شهر دزدها ! قصّههای شهر هرت
شهری بود که همۀ اهالی آن دزد بودند. شبها پس از صرف شام، هرکس دسته کلید بزرگ و فانوس را برمیداشت و از خانه بیرون میزد؛ برای دستبردزدن به خانۀ یک همسایه.حوالی سحر با دست پر به خانه برمیگشت، به خانۀ خودش که آن را هم دزد زده بود. به این ترتیب، همه در کنار