تاریخ انتشار : سه شنبه 27 تیر 1402 - 13:33
کد خبر : 132700

دادگری در شاهنامه

دادگری در شاهنامه

داد و دادگری در منظر حکیم فردوسی بر گرفته از کلام امیرالمومنین(ولیکن احب الامور الیک اوسطها فی الحق و اعمها فی العدل» ( کاری که باید بیشتر دوست داشته باشی میانه روی در حق است و همگانی کردن آن در عدالت ) مدّ نظر داشته وسپس می فرماید: تویی آن که گیتی بجویی همی چنان

داد و دادگری در منظر حکیم فردوسی بر گرفته از کلام امیرالمومنین(ولیکن احب الامور الیک اوسطها فی الحق و اعمها فی العدل» ( کاری که باید بیشتر دوست داشته باشی میانه روی در حق است و همگانی کردن آن در عدالت ) مدّ نظر داشته وسپس می فرماید:
تویی آن که گیتی بجویی همی
چنان کن که بر داد پویی همی
تو گر دادگر باشی و پاک دین
ز هر کس نیابی به جز آفرین
اگر داد باید که ماند به جای
بیارای ازین پس به دانا نمای
اگر دادگر باشی و سرفراز
نمانی و نامت بماند دراز
فردوسی رعایت عدالت را رسیدن به هدف اصلی یعنی عدل خداوندی می داند. وعلت سخنان حکیم وجود حاکمان مستبد نظیر سلطان محمود و مسعود غزنوی در زمان وی بوده است. حکیم در منظومه ها و داستان هایش اثر پذیری از آیات قرآنی و کلام الهی و توجه به آیات شریفه ی آشکارا پیداست:
چنین داد سخن سر می دهد :
شما داد جویید و پیمان کنید
زبان را به پیمان گروگان کنید
مکن ای برادر به بیداد رای
که بیداد را نیست با داد پای
به هر کار فرمان مکن جز به داد
که از داد باشد روان تو شاد
در جایی دیگر فردوسی با نظر به آیه ی ۱۱ مائده می گوید:
نگر تا نیازی به بیداد دست
نگردانی ایوان آباد پست
به هر کار با هرکسی داد کن
ز یزدان نیکی دهش یاد کن
همه داد ده باش و پروردگار
خنک مرد بخشنده و بردبار
که نپسندد از ما بدی دادگر
سپنج است گیتی و بر ما گذر
فردوسی بیدادگران و ستمگران را متوجه می سازد که روش آنان باعث نابودی مملکت می گردد.
همان شاه بیدادگر در جهان
نکوهیده باشد به نزد مهان
به گیتی بماند از او نام بد
همان پیش یزدان سرانجام بد
که نفرین بود بهر بیداد شاه
توجزداد مپسند و نفرین مخواه
زنیکی فرومایه را دور دار
به بیدادگر مرد ، مگذار کار
پس از بیان حقایق و وعظ و اندرز و عدم نصیحت پذیری فرمان جهاد و نابودی را صادر می کند:
دل و پشت بیدادگر بشکنید
همه بیخ و شاخش ز بن بر کنید
حکیم توس در اشعارش این مطلب را بازگو می کند که حاظر است جان خود را بدهد اما زیر بام ظلم وستم نرود وبا توجه به آیه ی الهی و اذا قلتم فاعدلوا و لو کان ذاالقربی می گوید:
مگوی ای برادر سخن جز به داد
که گیتی سراسر فسون است و داد
کنون داد ده باش و بشنو سخن
از این نامبردار مرد کهن
نگر تا که دل را نداری تباه
ز اندیشه و داد فریاد خواه
بباشیم بر داد و یزدان پرست
نگیریم دست بدی را به دست
توجه به اهمیت عدالت و ارزش آن که فرونشاننده ی غبار نزاع و جدال و زداینده ی گرد بیگانگی از چهره ی کار فرمایان مملکتی و دوری جستن از افراط و تفریط می فرمایند:
هر آن کس که با داد و روشن دلید
از آمیزش یکدگر مگسلید
دگر داد دادن تن خویش را
نگه داشتن دامن خویش را
بداند بد و نیک مرد خرد
بکوشد به داد و بپیچد ز بد
فردوسی اصرار دارد که مفهوم آیه ی ” لیقوم النّاس بالقسط ” ( مردم بر حدّ وسط و دادگری بایستند و از حدّ خود تجاوز نکنند ) را به صورتی زیبا در شعرش بریزد:
ز کار زمانه میانه گزین
چو خواهی که یابی به داد آفرین
جز از نیک نامی و فرهنگ و داد
ز کردار گیتی مگیرید یاد
گر اندر جهان داد بپراکنیم
از آن به که بیداد ، گنج آکنیم
مسأله عدالت در نگاه فردوسی دارای مقام بالایی بوده و با توجه به آیات الهی (فاحکم بینهم بالقسط انّ الله یحبّ المقسط)به حاکمان اندرز میدهد که بین مردم با عدالت داوری نمایید.
به فرمان یزدان پیروزگر
به داد و دهشن تنگ بستم کمر
خداوند کیوان و گردان سپهر
ز بنده نخواهد به جز داد و مهر
همه ایمنی باید و راستی
نباید به داد اندرون کاستی
کنون دانش و داد یاد آوریم
به جای غم و رنج ، داد آوریم
چنین گفت کز داد گر یک خدای
خرد بادمان بهره و داد و رای
اگر یافتند ی سوی داد راه
نکردی ستم خود خردمند شاه
ز بنده نخواهد جز از راستی
نجوید به داد اندرون کاستی
با توجه به معنی عدالت در بین مردم مطالبی را در قالب اشعار بیان می دارد که یاد آور(انّ الله یأمر بالعدل و الاحسان) است:
به نیکی گراییم و فرمان کنیم
به داد و دهش دل گروگان کنیم
به دینار کم ناز و بخشنده باش
همان داد ده باش و فرخنده باش
فروزنده ی تاج وخورشید وماه
نماینده ما را سوی داد راه
ترا باد پیروزی از آسمان
مبادا به جز داد و نیکی گمان
چنین داد پاسخ که از مرد دوست
جوانمردی و داد دادن نکوست
سخن گوی و روشن دل و داد ده
کهان را به که دارد و مه به مه
در جایی دیگر به فرموده ی خدای عزوجل من یأمر بالعدل و هو علی صراط المستقیم » (کسانی که امر به دادگری کنند بر راه راستند) کسانی که دیگران را به عدالت رهنمون گردانند و دادگری را اشاعه دهند، بر راه راست می داند.
چو داد و دهش باشد و راستی
بپیچد دل از کژی و کاستی
چو بخشنده باشی گرامی شوی
ز دانایی و داد نامی شوی
اگر بخشش و دانش و رسم و داد
خردمند گرد آورد با نژاد
بزرگی و افزونی و راستی
همی گیرد از خوی بد کاستی
در پایان سخن در نظر حکیم تکلیف هر فرد در اجتماع مراعات اصل عدالت است و از همه مهم تر اجرای عدالت بر حاکم و فرمانروا امری مسلم است. به نظر فردوسی عادل و دادگر مطلق خداوند است و بس….

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....