تاریخ انتشار : جمعه 14 مهر 1402 - 13:47
کد خبر : 141312

جنازه بخش کشاورزی در تابوت سیاست (قسمت دوّم)

جنازه بخش کشاورزی در تابوت سیاست (قسمت دوّم)

در بخش نخست این مقاله به بخشی از دردهای مزمن بر پیکره بخش کشاورزی که سبب مرگ آن بود اشاره کردیم و کشاورزی را چونان جنازه ای توصیف کردیم که در تابوتی که سیاست ورزان برایش تعبیه کرده بودند قرار گرفته است؛ تشییع، و توسط افرادی که منافع فردی و حزبی دارند به خاک سپرده

در بخش نخست این مقاله به بخشی از دردهای مزمن بر پیکره بخش کشاورزی که سبب مرگ آن بود اشاره کردیم و کشاورزی را چونان جنازه ای توصیف کردیم که در تابوتی که سیاست ورزان برایش تعبیه کرده بودند قرار گرفته است؛ تشییع، و توسط افرادی که منافع فردی و حزبی دارند به خاک سپرده می شود و بازنده این میدان کارزار؛ دانشمندان و مدیران تحصیلکرده و باتجربه بخش، استادان دانشکده های کشاورزی، محققان، کارشناسان، کارکنان و کشاورزان مستأصل در میدان بوده و دستگاه کشتی به گل نشسته در باتلاق آزمون و خطای وزارت جهاد کشاورزیِ فاقد طرح و برنامه و استراتژی و کشاورزان سردرگم میدان و رها شدن و قطعه قطعه کردن اجزای زنجیره های تولید و ارزش و گسیختگی و مجمع الجزایر شدن تکه های پازل بخش های اجرایی درون وزارتی و اقتصاد کشاورزی دستوری از سمت بالا و عمده و خرده فرمایش های متعدد سیاسیون از جناح ها و احزاب بیرونی تا خود دولتمردان و بهارستانی ها از عزل و نصب ها بگیر تا واردات و صادرات و چینش آدم ها در آن بخش ها و ما چهره هایی در وزارت می بینیم که منی که ۳۳ سال در آنجا کار کرده ام نه تنها یک بار در عمرم آن ها را ندیده و نشناخته ام؛ بلکه هرگز تا این سن و سال، نامشان هم به گوشم نخورده است!!! و از طرف دیگر باز هم چرخه معیوب آزمون و خطاهای دیگر برای کسانی که اصلاً کارنامه نه تنها درخشان نداشته؛ بلکه نه قابل قبول و حتی شرم آور در بخش داشتند و در زمان مدیریتشان سرمایه های انسانی متخصص دستگاه خانه نشین شده و تورم مواد غذایی و کاهش عملکرد محصولات کشاورزی به اوج خود رسید!!!
دیگر باید انسان کر و کور و لال باشد تا این همه خسارت و فاجعه و بلا و مصیبت زمینی ویرانگرتر از بلاهای آسمانی را نشنود و نبیند و نگوید و اگر اندک وجدانی در بخش وجود می داشت؛ پای درد دل کسانی می نشست که صادقانه تمام عمر خود را پای این درخت کشاورزی فدا کردند و دقیقا از همان تنه به دار مجازات؛ بابت گناه نکرده آویخته شدند و امیدوارم آن آدم ها اگر هنوز ذره ای از وجدان و حس نداشته یِ انسانیت در درونش مانده باشد قبل از مرگ بروند و از تمام کسانی که برای نگهداشت خود و به طور ناعادلانه و ناجوانمردانه به وادی عزلت فرستادند، و به آنان و خانواده هایشان ظلم کردند؛ حلالیت بطلند و گرنه در فردا روز در محشر قیامت حتماً در محضر خداوند و در آن محکمه محکم عدل الهی سر به زیر و خجل؛ پیکر گناه بارشان در آتش جهنم خشم خداوند خواهد سوخت!!!!
باری بازگردیم به میدانی که قرار بود نتیجه هم افزایی علم و دانش و زحمت و تلاش؛ بشود محصول کشاورزی و قوت خلایق و نان سفره مردم و فایده ای برای کشاورزان زحمتکشی که در ظل آفتاب سوزان و سرمای سخت و خشکسالی و تگرگ و خشم طبیعت و بی پولی و افزایش مرتب هزینه های تولید در عرصه با زمین و زمان می جنگند؛ امّا آنچه از میدان برمی آید ظاهراً قرار نبود کار و تلاش و تولید و کمک به کشور باشد؛ چون رویه های کلان وزارت این را نشان نمی داد!!!! و جالب تر آن که آن بیرونی ها که بیشترین دخالت ها را در سرنوشت این وزارت تولیدی داشتند هرگز مسئولیتی به گردن نپذیرفته و در مواقع لازم که به نفعشان هم بوده گردن فرازی کرده و طلبکار هم بوده اند!!!!

جناب آقای رئیس جمهور !!!
من از شما می خواهم با مدیران باسابقه این وزارت که حداقل سه دهه در روستاها و دهستان ها و بخش ها و شهرستان و استان به طور مستقیم و در مزرعه و در محیط واقعی تولید حضور داشته و کار کرده اند جلسه ای بگذارید و از آنان بپرسید طی این سال ها چه بلایی سر نیروی انسانی متخصص و مدیران کاربلد آمده است و اصولاً انتخابات از همان وزیر تا معاونین و روسای موسسات ملی و سازمان های استانی و بدبختانه الان حتی مدیران شهرستان ها بر اساس چه ضوابط و چه شاخص هایی صورت می گیرد گاه دلم برای دولت و مردم و کسانی که دل به وزارت ما خوش کرده اند، می سوزد که این ها با کدام متر و معیار انتظار دارند یک حرکت موفق و یک برنامه فنی و اجرایی و قابل عمل در این وزارتخانه تدوین و اجرا شود ؟!!

در کدام وزارتخاته تولیدی با این همه حساسیت به اقلیم و ارزش تجربه کارمیدانی، معاونان وزیری انتخاب می شوند که سابقه یک ماه مدیریت دهستاتی، یک هفته مدیریت شهرستانی و حتی یک روز و بلکه نیم ساعت مدیریت استانی ندارند؟!! این افراد بی تجربه و کارنکرده چگونه می توانند برنامه عملیاتی تولید غذا و مدیریت امنیت غذایی در ۳۱ استان و ۳۲ سازمان جهاد کشاورزی استانی- منطقه ای را طراحی و اجرا و نظارت کنند؟!! اطلاعات آن مدیر شهرستان و آن رئیس سازمان استانی از مزرعه و باغ هزار برابر بیشتر از این معاون وزیر است!!! مطمئن باشید آن مدیر شهرستانی و استانی نه تنها از این آدم به مراتب بی تجربه تر از خود تبعیت نمی کند؛ که حتی در دل خودش هم به سواد عملیاتی نداشته او می خندد و چه بسا غصه بخورد که ببین چه کسانی در پایتخت برای ما تصمیم می گیرند؟!!!
امسال بنا بر مشاهدات و آمار هواشناسی جهانی و اعلام دستگاه های مربوطه سال ال نینو اعلام شده است و سال پربارشی در پیش است شما از مسوولان مربوطه بپرسید چه برنامه اختصاصی برای این سال بی نطیر پیش بینی شده است کدامیک از مسئولان وزارتخانه یک طرح عملی و قابل اجرا در این زمینه تدوین کرده و به استقبال آن رفته اند؟!!

فاجعه الگوی کاشت!!

طرح الگوی کشت که از همین ابتدا و از نامش غلط است و کلمه الگو به این برنامه اطلاق نمی شود توسط چه کسانی طراحی شده است و این طرح که سر تا پایش اشکال و ایراد دارد باید توسط چه کسانی اجرا شود؟!! و آیا کدام یک از آن کسان در نوشتن این طرح سهیم بوده و یا حتی نظر آنان خواسته شده است؟!! وقتی امثال بنده با درجه دکترای تخصصی زراعت و ۳۳ سال سابقه کار میدانی و مدیریتی و به عنوان رییس دو سازمان استانی در مراکز و کانون های تولید کشور از آن کاملاً بی اطلاعم، نمی دانم دیگر چه کسی باید روی این طرح نظر بدهد و ما شاهد بودیم که به سرعت و در اتاق های دربسته در پایتخت نوشته شد و به فوریت رونمایی گردید کلی عکس و مصاحبه بیرون آمد و آن را در ساز و بوق و کرنا کردند که این شاهکار دولت سیزدهم است!!!! حالیه شما به عنوان رئیس دولت سیزدهم از متولیان مربوطه بپرسید پس چرا این شاهکار اجرا نمی شود؟!
از محضر شما خواهشمندم اگر از آنان جواب قانع کننده ای نگرفتید بفرمایید جلسه ای برگزار کنند و همه آنان را هم دعوت کنید تا در حضور خودتان توضیح دهم تا این حق هم برای آنان محترم شمرده شود تا از خود دفاع کنند و اگر من قانع شدم در حضور خودتان از آنان حلالیت می طلبم و اگر شما قانع شدید که حرف من درست است، خودتان تصمیم بگیرید!!!

مصیبت لایحه برنامه هفتم!!!

فاجعه و مصیبت بعدی لایحه برنامه هفتم در بخش آب و کشاورزی بود !!!
نمی دانم این طرح مصیبت زا را دقیقاً چه کسی یا کسانی نوشته اند ولی ناگفته پیداست و مطمئن هستم که مانند نویسندگان الگوی کاشت هرگز وارد مزرعه نشده و از فراز ساختمان های بلند در تهران عکس های ارسالی از مزارع در دهستان ها را به چشم دیده اند و گرنه فکر نمی کنم یک دانشجوی ترم دوم زراعت یا آبیاری هم این قدر به ذهنش نرسد که با ۱۸٫۳ درصد کاهش آب ضریب خودکفایی امنیت غذایی به ۹۰ درصد برسد!!! یا کسی که حداقل ۲ سال رئیس یک مرکز جهادکشاورزی در دهستان بوده؛ می داند که نه تنها او، بلکه قدرت و قلدری رضاخانی هم نمی تواند به کشاورز امر و نهی کند و به او تحکم کند و بگوید چه بکار و چه نکار و چقدر بکار و چقدر چه بکار!!!! و محصولش دقیقاً همان قدر بشود که نه یک گرم کم بشود و نه یک گرم زیادتر از نیاز کشور و آن گاه در اثر عدم اجرای این طرح مسخره مثلاً الگوی کشت که برخی به تمسخر نام الگوی کشک بر آن نهاده اند و البته من قبول ندارم و همان تولید کشک هم صوابط و قواعدی داردو این مثلاً الگوی کشت قاعده و اصولی ندارد هرچند که دوستانمان زحمت بی فایده ی خودشان را کشیده اند!!!؛ مشمول مجازات شود و در حکم تضییع اموال دولتی محسوب شود و از کارشناس فلک زده دهستان تا وزیر بدبخت و بیچاره همه را تحویل دستگاه های ناظر و قضایی بدهد که حالا بیا و جواب بده!!!!
نمونه این طراحان اگر دشمنان بخش کشاورزی نباشند که حتماً نیستند؛ قطعاً و بدون شک کسانی هستند که کمترین اطلاعات و دانش حقوقی و فنی و اجرایی و فیزیولوژی از کارکرد مجموعه و شرح وظایف وزارت جهاد کشاورزی از وزیر تا آن کارشناس مظلوم در مرکز خدمات ندارند و ما در پایتخت و در اتاق جنگ یک طرحی می نویسیم که سربازان خود در صف مقدم را اسیر می کنیم و آنان را نه تنها از کار که از زندگی شخصی هم می اندازیم برای اثبات این ادعا حتما از مدیران شهرستان ها و روسای سازمان های جهاد کشاورزی استان ها و کارشناسان فنی دستگاه های نظارتی بپرسید که در اثر صدور یک بخشنامه غیرعلیه السلام چه تعدادی از مدیران فلک زده و حتی خود کارشناسان دستگاه های نظارتی درگیر شده اند!!!!

فرار کردن مدیران قدیمی از پذیرش مسوولیت!!!

یادش به خیر یک روزگاری مثلاً دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ بود؛ حتی مسوول یک مرکز خدمات دهستان هم بیا و کیایی داشت و هر کس مسوول مرکز می شد تا یک هفته روی ابرها راه می رفت و آن آدم تست دوپینگ می داد حتماً مثبت می شد😂😂 و واقعاً مسوولیت سوای لذت خدمت، شوق و ذوق داشت و مردم هم احترام می گذاشتند؛ در طی زمان و مسائلی که پیش آمد دیگر مدیریت و رئیس بودن و رئیس شدن ارج و قرب و منزلت سابق را نداشت و اگر در دهه ۶۰ یا ۷۰ برای گرفتن یک پست پنج نفر را می دیدی الان اگر کار بلد باشی و بدانی شرایط چیست باید پنج نفر را ببینی که کمکت کنند تا از زیر بار پذیرش پست فرار کنی!!! البته هنوز هم عده ای سینه چاک هستند که حاضرند زمین و زمان را ببینند و به کرسی ریاست جلوس کنند که عده کمی از آنان شاید نیتشان خیر باشد و یا اصولاً در آن سمت تخصص داشته باشند!!!
یادم می آید مدتی وزارتخانه وزیر نداشت و ما جمعی از مدیران قدیمی جایی نشستیم و راجع به وزیر آینده همفکری کردیم در آن جمع محدود ولی بسیار ارجمند که نوابغ وزارتخانه بودند و از قضا من هم میزبان بودم به ۷ نفر پیشنهاد دادیم!!!
فکر می کنید نتیجه چه شد؟!!
هیچ کدام نپذیرفتند که حتی اسمشان هم مطرح شود چه برسد به آن که وزیر شوند یا خیر!!!
بحث و جدل بالا گرفت نام نفر هشتم به میان آمد که در جلسه نبود از من خواستند که با او صحبت کنم، بلافاصله در همان جمع شماره اش را گرفتم و موضوع را مطرح کردم، فکر می کنید نتیجه چه شد!!
بله، ایشان هم نپذیرفت!!!

جناب آقای رئیس جمهور !!!
لطفاً به این ابربحران مدیریت بیش از ابربحران های زیست محیطی و سیاست خارجی و خروج نخبگان از کشور فکر کنید!!!
نخبگان داخل کشور آن هم در دستگاه های اجرائی و محل کار خودشان از پذیرش سمتی که سال های عمرشان را گذرانیده اند؛ سر باز می زنند و این امری ساده و قابل گذشت نیست به معاونان رئیس جمهور و رئیس سازمان امور اداری و استخدامی و رئیس سازمان برنامه و بودجه و یکی از دانشگاه های تهران مأموریت بدهید که علت این پدیده شوم و ویرانگر را در تمام وزارتخانه های تخصصی بررسی و نتیجه را در هیأت دولت به شما گزارش بدهند!!

عدم ورود سرمایه انسانی و مالی به بخش

علی رغم زحمت فراوان نظام آموزش عالی و تربیت نیروی انسانی در دانشکده های کشاورزی؛ شوربختانه امکان جذب آنان در بخش های خصوصی، تعاونی و دولتی کشاورزی فراهم نمی شود و بخشی از این عزیزان ناخواسته مهاجرت کرده و بخش دیگری وارد کارهای غیرتخصصی در بخش های دیگر و بخشی هم بیکار می مانند که در هر سه صورت هم دانشگاه و هم بخش کشاورزی زیانش را پس می دهد و با تراکم و فشردگی فارغ التحصیلان بیکار، انگیزه و رغبت برای ورود دانش آموزان نخبه به رشته های کشاورزی کم و کمتر و کمترین می شود و نتیجه اش را شما حدس بزنید!!!
با افت ارزش سود در این بخش ورود سرمایه و همچنین علم و تکنولوژی به عرصه تولید کاهش می یابد و می دانیم که این سرمایه و علم از یک طرف سبب رونق اقتصادی و سودآور شدن تولید شده و از طرف سودآوری سبب ورود دانش و سرمایه مادی می شود و اگر یک طرفش بلنگد این تعادل به هم می خورد و شما علت خالی شدن روستاها به عنوان کانون تولیدات کشاورزی و اطلاعیه های فراوان فروش زمین و باغ و واحدهای دامپروری را خودتان تفسیر بفرمایید!!!

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....