گذری و نظری بر شازده حمام/قسمت ششم
پاپلی یزدی خاطراتِ شازده حمام را زیسته است. او با رهیافت پدیدارشناسانه با ما مواجه میشود. رهیافت پدیدارشناسانه تاکید میکند بر مطالعه پدیدار آنگونه که فرد آن را میزید، تجربه میکند، فهم میکند، تأویل و تفسیر و تحلیل میکند و بهطورکلی مطابق ادراک او از مسئله، آنهم با نوعی رویکرد درونی و نه بیرونی برای
پاپلی یزدی خاطراتِ شازده حمام را زیسته است. او با رهیافت پدیدارشناسانه با ما مواجه میشود. رهیافت پدیدارشناسانه تاکید میکند بر مطالعه پدیدار آنگونه که فرد آن را میزید، تجربه میکند، فهم میکند، تأویل و تفسیر و تحلیل میکند و بهطورکلی مطابق ادراک او از مسئله، آنهم با نوعی رویکرد درونی و نه بیرونی برای ما نوشته است. بهکارگیری ضمیر اول شخص مفرد در بیان خاطرات، بههمیندلیل است.
او درعینحال که رویکرد انتقادی در بیان خاطراتش دارد، طنز را چاشنی نقد خویش ساخته است. «مردِ روستایی ۱۴ بار برای دیدن یک زن رقاصه به سینما رفته بود. اما چون تفاوتی بین فیلم و آدم زنده قائل نبود، هربار به این امید که دامن زن از رانش بالاتر رود و او چیز بیشتری ببیند به سینما رفته بود» (ج۱: ص۹۵). یا در توصیهاش به روزنامهها مینویسد: «توصیهی من به روزنامهها این است که برای افزایش فروششان جدولهای خوب و آراسته، صفحهی حوادث پر قتل و قصههای جالب بگذارند چون صفحات سیاسی، فلسفی و غیره برای سبزی پاککردن، شیشه پاککردن و فرشکفقفسه صرف میشود» (ج۱: ص۱۵۳).
پاپلی یزدی در شازده حمام به سنتها و ویژگیهای مردم و جوامع درحالگذار پرداخته و گاه با چاشنی طنز این شرایط را بزرگنمایی کرده است. مدرنیته در روایت پاپلی یزدی جایگاه پررنگی دارد اما از نظر او شرایط مدرنیته واقعی نیست.
«حالا میخواهم با ذکر دو سه خاطره از چند خانواده که ۶۰ سال آنها را میشناسم حالت گذرا را نشان دهم. مردمانی که پولدار و پولدارتر میشدند. ابزارشان نو میشد ولی رفتار و اعمالشان و فرهنگشان؟ شاید موضوع خاطراتم چنگی به دل نزند. ولی هدفم نشان دادن سرعت تحول در دستیابی به تکنولوژی و ابزار رفاهی و کُندی تحول فرهنگی است. راستی چرا؟» (ج۳: ص۲۰).
او به شواهدی از تأخر فرهنگی در جامعهی درحالگذار اشاره میکند:
«همراه فناوری ماشین، تصادفش به هم به ایران آمد ولی بیمهاش به کُندی وارد شد، چون ما همیشه وقتی فناوری وارد میکنیم دهها سال طول میکشد تا قوانین اجتماعی و اقتصادی آن را بپذیریم» (ج۲: ص۳۵).
او همچنین به درهموبرهم بودن تفکرات مردمان کشورهای درحالگذار اشاره دارد و مینویسد:
«در کافه نادری تهران هنوز هم پیرهای ۹۰ سالهی تودهای قدیم، بُرشْ[۱]را با بیفتک آمریکایی پختهشده در تابهی چدنی آلمانی میخورند و از شرق و غرب عالم بحث میکنند» (ج۳:ص۱۷۷).
پاپلی یزدی در مورد اولین برخوردهای مردم با پدیده مدرن، مینویسد:
«اولین بار که یک جوان دانشجوی یزدی دکمهی آبشویهی توالت سینما در مشهد را زده بود، فکر کرده بود لوله را ترکانده و بسیار نگران شده بود» (ج۱: ص۱۷۵).
«وقتی برای اولین بار موز خریدیم نمیدانستیم چگونه باید آن را پوست کنده و بخوریم، رفیق ما آن را با دست مالید و خواست مانند خیار سبز بخورد که فروشنده به ما یاد داد چطور باید موز خورد» (ج۳: ص۱۷۴).
این کتاب مالامال از خاطرات تلخ و شیرین است جریان گذار از سنت به مدرنیته و تأخر فرهنگی ما را نشان میدهد. یکی از ماجراهای تکان دهنده، داستان بیرحمی و بیعدالتی مردان و بزرگترها نسبت به زنان و کودکان بوده که اوج بیعدالتی، بدبینی و ناآگاهی جامعهی فقیر و بیسواد یا کمسواد آن روزها را میرساند و بسیار خواندنی است. در این خاطره که از زندگی سختِ زری سلطان (زری دختر سلطان خانم) (ج۱: صص ۱۴۴-۱۲۸) و جلوگیری از تحصیل او توسط برادران و داییهایش و کتکخوردنهای شدید او بعد از ماجرای بزرگ شدن شکمش آغاز میشود و با دخالت نهایی مادربزرگش که از نظر تفکر پیشرفتهتر و فرهیختهتر از نسل جدیدتر آن زمان بوده است، به خیر میانجامد و دختر روانه بیمارستان شده و متوجه میشوند که تومور ده کیلویی در شکم او رشد کرده بوده است که با عمل جراحی خارج میگردد. درنهایت این ماجرا، همین دختر با کمک مالی مادربزرگش (نهنه زینب) و با پشتکار و تلاش و علاقه بسیار شگرف درنهایت پزشک متخصص خون شده و پس از گذشت سالها، به مدیریت بخش خون بیمارستان قلبی در ماساچوست آمریکا میرسد و همه بستگان خود را که او را کتک میزدند و اذیت و آزار میدادند به آمریکا برد و هماکنون فرزندان و نوهها و نتیجههای آنها وضعیت بسیار خوب معیشتی دارند.
درهرصورت پاپلی یزدی نتیجه تلخی از این وضعیت میگیرد: «هیچچیزمان نه سنتی است نه مدرن، نه اسلامی است، نه شرقی نه غربی. ما اصلاً در جریان گذار از سنت به مدرنیته در کل جهان، یک تافتهی جدابافته هستیم. داریم خسارتهایش را هم میدهیم. بیشتر کشورها و مردم جهان نگاهشان به آینده است. همه آیندهپژوهی دارند، ما گذشتهپژوهی. همه از آینده الگو میگیرند و ما از گذشته.» (ج۴: ص۱۰۷).
پاپلی یزدی شازده حمام را از سر لذتجویی و شهرتطلبی ننوشته است. گاه برای نوشتن دچار مشکلاتی بوده؛ اما نوشته است: «امروز دوشنبه ۱۳۹۴/۳/۲۵ است. ۹ روز است عمل جراحی پروستات کردهام. ۵ روز بیمارستان بودم. حالا خانه هستم. هنوز سوند دارم. کیسه ادرارم به دست چپم است. چون نمیتوانم بنشینم، ایستاده دارم مینویسم» (ج۴: پاورقی ص۱۵۳).
ایکاش دکتر محمدحسین پاپلی یزدی پیشگفتاری بر شازده حمام مینوشت و دلیل نوشتن کتاب و اهمیت آن برای نویسنده، روش تحقیق، منابع و مدت زمان نگارش، دیدگاههایی که خواننده بعد از مطالعه کتاب بهدست خواهد آورد، انگیزه نوشتن کتاب، اتفاقات دوران تألیف کتاب و مشکلاتی که در مسیر تألیف کتاب با آن مواجه بوده است را با مخاطبان خود در میان میگذاشت.
بهقول خودش در مصاحبه با شهرآرانیوز: « حدود ۸۶۰ نقد و تعریف و تمجید کتبی بیش از یک صفحه دارم که درباره کتاب به دستم رسیده است جدای از بحثهایی که در فضای مجازی گفته شد، اما انتقادهای به حقی هم بوده است. اولین نقد را مرحوم دکتر محمدحسن گنجی در روزنامه اطلاعات، ۱۵سال پیش نوشته بود. یا آقای محمدرضا خسروی که قاضی دادگستری دیوان عالی کشور است به کتاب، نقدهایی داشت، ولی بیشترین نقد مربوط به ویراستاری میشود که کتاب ویراستاری لازم را ندارد. این موضوع را در چاپهای سوم و چهارم تا اندازهای رفع کرده ام»[۲]
و برخی نقدها نظیر آنچه که دکتر جلال مجیبیان گفته است:
«دکتر جلال مجیبیان معتقد است من بهخاطر عقدههایی که دارم، خاطرات شازده حمام را نوشتهام. اینهم نظری است که برای خودش محترم است. من جلو حداقل سیصد نفر دستِ آقای مجیبیان را برای ابراز چنین نظریهای بوسیدم. دعا میکنم که همه عقدهها منجر به کتاب نویسی شود» (ج۴: پاورقی ص۱۲۶).
آری درست است که: «سیر و روند خاطره از آغاز تا پایان دستخوش عناصر پیدا و پنهان درونی و بیرونی خاطرهگو یا خاطرهنگار خواهد بود. اندیشههای پیشین، حساسیتها، انگارهها و باورها، در خاطره و روند بیان آن از نگاه تیزبین پژوهشگر خاطرهشناس دور نمیماند.»[۳] اما من فکر میکنم خاطرات پاپلی یزدی، تاریخ شفاهی به حاشیه رفتگان است! خاطرات بیزبانها و بیقلمهای محذوف هست! خاطرات اقشاری از جامعه است که نه سخنگو دارند و نه زبانی برای سخن گفتن! امیدوارم که این خاطرات بهدل خوزستانیهای عزیز بنشیند.
برای معرفی شازده حمام می توان بیش از این نوشت، اما نگرانم که شما را از مطالعه کتاب بازدارد. کتاب را بخوانید و آن را قضاوت کنید، من این ۶ یادداشت را فقط به عنوان مروری اجمالی در معرفی کتاب شازده حمام نوشتم.*چ
*اهواز – لفته منصوری*
*روز دوشنبه ۲۱ تیرماه ۱۴۰۰*
پانوشت منابع و اصطلاحات:
[۱] – نوعی سوپ روسی
[۲]- https://shrr.ir/000G2i
[۳] – سنگری، محمدرضا (۱۳۸۹)، ادبیات دفاع مقدس، چاپ اول، تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، صص ۱۳۵-۱۳۳.
برچسب ها :شازده حمام ، لفته منصوری ، محمدحسین پاپلی یزدی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰