تاریخ انتشار : جمعه 29 مرداد 1400 - 22:03
کد خبر : 57880

تراژدی کمدی طالبان

تراژدی کمدی طالبان

  مارکس در کتاب “هجدهم برومر لویی بناپات،” در تحلیل کودتای برادرزاده ناپلئون و انحلال پارلمان گفته بود “تاریخ دو بار تکرار می‌شود. بار اول به‌صورت تراژدی و بار دوم به‌صورت کمدی”. تراژدی ظهور کودتای ناپلئون در سال ۱۷۹۹، ۱۰ سال بعد از انقلاب فرانسه و برقراری مجدد دیکتاتوری پادشاهی و رشته شدن آرمان آزادی

 

مارکس در کتاب “هجدهم برومر لویی بناپات،” در تحلیل کودتای برادرزاده ناپلئون و انحلال پارلمان گفته بود “تاریخ دو بار تکرار می‌شود. بار اول به‌صورت تراژدی و بار دوم به‌صورت کمدی”. تراژدی ظهور کودتای ناپلئون در سال ۱۷۹۹، ۱۰ سال بعد از انقلاب فرانسه و برقراری مجدد دیکتاتوری پادشاهی و رشته شدن آرمان آزادی و برابری، و کمدی ظهور لویی بناپارت در سال ۱۸۸۱ به همان روش و انحلال پارلمان بعد از دوره دوم نظام جمهوری، و تحکیم دیکتاتوری پادشاهی در موقعیتی که البته شرایط تاریخی فرانسه چندان اجازه‌ی آن را نمی‌داد.

ظهور دو‌باره طالبان، مصداق بارز دیگری از این جمله قصار مارکس است. تراژدی ظهور طالبان و حاکمیت آن طی سال‌های ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۰ و کمدی ظهور دوباره آن در راس قدرت. کمدی مسئولیت‌ناپذیری اخلاقی آمریکا و فرافکنی آن از سویی و داعیه طالبان مبنی بر تامین امنیت و رفاه مردم از سوی دیگر.

طبعا، طالبان، در این مدت درس‌هایی آموخته است؛ شرایط تاریخی داخلی و بین‌المللی هم اجازه نمی‌دهد که نعل به نعل، به‌روال بار اولِ دوره زمام‌داری، عمل کند. ناچار است در جاهایی کمی انعطاف نشان بدهد و برای نمونه، به‌جای منع کار و تحصیل زنان، آنان را مقید به‌رعایت پوشش مورد نظر خود کند. با وجود این، جوهره‌ی اساسی قواعد بازی، همانی است که قبلا تراژدی خلق کرد.
اگر جز این باشد، طالبان در چارچوب مذاکرات صلح عمل می‌کرد و امیدها در مورد آشتی ملی و استمرار قواعد بازی ۲۰ سال اخیر را با حضور خود در قالب حزب سیاسی می‌پذیرفت و در چارجوب صتدوق رای به رقابت با نیروهای سیاسی دیگر می‌پرداخت؛ به این‌صورت نقطه عطف تاریخی مثبتی را در افغانستان رقم می‌زد و این کشور را به مصداق دیگری از نقش شخصیت‌های تاریخی در تاسیس نهادهای فراگیر تبدیل می‌کرد.

متاسفانه، عدول از مذاکرات صلح و تصرف قدرت از طریق نظامی، به علاوه‌ جهان‌بینی بسیار بسته‌ی طالبان، توامان با هم، به احتمال زیاد، موجب تکرار قواعد بازی حکمرانی برآمده از شریعت‌گرایی واپس‌گرا خواهد شد. در نتیجه، با تغییرات اساسی قواعد بازی جاری از جمله قانون اساسی، دستاوردهای سیاسی و مدنی دوره تاریخی اخیر دود خواهد شد و افعانستان با نظام سیاسی تقریبا فراگیر مبتنی بر صندوق رای (ولو وابسته) را به کشوری با نظام سیاسی بسته واپس‌گرا تبدیل خواهد کرد (رهبران افغان از جمله حامد کرزای و عبدالله عبدالله و اشرف غنی هنوز امید به شکل‌گیری دولت انتقالی و نیل به اهداف مذاکرات صلح را دارند. کاش چنین شود. ولی تجربه تاریخی و اظهارات اخیر طالبان مبنی بر اعمال شریعت، دال بر احتمال ضعیف تحقق چنین امیدی است).

تردیدی نیست که بدون هموار کردن راه از سوی آمریکا، طالبان نمی‌توانست در جنین موقعیتی قرار بگیرد. استدلال جو بایدن در مورد هزینه دو هزار میلیارد دلاری و کشته‌های آمریکا در این سال‌ها به علاوه‌ی ناکارآمدی همراه با فساد شدید دولت و ارتش افغانستان، کمدی درام دیگر این ماجراست. اگر در گذشته زبان طالبان فقط زبان تسمه و شلاق و دار و درفش بود، این‌بار، بار سنگین غم و درد نوستالژی ۲۰ سال گذشته‌ی همراهِ با آزادی نسبی سیاسی و اجتماعی، بخصوص برای جامعه زنان و هنرمندان این کشور، بر آن رنج اضافه خواهد شد.

آمریکا که با اقدامی نادرست، درگیر حضور بلندمدت و دولت‌سازی در افغانستان شده بود، می‌توانست با تصمیم راهبردی صحیحِ کمک از جامعه جهانی در تامین هزینه‌ها و نیروی انسانی، و واداشتن جدی دولت افغانستان و نیروهای سیاسی به رعایت عملکردهای قابل قبول، مانع از تکرار اشتباه اول در ابعادی بیش‌تر شود. در عین حال، می‌توانست با ممانعت از پیشروی طالبان، امکان واداشتن آن‌ها به پذیرش رقابت سیاسی از طریق صندوق رای را فراهم کند. یا حداقل، می‌توانست با مقید کردن جدی نیروهای سیاسی حاکم به رعایت عملکردها، از بی‌تفاوتی ارتش افغانستان در برابر پیش‌روی و یارگیری طالبان جلوگیری کند. قبل از اقدام به خروج ناگهانی هم می‌توانست ضرب‌الاجل چند ساله‌ای را در جهت تغییر رویه‌های حکمرانی طرح کند….اندختن طناب دار تقصیرات بر گردن دولت و ارتش افغانستان فرافکنی بیش نیست. ان هم بعد از حضوری ۲۰ ساله.

نکته اخر. اگر طالبان پروژه صلح را در چارچوب سیاسی صندوق رای می‌پذیرفت و از این طریق به قدرت می‌رسید، این نتیجه را می‌شد گرفت که اکثر مردم افغانستان به لحاظ فرهنگی، گرایش به چنین جریانی با وجه‌مشخصه‌های ایدئولوژیک آن دارند. در غیر این‌صورت، می‌توان این نتیجه را گرفت که سقوط شهرها، در غیاب ارتشی که تمایلی به جنگیدن نداشته است را نمی‌توان به حساب گرایش و تمایل مردم گذاشت. تظاهرات ضد طالبانِ تقریبا فراگیر افغان‌های ساکن در کشورهای مختلف، می‌تواند شاخصی از پایگاه اجتماعی طالبان در این کشور باشد. اگر دومی صحیح باشد، طالبان با چالش جدی مشروعیت مواجه خواهد شد.

 

 

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

ع

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....