«شمع امید» در «جمع تردید»!فرگرد۱۹۲۵
من زمین را دیدم در «سرمای زمستان» با «ستیزای سوزان». «یخ بسته» و «دل شکسته»، ولی با «گِلی هموار» و «دلی امیدوار». به او گفتم: تو که «دلخسته ای»،به چه «دل بستهای»؟ گفت: گرچه من اکنون «جالِ جمادم»و در «حال انجمادم»، ولی به «فرارسیدن بهار» و «روییدن گلزار» امیدوارم. هر «زمستان بیداد» به «تابستانِ وداد»می