تاریخ انتشار : پنجشنبه 13 آذر 1399 - 13:59
کد خبر : 26685

کرونا وتاثیر آن برکسب وکارهای ایران

کرونا وتاثیر آن برکسب وکارهای ایران

یادداشت دویست و چهل و هفتم : نقش متقابل مدیران وکارکنان در سقوط واضمحلال کسب وکارهای ایرانی – بخش اول اقتصاددان: یکی از مهم ترین موضوعاتی که باید دراین روزها مورد توجه محافل کارآفرینی و کسب وکار قرار بگیرد ، موضوع نقش متقابل مدیران و کارکنان در اضمحلال ونابودی کسب وکارهای ایرانی است . این

یادداشت دویست و چهل و هفتم :
نقش متقابل مدیران وکارکنان در سقوط واضمحلال کسب وکارهای ایرانی – بخش اول

اقتصاددان: یکی از مهم ترین موضوعاتی که باید دراین روزها مورد توجه محافل کارآفرینی و کسب وکار قرار بگیرد ، موضوع نقش متقابل مدیران و کارکنان در اضمحلال ونابودی کسب وکارهای ایرانی است .

این موضوع خیلی مبحث مهمی است . زیرا ظاهر ماجرا باید این باشد که مدیران و کارکنان حافظ کسب وکارها باشند و با پوست و خون خود از آنها حمایت وحفاظت نمایند . چون به خاطر این کار حقوق می گیرند . ولی این هم از عجایب و واقعیات و پارادوکس های موجود در کسب وکارهای غریب ومظلوم ایرانی است .

افرادی که باید حافظ کسب وکارها باشند به جان آنها می افتند و بدون هیچگونه حرکتی ، فقط آنها را ضعیف می کنندو موجب افت عملکرد کسب وکارها می شوند .

مگه نه این است که در فرهنگ غنی کشور مان ، همیشه به ما آموختند که نمک را خوردی نمکدان را نشکن . حال چرا غیر از این می شود واقعا قابل مطالعه وتدقیق است .

در این سری از یادداشت ها ، به بهانه ی بیماری کرونا قصد دارم کمی در این حال وهوا بنویسم و بگویم بیماری وحشتناک تر از کرونا بی توجهی ما به منافع ملی و منافع کسب وکارهایی است که در آنها مشغول هستیم .

کسب وکارهای ایرانی را پاس بداریم و جان ودل از آنها صیانت کنیم .

دیا لوگ

ماها خیلی زیاد فکر میکنیم و خیلی کم احساس…!

چارلی چاپلین در فیلم دیکتاتور بزرگ

تجربه

تقریبا هرکسی می توانست با اولین بارحضورش در این شرکت واقع در شمال کشور ، متوجه بشه که این شرکت روبه سراشیبی وسقوط قرارگرفته است .آخر یک نوع حس بی تفاوتی ، بی علاقگی وبی انگیزه گی در کارکنان موجب میزد .همه انگار برای وقت کشی ورفع تکلیف سرکار حاضر شده بودند. بعد از نیم ساعت که از حضور من در اتاق جلسه می گذشت ، تازه یکی پیداش شد وپرسید که برای چی اونجا رفتم و۴۰ دقیقه ی بعد، یک خانم که معلوم بود مسئول پذیرایی نبود واز روی دلسوزی برای من یکی چای آورد. اتاق جلسه ، شاهد وگواه من در این موضوع است که شرکت در حال سقوط بود. همه چیز در اونجا به هم ریخته بود، میزها وصندلی ها نامرتب وکثیف ، وکف زمین پراز گردوخاک وچند لامپ سوخته ونیم سوز ، هوای گرفته ، پنجره ی کثیف وپرده های کثیف تر وچند تابلوی نقاشی قدیمی وبسیار رنگ ورورفته هم به دیوارهای آویزان بود .صدای فن اتاق هم بسیار بالا وشدید بود به طوریکه در اون تابستان شرجی ، ترجیح می دای خاموش باشه تا روشن .خلاصه آهسته آهسته کارکنان شرکت حاضر شده ونفر آخر هم مدیراونها بودکه وارد اتاق شد. دقیقا جلسه ی ما یک ساعت با تاخیر آغازشد.ومدیری هم که وارد اتاق شد ، مدیرکارخانه بود که نمونه ی کامل شلختگی ونامنظمی بود .مدیرعامل شرکت که از دوستان من بود ، وما قرار بوداز آنها خریدی داشته باشیم ، از من خواهش کرده بود حالا که در شمال هستم به عنوان مشتری ، هم سری به اونجا بزنم وهم شرکت را ارزیابی کنم وهم کارکنان وبرادرش(یعنی همان مدیرکارخانه ) را در جریان برنامه ها وسفارشات خود قرار بدهم .دقیقا ۴۰ دقیقه بعد از شروع معارفه وآشنایی ما ، آبدارچی شرکت با یک سینی پراز استکان های کثیف وقدیمی وبه دنبال او، خانم منشی مدیرکارخانه ( با ظاهری کاملا نامرتب[۲] ) با ظروف پذیرایی وسینی میوه وارد شدند.معلوم بود که اونها یا برای پذیرایی آمادگی نداشتند ویا اصلا طی ماه های گذشته میهمانی به کارخانه ی آنها سر نزده بود .خلاصه خیلی غافلگیر شده بودند. در ادامه ی صحبت ها برام خیلی جالب بود که از هر یک از مدیران ومسئولین کارخانه مثل مدیر کنترل کیفیت ، R&D ، تولید ، آزمایشگاه ، مالی وفروش سئوالی می پرسیدم یا می گفت جواب را نمی دانم ویا جواب را به بعد موکول می کردند. حتی مثلا مدیر واحد کنترل کیفیت نرخ ضایعات خط بسته بندی ویا مقدار شاخص CP [3]فرآیند را نمی دانست ومدیر مالی وفروش ، پس از تقلاهای زیاد واصرارهای من نتوانستند یک پیش نویس قرارداد در اختیار من بگذارند .وبه طور مرتب هم آنرا اینگونه توجیه می کردند که چون شرایط فروش متنوعی در شرکت حاکم است ، فرمت های قراردادی متفاوتی تهیه شده ونمی توانند در آن لحظه یک قرارداد به قول خودشان تیپ به من بدهند وارسال آنرا به یک هفته ی بعد موکول کردند که تا ۱ ماه بعد هم دست من نرسید و دست آخر مدیرعامل شرکت ( یعنی دوست من ) خود آنرا برای من ارسال کرد.جالب بود که مدیر فروش شرکت تا آن لحظه نه سایت ونه کانالی در تلگرام برای شرکت راه اندازی نکرده بود .

خوب مطمئن هستم که شما نسبت به سرنوشت این شرکت ، امیدچندانی ندارید ومی خواهم با کمال تاسف این نظر شما راتایید کنم ، چون الان دیگر از آن شرکت با ۳۰۰ نفر کارمند خبری نیست .

در یادداشت بعدی این موضوع را پی خواهم گرفت.

به امید روزی که جمله ی MADE IN IRAN خود گویای کیفیت محصولات وخدمات کشور عزیزمان 🇮🇷ایران 🇮🇷باشد .

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....