پودمان تغییرات ضرایب مالیاتی و توسعه آمریکاست
رضوان کایدی، تحلیلگر مسائل مالی با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت : تحقیقات تقریباً همیشه رابطه منفی بین نرخ مالیات بر درآمد و تولید ناخالص داخلی (GDP) را نشان می دهد. تحرک افراد با مهارت و درآمد بالاتر در یک اقتصاد باز بر خلاف تلاش سیستم های مالیاتی مترقی ایالتی و محلی برای دستیابی
رضوان کایدی، تحلیلگر مسائل مالی با درج یادداشتی در اقتصاددان نوشت :
تحقیقات تقریباً همیشه رابطه منفی بین نرخ مالیات بر درآمد و تولید ناخالص داخلی (GDP) را نشان می دهد.
تحرک افراد با مهارت و درآمد بالاتر در یک اقتصاد باز بر خلاف تلاش سیستم های مالیاتی مترقی ایالتی و محلی برای دستیابی به توزیع مجدد بلندمدت درآمد عمل می کند.
زمانی که پیشرفت سیستم مالیاتی کاهش می یابد، احتمال اینکه یک سرپرست خانوار شاغل در یک سال شغل بهتری به دست آورد، بیشتر است.
کاهش در پیشرفت سیستم مالیاتی با افزایش نرخ رشد واقعی دستمزدها همراه است.
تغییرات در نرخ سرمایه گذاری خصوصی و مصرف خصوصی به شدت با تغییرات مالیاتی مرتبط است. اندازهگیریهای میزان تغییرات سرمایهگذاری و مصرف متفاوت است، اما رابطه بین متغیرها به طور مداوم منفی است: با کاهش سطح یا نرخ مالیات، سرمایهگذاری و/یا مصرف افزایش مییابد و بالعکس.
کاهش نرخ های مالیاتی با کاهش نرخ بیکاری ارتباط زیادی دارد.
تا کنون، توجه تا حد زیادی بر درآمد حدود ۲ میلیارد دلاری مالیات اضافی متمرکز شده است . با این حال، بحث کمتری بر پیامدهای اقتصادی بالقوه مالیات اضافی متمرکز است. این حذف از اهمیت ویژهای برخوردار است، زیرا مالیات اضافی در برگههای رأی ماه نوامبر۲۰۲۳ با بسیاری از قوانین مالیاتی متفاوت است، زیرا در صورت تصویب، هر گونه تجدیدنظر در نرخ نهایی ۹ درصدی جدید نیازمند اصلاح قانون اساسی دیگری است. فرآیندی که ممکن است سالها طول بکشد تا انجام شود. به عبارت دیگر، اگر سیاستگذاران واکنشهای رفتاری افراد را بهدرستی پیشبینی کرده باشند یا پیامدهای اقتصادی ناخواسته دیگری از افزایش مالیات منتج شود، ممکن است سالها طول بکشد تا نرخ یا بازنگری در سیاست و خسارت وارد شود. حتی اگر سیاست معکوس شود و می تواند طولانی مدت باشد.
در حالی که ادبیات مربوط به تبدیل سیستم مالیات بر درآمد فردی از یک نرخ ثابت (که در آن همه به همان نسبت از درآمد مشمول مالیات خود پرداخت میکنندبه یک نرخ تصاعدی که در آن افراد با درآمد بالاتر درصد بیشتری از درآمد خود را نسبت به افراد کم درآمد می پردازند) محدود است، بسیاری از مطالعات رابطه بین معیارهای مختلف مالیات بر درآمد و تأثیر آنها بر اقتصاد کلان (تولید ناخالص داخلی، نرخ بیکاری، سطوح سرمایه گذاری خصوصی و غیره). به طور تجربی رابطه بین اقتصاد کلان، مالیات ها و واکنش های رفتاری افراد به کاهش نرخ یا افزایش نرخ را در ایالات متحده و خارج از کشور مورد مطالعه قرار داده است.
اقتصادهایی که عوامل تولید در داخل مرزهای یک کشور محدود میشوند. برخلاف اقتصاد ملی، اقتصادهای استانی بسیار بازتر هستند. بنابراین، از آنجایی که اجتناب از تأثیر یک سیاست دولتی خاص با جابجایی نیروی کار یا سرمایه به یک دولت دیگر بسیار آسانتر است، منطقی است که فرض کنیم یافتههای تجربی یک مطالعه ملی میتواند در سطح دولتی بزرگنمایی شود.
مالیات بر درآمد فردی، تحرک جغرافیایی و واکنشهای خروجی نوآوری را ایجاد میکند که مانع از بازگشت نوآوری میشود، با درآمدهای بالا که حساسیت خاصی نسبت به نرخهای مالیات بر درآمد فردی بالاتر است
تحقیقات این نظریه را تأیید کرد که ساختارهای مالیاتی دولت مترقی تر نمی توانند در درازمدت به توزیع مجدد درآمد دست یابند. در ایالت هایی که افراد با درآمد بالا مالیات سنگین تری دریافت می کنند، مهاجرت درآمد واقعی افراد با درآمد بالا را افزایش می دهد و درآمد افراد کم درآمد را کاهش می دهد.
به جای دستیابی به بازتوزیع بلندمدت درآمد، یک سیستم مالیاتی مترقی تر، انتخاب های اقتصادی را مخدوش می کند و کل درآمدهای واقعی را کاهش می دهد. تغییر در پیشرفت ساختار مالیات ایالتی مهاجرت را ترویج می کند و تخصیص منابع را در داخل دولت تغییر می دهد. با افزایش دستمزد افراد با مهارت قبل از مالیات و کاهش دستمزد افراد با مهارت پایین، شرکت ها با کنترل تغییرات درون زای مالیاتی، نویسندگان توانستند اثرات تغییرات مالیاتی بر اقتصاد را بدون تأثیر متغیرهای مخدوش کننده که می تواند تأثیر تغییر سیاست را پنهان یا تقویت کند، تخمین بزنند.
مطالعات نشان داد که افزایش مالیات برون زا به میزان ۱ درصد تولید ناخالص داخلی منجر به کاهش ۳ درصدی تولید ناخالص داخلی پس از سه سال شد. بیشتر کاهش تولید ناخالص داخلی به کاهش مخارج مصرف شخصی و سرمایه گذاری داخلی خصوصی نسبت داده شد.
کارشناسان دریافتند که اگر مالیاتها به میزان ۱ درصد تولید ناخالص داخلی افزایش یابد، هزینههای مصرف شخصی و سرمایهگذاری خصوصی داخلی به طور مداوم برای تقریباً دو سال کاهش مییابد.
علاوه بر این، کارشناسان دریافتند که کاهش نرخ های مالیاتی حاشیه ای منجر به افزایش تولید ناخالص داخلی واقعی و کاهش نرخ بیکاری می شود. پس از کاهش نهایی نرخ مالیات، تعداد کل ساعات کار افزایش یافت. این مساله به دلیل استخدام افراد بیکار قبلی (حاشیه گسترده) و همچنین افزایش ساعات کار توسط افرادی بود که قبلاً شاغل بودند (حاشیه فشرده).
محققین تمایز مهمی را بین نحوه ارتباط میانگین نرخهای مالیاتی و نرخهای مالیات نهایی با فعالیتهای واقعی اقتصادی برجسته کردند. تحقیقات آنها نشان داد که تغییرات در نرخ های مالیاتی حاشیه ای منجر به پاسخ های تقریباً متناسبی در درآمد می شود حتی اگر میانگین نرخ مالیات ثابت بماند. برعکس، آنها هیچ مدرکی پیدا نکردند که نشان دهد درآمدها زمانی که میانگین نرخ مالیات کاهش مییابد، تغییر میکند، اما نرخهای نهایی تغییر نمیکند.
در نهایت، کارشناسان اثر اصلاحات مالیاتی را که میانگین نرخهای مالیات نهایی (AMTR) را به طور انحصاری برای ۱ درصد بالا یا ۹۹ درصد پایین در توزیع درآمد کاهش میدهد، تخمین زدند. آنها دریافتند که در کوتاه مدت، کاهش AMTR برای ۱ درصد بالا با افزایش تولید ناخالص داخلی واقعی، کاهش بیکاری کلی، تأثیر مثبت بر درآمد در ۹۹ درصد پایین و نابرابری بیشتر درآمد مواجه می شود.
از نظر اثر مضاعف بر اقتصاد، تغییر در نرخ های مالیات بر درآمد فردی که منجر به کاهش ۱ درصدی تولید ناخالص داخلی در درآمد مالیاتی می شود، منجر به افزایش ۲٫۵ درصدی در تولید ناخالص داخلی می شود.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع
برچسب ها :آمریکا ، تولید ناخالص داخلی (GDP) ، درآمد ، رضوان کایدی ، مالیات ، نرخهای مالیات نهایی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰