وجود ندارد. بنابراین، چون زمان حضور اسطوره ها، براساس اصطلاح اشتباه رایج، روشن شده است؛ دیگر آنها بخش تاریخی شاهنامه هستند و اطلاق صفت اسطوره ای به آنها خطاست.
ما با اطمینان بر این باوریم که زمان همۀ رویدادهای شاهنامه را می دانیم، پس دلیلی ندارد که جایی از شاهنامه را تاریخ ندانیم. ما می دانیم که ایرانیان در حدود ۱۳۸۰۰ سال پیش از جایی که “ایران ویچ” نخست بود به سوی فلات ایران آمدندو آن کوچ بزرگ به یک باره نبود و حدود ۱۸۰۰ سال طول کشید. و اینکه در اوستا می خوانیم که ایرانیان، سه بار، به خاطر پیشرفت یخ در عصر چهارم زمین شناسی به سوی جنوب(نیمروز) حرکت کردند، در واقع، مهاجران نیاکان ما بوده که ۱۸۰۰ سال طول کشیده است تا آنها به فراخور نیاز که ناشی از پیشرفت یخ در آن دوره بود به طرف جنوب که مناطق گرم تری بودند حرکت کنند. زمانش حدود ۱۳۰۰۰ سال پیش بود. در آغاز زندگی ورنشینی دارند (ور یعنی زندگی در زیرزمین) و نخستین دولت و ملت تشکیل می شود و اولین پادشاه کیومرث و اولین سلسله پیشدادیان است و بعد فریدونیان، کیانیان و لهراسبیان اند. باتوجه به این تاریخ حکومت هریک از این سلسله ها مشخص است. پس چیزی در شاهنامه مبهم نیست که ما بخواهیم ان را اسطوره بنامیم و تمام شاهنامه تاریخ است.
مطلب مهم، برای درک بهتر شاهنامه، شناخت باورهای ایرانیان عهد کهن است. یکی از مهم ترین آن باورها که ارتباز مستقیم با درک شاهنامه دارد این بود که ایرانیان عهد کهن تصور می کردند که جهان ۱۲۰۰۰ سال عمر دارد و پس از آن دنیا تمام می شود. بعداً این باور تغییر کرد و تکمیل شد و به این صورت درآمد که آنها باورمند شدند که زمان دارای دوره های ۱۲۰۰۰ سالی است و پس از هر ۱۲۰۰۰ سال، یک تغییر اساسی و جامع در کل جهان و هستی به وجود می آید. و براساس همین باور، قرار شد برای هر مقطع از این ۱۲۰۰۰ سال، که ۱۰۰۰ سال بود، نام گذاری کنند. برای نام گذاری بهترین کار این بود که اسم برجسته ترین شخصیت هر هزاره را روی آن بگذارند. مثلاً هزارۀ پنجم که کیومرث در آن می زیسته است را با عنوان هزارۀ جمشید و … و درحقیقت وقتی می گویند فلان شخص هزار سال عمر کرد، اشاره به هزارۀ آن می کنند. در همین جاست که بسیاری از ابهامات روشن می شود.
در نکتۀ بعدی باید توجه کنیم که تغییرات آب و هوایی هم در سرنوشت جمعی ایرانیان و هم در اخلاق عمومی ایرانیان تأثیر داشته است.ارتباط میان این دو نکته از این جهت حائز اهمیت است که وقتی مثلاً می گوییم که هزارۀ جمشید و هم زمان یه نکته ای در زمین شناسی پیدا می کنیم که متوجه می شویم در آن هزاره، فلان تغییر اساسی در زمین انجام شده است، می توانیم زمان رویدادها را بهتر متوجه شویم.
امروزه نیز بررسی و پژوهش بر روی تاریخ آب و هوای فلات ایران و بررسی آثار طبیعی این فلات مانند کوه ها، آتشفشان، دریاها و توجه به روند تاریخی تغییرات آنها می تواند ما را برای زمان گذاری بر مقاطع تاریخی ایران عهد کهن یاری دهد. همچنین بررسی تاریخ تحول و رشد صنعت هم در این زمینه به ما کمک رسان است. برای مثال، اگر ما متوجه شویم که نخستین بار در ۷۰۰۰ سال پیش انسان فراگرفته که آهن را ذوب کند و سپس در شاهنامه می خوانیم که جمششید آهن را ذوب کرد: “به فر کیی نرم کرد آهنا” به راحتی زمان زندگی جمشید را پیدا می کنیم. بنابراین، بین این دو نکته چنین ارتباطی وجود دارد. همچنین از دانش زمین شناسی استفاده می کنیم و متوجه می شویم که آتش فشان دماوند و سبلان ۵۰۰۰ سال پیش فعال بوده است. زمان حکومت ضحاک را هم کشف می کنیم و با توجه به رموز شاهنامه، متوجه می شویم جایی که اشاره به دو مار روی دوش های ضحاک شده، به باور پاره ای شاهنامه پژوهان، در واقع ، کنایه از فعال بودن آتش فشان هاست. در این صورت ، ما با کنار هم قرار دادن این دو داده، زمان زندگی و حکومت ضحاکیان را پیدا می کنیم. ما می دانیم که در دورهۀ چهارم زمین شناسی، یعنی دورانی که هنوز هم ادامه دارد، چهار یخبندان بزرگ برروی زمین روی داده است. دانشمندان از این دوره ها به عنوان مهم ترین حوادث طبیعی در زندگی بشر نام می برند. در آخرین دورۀ یخبندان، نیکان ما مجبور شدند از مناطق بالاتر به سوی مناطق جنوبی یعنی به طرف فلات ایران حرکت کنند. اما آنان دانش و باورهای خود را هم همراه داشتند و می دانستند که کدام منطقه را برای زندگی انتخاب کنند. بر همین اساس است که در اوستا می خوانیم بهترین سرزمینی که اهورامزدا آفرید ایران بود. آنها بعد از اینکه در ایران استقرار کامل پیدا کردند، با هم متحد شدند و در هزارۀ پنجم از آن گاه شماری خود در این سرزمین، دولت مرکزی را به رهبریکیومرث تشکیل دادند. پس آنها در هزارۀ پنجم خودشان که با احتساباتی که انجام شده، متوجه می شویم که حدود ۹۰۰۰ سال پیش می شود، در این سرزمین، اولین حکومت مرکزی را تشکیل دادند. این کشفیات زمین شناسی، در کنار سایر داده ها، این چنین کمک به کشف زمان رویدادهای شاهنامه می کند.
شاهنامه چگونه تدوین شد؟
در سال ۱۲ خورشیدی، ۶۳۳ میلادی، سرزمین ایرانیان برای نخستین بار از سوی جنوب مورد تهاجم بیابان گردان تازی قرار گرفت. در درازای تاریخ طولانی ما به طور معمول، معمولاً ایرانیا از سوی خاور و باختر مورد یورش قرار می گرفت. ما از سوی خاور توسط اقوام وحشی و از سوی باختر توسط مقدونی ها و سپس لژیون منظم رومی ها مورد تهاجم قرار می گرفتیم.اما این بار تازشگران از جنوب با دستاویز قرار دادن دین به سرزمین ایران حمله کردند. آنها به بهانۀ حفظ زبان دین در پی دگرگون کردن زبان ایرانیان برآمدند که البته در این کار هم فقط در ایران ناکام ماندند و در جاهای دیگر مانند مصر و حلب و … موفق شدند مردم را از زبان پدری شان محروم کنند. آنها برای تغییر زبان مردم از تغییر خط آغاز کردند. اگرچه در آغاز چندان توفیقی نداشتند و بعد از حدود ۱۰۰ سال پس از سلطۀ عرب هنوز در خراسان و فرارود خط پهلوی به کار می رفت، اما به تدریج زبان قدیمی ایران از بین رفت.
از طرف دیگر، صفاریان و سامانیان، بعد از رسیدن به قدرت، ضمن اینکه خودشان علاقۀ شخصی به فرهنگ و زبان ایرانی و فارسی داشتند، از جهت سیاسی هم مصلحتشان ایجاب می کرد که برای تفاوت گذاری مشخص باشدکه ایران کجاست و غیرایران کجاست. بر این اساس تلاش کردند که زبان فارسی را احیا کنند. به ویژه در این بین شخص بزرگی مثل یعقوب لیث، بنیان گذار سلسلۀ مستقل ایرانی که به راستی مردی لایق و میهن پرست بود، در این کار، پیش قدم شد. یعقوب لیث اسناد ایران را گردآوری کرد و در جهت نظم بخشی به آنها، اسناد را به شاعری سپرد تا آنها را به شعر درآورد. شاعری که این اسناد را به وی سپردند آقای دقیقی بود. دقیقی شروع به کار کرد، اما بعد از مدتی کشته شد. و کارش نیمه تمام ماند بعد از دقیقی، ادامۀ این را بزرگان ایران به قوی ترین شاعر زمان یعنی فردوسی سپردند. البته فردوسی آن بخشی که دقیقی سروده بود و در حدود ۱۰۰۰ بیت بود را در شاهنامه ذکر کرده است. یکی از نزدیکان دربار سامانیان بود که کار تألیف این کتاب را به فردوسی سپرد. هرچند بعد از مدتی این شخص که دوستی خوب و با نفوذ و حامی قوی مالی ای برای فردوسی بود از بین رفت. ولی فردوسی پس از پایان سرایش شاهنامه یاد وصیت او می افتد که گفته بود:
مرا گفت کین نامۀ شهریار گرت گفته آید به شاهان سپار
دل من به گفتار او رام شد روانم بدان شاد و پدرام شد
و باید توجه داشت که شاهنامه دیگری هم بوده و از جمله چنین آمده که ابوالمؤید بلخی نیز دارای شاهنامه بوده بسیار بزرگ که پاره ای از پژوهشگران از جمله ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه اشاره به این موضوع دارند و می توان به شاهنامۀ اسدی توسی نیز اشاره کرد. ولی شاهنامه فردوسی چیز دیگری بود.
برای درک بهتر مطالب شاهنامه باید به چند نکته توجه کرد:
۱- مکان ها: مکان ها لزوماً همانی که در شاهنامه آمده به معنای همان اسم امروزی اش نیستند. مثلاً منظور از آمل که در شاهنامه ذکر شده همان جایی نیست که در شهر مازندران کنونی قرار دارد. ایرانیان (ایرها) از آن جای نخستین که کوچ کردند این نام ها را با خودشان آورده اند. مطلب دیگر اینکه گاهی نام ها تشابه دارند و ممکن است در دو نقطه این نام ها آمده باشند و این نباید ما را گمراه کند.نگاهی نو چاپ پنجم اقتصاددان نوشته
۲- زمان ها: باید توجه کرد که زمان وقوع رخدادها چه هنگامی بوده است. برای مثال، وقتی که جمشید پادشاه ایران بود، هنوز کشور مصر شکل نگرفته بود.
۳- معنی درست واژه ها: معنای واژه ها با آن چیزی که امروز در جامعه از آنها استفاده می شود بسیار متفاوت است و توجه به معنای امروزی وازه ما را گمراه خواهد کرد. مانند کلمۀ “پرسش” که رد گذشته به معنای پرستاری و نگهداری بوده و با معنای امروزی آن که پرستیدن می باشد متفاوت است. برای مثال، واژۀ “ملکه” فقط و لزوماً معنی همسر پادشاه را نداشته است، بلکه هرکس وظایف رسمی و ادرای ملکه را انجام می داد صاحب این عنوان می شد. (وقتی در تاریخ ایران کهن می خوانیم که ملکه خواهر پادشاه بود، چون از بقیۀ دانسته ها بی اطلاعیم گمان می کنیم که خواهرش همسرش بوده در صورتی که این درست نیست. بلکه در غیاب ملکه وظایف رسمی و اداری ملکه را خواهر پادشاه انجام می داد. خیلی وقت ها گمان می کنیم که او با خواهرش ازدواج کرده، ولی ازدواج بین محارم در ایران نبوده است. ما در سایر متون از جمله شاهنامه می خوانیم که ایرانیان از نظر پزشکی به چه پیشرفت زیادی رسیده بودند و آنها قطعاً می دانستند که ازدواج با محارم چه تبعات بدی از نظر پزشکی به خصوص در نسل بعدی دارد. بنابراین، این مطلب درست نیست.)
۴- رمزهای نهفته: دانستن رمزهایی مانند اینکه مار، اژدها و …. چیست، که بعضی از آنها امروزه کشف شده است.
۵- تغییر واژگان در زمان: برای مثال، واژۀ دیو که در آغاز معنی خوبی داشته اما پس از ظهور زرتشت دارای بار معنایی منفی شده است.
۶- تور و ترک: عنصر ترک در ان زمان وجود نداشته و در شاهنامه هر جا که “ترک یا تورک” دیدید، بدانید منظور در واقع همان “تور” است. تور فرزند فریدون بود و تورانیان اصلاً ترک نبودند و پسرعموی ما ایرها بودند.
۷- ایران در شاهنامه کجاست؟ هنگامی که موضوع ماجرا مربوط به داخل ایران می شود، در برخی موارد این کلمه به عنوان صفت به کار می رود. مثلاً گفته می شود که سپاهیان ایران وارد زابل شدند و این یک اصطلاح است و منظور این است که نیروهای پایتخت وارد انجا شدند. و در خیلی جاها پایتخت با عنوان ایران به کار برده شده است.
۸- علم در طول تاریخ دائماً رشد صعودی نداشته و گاهی دچار تنزل شده است. مردمان عهد کهن از بسیاری از علوم و دانش پیشرفته مطلع بودند و از آن برخوردار بودند. بنابراین، برخی مسائل علمی که در شاهنامه آمده را باید دید که به راستی چه بوده است. چه بسا بسیاری از این علوم از بین رفته باشند و هنوز بشر قادر به کشف دوبارۀ آنها نیست. ولی با توجه به سایر داده ها ما مطمئنیم که تمامش یک رویداد واقعی بوده است. امروزه در گوشه و کنار جهان چیزهایی کشف می شود که برای هزاران سال پیش است و آدمی در شگفت می ماند که اینها از کجا آمده اند. و گاهی چون دانشمندان در دلیل پیدایش آنها در می مانند می گویند که لابد از کرات دیگر آمده اند. ولی این درست نیست و خاستگاه بسیاری از آنها در ایران است. اینکه چه شده که از بین رفته و خلائی در این بین افتاده را نمی دانیم، ولی می دانیم که دانش پیشرفته ای در دوران کهن برقرار بوده و دلایل بسیار زیادی برای این موضوع وجود دارد.
۹- دریا و رودخانه: گاهی منظور از دریا در شاهنامه همان رودخانه است. هنوز هم در بسیاری از مناطق ایران، رودخانه را دریا می گویند. جیحون به خاطر اینکه در مسیر ایران و توران بوده در شاهنامه بسیار کاربرد دارد، و گاهی معنای دریا می دهد. و چون مرز بین ایران و توران سیحون بوده است نه جیحون، باید توجه داشت که سیحون درست است نه جیحون.
۱۰- دیو: در اصل دیو، آدمی است. ضمناً دیو در آغاز معنای خوبی داشته و هنوز هم در خیلی از کشورها دیو معنای خدا را می دهد، اما با ظهور زرتشت مثل همۀ دین های دیگر که پیش از خودشان را باید نقض کنند و خود را خوب بیان کنند، پیروان دیویسنا بد می شوند و پیروان دین جدید خوب می شوند. دیو با تغییر حرف “و” به “ب” و برعکس که همان دیو که می شود: دیب، ادیب، دبیر، دیوان. نویسندگان می شوند دیوان و این دیوان بودند که به طهمورث نوشتن را یاد دادند. پس اولاً منظور از دیوها انسان ها هستند و ثانیاً دیوها در ایران کهن پیش از زرتشت خوب بودند و بعداً معنای منفی به خود گرفتند.همایش 3 اقتصاددان نوشته
در یاران باستان، به ویژۀ در دورۀ ساسانیان، روزها و ماه های سال، هرکدام، یک نام ویژه برای خودشان داشتند. دانستن نام آن ماه ها و روزها در ابیاتی که از آنها نام برده می شود به درک بهتر شاهنامه کمک می کند. هرگاه که شاهنامه به دقت مطالعه شود، متوجه می شویم که ایرانیان عهد کهن دارای ارکان لازم برای حکومت بوده اند و این طور نبوده است که فقط یک شخص، به عنوان پادشاه،کشور را اداره کند و از نهادهای لازم برای یک حکمرانی خوب برخوردار بوده اند. ما در شاهنامه متوجه می شویم که انجمنی که متشکل از بزرگان بوده، در اصل، کشور را اداره می کرده و اعضای آن انجمن هرکدام نمایندۀ یک تیره و دودمان از ایرانیان است. ما نقش این انجمن را چنان قدرتمند می بینیم که بسیاری از جاها پادشاهی از دنیا می رود و علیرغم اینکه دارای فرزند است، این انجمن اجازه نمی دهد هیچ یک از فرزندان آن پادشاه به حکومت برسند و شخص دیگری را برای این کار انتخاب می کند. یکی از این نمونه ها کی قباد است که اصلاً در پایتخت نبوده است و این انجمن او را برای این کار برمی گزینند. همچنین از سایر مفاهیم امروزی حقوق سیاسی به راحتی می توان در شاهنامه یافت و این نشانگر آن است که تمدن در حکمرانی در آن دوردست های تاریخ رشد قابل توجهی داشته و باید این ها را در لابه لای ابیات پیدا کرد.
به طور مثال، زمانی که کیکاووس تصمیم می گیرد به مازندران برود، در ابتدا انجمن اداره کنندۀ کشور که متشکل از بزرگان و ردان و سران بود با این عملیات مخالف بودند، ولی کیکاووس با اصرار، نظر خود را تصویب می کند و با سپاه ایران به آن سو حرکت می کند. کی کاووس زمانی که قصد خروج از کشور را دارد، یکی از افراد کاردان دربار را که میلاد نام داشت، فراخواند و به او سپرد که رد غیاب پادشاه، امور کشور را اداره کند. ولی مسئلۀ مهمی در اینجای شاهنامه از نظر حقوقی- سیاسی پنهان مانده است که اینک بیان می شود. کیکاووس موقع سفارش کارها به میلاد می گوید: “در هر کار مهم یا سخت از زال و رستم نظر بخواه و به آنها پناه ببر.” معنی ساده و خیلی پیش پاافتاده این می شود که رد سختی ها از آنها کمک بخواه، چون آنها پهلوان هستند و زورمند. ولی مطلب مهمی که در اینجا پنهان می باشد این است که کی کاووس پادشاه ایران است که از سوی انجمن و بزرگان ایران، انتخاب شده و به این کار منصوب شده است، لذا به گونه ای، کی کاووس برگزیده و منتخب ملت است. ملت، از طریق بزرگان کشور، قدرت و اختیار پادشاهی را به شخص او تفویض کرده است. پادشاه اختیار ندارد که بخواهد همۀ اختیارات خود را به دیگری تفویض کند. از این رو، میلاد را فقط به سرپرستی در حد ادارۀ امور روزمره منصوب می کند و به او قانون اساسی کشور را یادآور می شود که در امور مهم باید از مجلس یا همان انجمن بزرگان کسب تکلیف کند. ما باید بتوانیم از شاهنامه، این نکات مهم تاریخی و علمی را کشف کنیم. چون می دانیم که محتویات این کتاب ارجمند، تمامش، بیان رویدادهای راستین کشور ایران است. با وجود این، یادآور می شویم که یکی از بخش های رازآلود شاهنامه همین ابیات آغازین پادشاهی کی کاووس و رفتن او به مازندران است که اسرار زیادی دارد.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....