تاریخ انتشار : شنبه 18 اردیبهشت 1400 - 15:54
کد خبر : 46032

چالش های فرهنگِ اقتصادی در جامعه لر

چالش های فرهنگِ اقتصادی در جامعه لر

محسن حسن زاده فرهنگ اقتصادی یا اقتصادِ فرهنگی بر مبنای فرهنگ، دو مقوله ای هستند که در عینی که بنظر در تعارض با یکدیگر باشند، همدیگر را همپوشانی می کنند. اقتصاد در فرهنگ عشایر لر از جایگاه ویژه ای برخوردار نیست، چرا که جماعتی بوده اند که نسل های گذشته ی آن همواره در حال

محسن حسن زاده

فرهنگ اقتصادی یا اقتصادِ فرهنگی بر مبنای فرهنگ، دو مقوله ای هستند که در عینی که بنظر در تعارض با یکدیگر باشند، همدیگر را همپوشانی می کنند.

اقتصاد در فرهنگ عشایر لر از جایگاه ویژه ای برخوردار نیست، چرا که جماعتی بوده اند که نسل های گذشته ی آن همواره در حال جنگ و ستیز بوده و متعصبانه این راه را تا کنون بنا به اقتضای زمان ادامه می دهند.

مسئله بعد کوچ رو بودن قوم لر است، بالعکس شهرهائی که یکجانشینی را اختیار کرده اند، در فرهنگ لری، داد و ستد به معنای خاص انجام نگرفته بلکه باز+ار=بازار، یعنی آنچه را که حاصل دسترنج عشایر بوده، صرفا به چرخه ی اقتصاد میرفت و در عوض مایحتاج مصرفی ستانده میشد و این چرخه تا سالیانی ادامه داشت و بازاریان و کسانی که دستی در اقتصاد داشتند ،هل من مزید گویان تمنای شان برای دسترنج این قشر، سیری ناپذیر بود.

کوچ رو بودن شاید ضرورت آن زمان بود ولی به تعبیر روولف دوبلی، اقتصاددان سوئیسی، به شکل ژنتیکی از نسلی به نسل بعدی منتقل می شد.

در سالیان نه چندان دور شهر یاسوج از میدان جمهوری تا میدان هفت تیر فعلی بود، کما اینکه نسل همسن نگارنده و قبل از آن، شهر را فقط همین قسمت از کل شهر می دانستند، چرا که شهر جائی بود که در آن اجناس مورد نیاز یافت می شد و نه قسمت های مسکونی.

این نزدیکترین جا به اصطلاح شهر بود، در فصول مختلف شهر را بار استر میکردند و در کپرهائی جا میدادند و شهر یا همان بازار را بساط می کردند.

پولی که در کار نبود، بلکه منسوجات و فراورده های دامی را میفروختند و در عوض قند، روغن و دیگر مایحتاج را خریداری میکردند.

این مسئله، جدا از کوچ نشینی و یا غارت های معمول از سر فقر بود، این بود که فرهنگ اقتصاد از ابتدا نهادینه نشد و فرهنگ مصرف گرائی رواج یافت، کما اینکه هنوز هم کم و بیش دیده میشود، بخش هائی هم که شروع به تولید کردند از روی چشم و هم چشمی که البته بسیاری ناکام ماندند و به منزل مقصود نرسیدند و اینک میبینیم مرکز استانی که بخش مولد ندارد. پس فرهنگ اقتصادی بر صرف اقتصاد ارجحیت دارد.

بعدها که این روش جواب نداد، کارخانجات تولید آب معدنی قارچ گونه رشد کرد و حتی آبهای مان به امارات تبعید شدند. باز هم از پتانسیل نمایندگی در کشور غافل شده و اگر هم نشده از نیروهای غیربومی استفاده شده، شاید تنگ نظری را هم از ارکان نداشتن فرهنگ اقتصادی بشود نام برد.

برای نمونه مثالی عرض میکنم، شرکت داداش برادر که موسس آن دو برادر تبریزی بودند و محصولات شیرینی و شکلات تولید می کرده و می کنند(البته اکنون هر کدام جداگانه کار میکنند و تبدیل به یک برند شده اند)نه تنها در سراسر کشور شعبه دارند و تمامی مدیران آنان تبریزی هستند، بلکه در صادرات نیز موفق شده اند.

نکته قابل توجه اینست که کوچکترین اقلام موردنیاز باید از تبریز به نمایندگی ها می رفت و حق خرید یک قلم خودکار از شهری که در آن کسب درآمد می کردند را نداشتند، یعنی همه ی سود حاصل از فروش می بایست به تبریز می رفت و پول حاصل از مایحتاج شرکت در تبریز هزینه می شد و این یعنی قوی تر شدن تجار تبریزی.

ولی متاسفانه ما بالعکس عمل می کنیم و اگر همتبار ما بنای اقتصاد مولدی را داشت، سنگ های حسادت و نفرت به سویش پرتاب می شود.

در اداره جات ما نیز همین رویه ادامه دارد.

گرچه گستردگی این بحث مجالی دیگر میطلبد ولی یک مسئله است که ان شاالله در فرصتی دیگر به آن می پردازیم.

فرهنگ اعتیاد به فقر:
بصورت کوتاه چنین فرهنگی سرمایه و سرمایه دار بودن را به نوعی عار می داند و شاید معتقد باشد سرمایه داری جز از راه غیراخلاقی بدست نمی آید. اعتیاد به فقر دارای ابعاد گوناگونی است که ان شاالله به آن میپردازیم.

اردیبهشت۱۴۰۰

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....