تاریخ انتشار : یکشنبه 20 شهریور 1401 - 13:08
کد خبر : 101006

اقتصاد عصبی، الگوی نوین تئوری تصمیمات اقتصادی

اقتصاد عصبی، الگوی نوین تئوری تصمیمات اقتصادی

به گزارش اقتصاددان یک تحلیلگر علوم رایانه در یادداشتی اختصاصی برای اقتصاددان نوشت م ا قصد نداریم تمام اقتصاد سنتی را جعل کنیم، اما به طیف وسیعی از متغیرهای بیولوژیکی اشاره می کنیم که به طور سنتی در تحلیل گنجانده نشده اند. در اقتصاد، این مسأله یک تغییر بزرگ است. تصمیمات اقتصادی چگونه در مغز

به گزارش اقتصاددان یک تحلیلگر علوم رایانه در یادداشتی اختصاصی برای اقتصاددان نوشت

م ا قصد نداریم تمام اقتصاد سنتی را جعل کنیم، اما به طیف وسیعی از متغیرهای بیولوژیکی اشاره می کنیم که به طور سنتی در تحلیل گنجانده نشده اند. در اقتصاد، این مسأله یک تغییر بزرگ است.

تصمیمات اقتصادی چگونه در مغز پردازش می شوند؟ چرا ما به جای تصمیم گیری های دیگر تصمیم های خاصی می گیریم؟ و چگونه در پاسخ به عدم اطمینان و خطرات رفتار کنیم؟

حوزه جدیدی از علم که به بررسی فرآیندهای تصمیم گیری در اقتصاد و مبنای عصبی آنها می پردازد. بنابراین، برای دستیابی به این هدف، اقتصاد اعصاب علوم اعصاب، روانشناسی و اقتصاد را ادغام می کند، رشته هایی که به نظر بسیار دور از یکدیگر هستند اما در عوض بسیار مکمل یکدیگر هستند. اکتشافات، قضاوت‌های مبتنی بر ارزش، سوگیری‌ها یا تصمیم‌گیری‌ها برای از بین بردن شکاف بین رویکرد تجربی و دیدگاه نظری‌تر بررسی می‌شوند.

اقتصاد عصبی فرصتی است برای تفکر متفاوت در مورد اقتصاد و تصمیمات. استراتژی های مالی و تجاری با به دست آوردن بینش در مورد مکانیسم های عصبی در پس انتخاب ها و رفتارها، به اقتصاد جهانی کمک می کند.

اقتصاد عصبی چیست؟

اقتصاد عصبی یک زمینه مطالعاتی بین رشته‌ای است که هدف آن بررسی فرآیندهای تصمیم‌گیری است و اینکه چگونه انسان‌ها می‌توانند احتمالات مختلف را قبل و بعد از یک برنامه اقدام ارزیابی کنند. بنابراین، الگوهای رفتاری و مکانیسم‌های شناختی در رابطه با اقتصاد و اینکه چگونه این فرآیندها ممکن است مدل‌ها را در اقتصاد هدایت کنند، بررسی می‌شوند. تحقیقات علوم اعصاب، اقتصاد تجربی و رفتاری، و روانشناسی شناختی و اجتماعی برای بررسی انتخاب های اقتصادی ترکیب شده اند علاوه بر این، زیست شناسی نظری، علوم کامپیوتر و ریاضیات نیز برای درک بهتر رویکردهای محاسباتی برای رفتارهای تصمیم گیری گنجانده شده است. از طریق پیشرفت‌های فناوری و تکنیک‌های تصویربرداری عصبی، اقتصاد عصبی فرآیندهای مغز و تست‌های عصبی شیمیایی را در مراحل مختلف انتخاب‌های اقتصادی (به عنوان مثال، قبل، بعد، و در حین) تجزیه و تحلیل می‌کند و در عین حال تلاش می‌کند تا ارتباط بین فعالیت مغز و پاسخ آن به فعالیت اقتصادی را نشان دهد. از این رو، هنگام فکر کردن در مورد تجارت و امور مالی مفید است زیرا شواهدی از مکانیسم‌های عصبی زیربنایی تصمیم‌گیری در اقتصاد را نشان می‌دهد که تلاش می‌کند رفتار انسان را به‌طور دقیق پیش‌بینی کند.

اقتصاد عصبی برای توسعه بیشتر نظریه های مرسوم در اقتصاد پیشنهاد شد. برای مثال، تئوری انتخاب منطقی پیشنهاد می‌کند که سرمایه‌گذاران ریسک‌ها را به‌طور عینی ارزیابی می‌کنند و با رویکردی منطقی به ریسک واکنش نشان می‌دهند. با این حال، این رویکرد تمایل دارد تا نقش تصمیم گیرنده و فرآیند پیچیده ای را که در مغز اتفاق می افتد به حداقل برساند. علاوه بر این، اقتصاد رفتاری با معرفی مواردی از روانشناسی که در آن افراد نظریه انتخاب منطقی اقتصادی را نشان نمی‌دهند یا مطلوبیت را به حداکثر می‌رسانند، بر این محدودیت غلبه کرد. از این نقطه، اقتصاد اعصاب قصد دارد تا بر روی آن دسته از الگوهای عصبی که در انسان رخ می‌دهد و تصمیمات در علم اقتصاد را توضیح می‌دهد و در عین حال آینده اقتصاد را پیش‌بینی می‌کند، روشن کند. برای مثال، چگونه احساسات بر تصمیم‌گیری‌ها تأثیر می‌گذارند، یا اینکه مغز چگونه به ضررها و سودها واکنش نشان می‌دهد، برای تحقیق اینکه کدام عوامل بر پویایی فرآیندهای تصمیم‌گیری تأثیر می‌گذارند، مورد بررسی قرار می‌گیرند. بر این اساس، اقتصاد تجربی به شدت با اقتصاد عصبی مرتبط است، که عوامل فیزیولوژیکی یا بیوشیمیایی مرتبط با انتخاب در مدل‌های انسانی و حیوانی را آزمایش، اندازه‌گیری و تجزیه و تحلیل می‌کند.

انتخاب بین زمانی، تصمیم گیری اجتماعی، ریسک و عدم اطمینان

رشته اقتصاد عصبی به چندین حوزه مطالعاتی گسترش می یابد. انتخاب بین زمانی به بررسی نحوه تصمیم گیری افراد (چگونه و چه چیزی) در زمان های مختلف می پردازد. در واقع، مردم تمایل دارند برای کالاهای اقتصادی در لحظات مختلف ارزش متفاوتی قائل شوند و بر اساس آن انتخاب های متفاوتی انجام دهند. بنابراین، بررسی اینکه چگونه فعالیت‌های عصبی و فرآیندهای شیمیایی می‌توانند برای تعیین تکانش گری و اولویت‌ها با هم تعامل داشته باشند، هنگام درک تأثیر آنها بر تصمیم‌گیری‌ها جالب خواهد بود. جنبه دیگر به تأثیرات اجتماعی بر تصمیم گیری مربوط می شود. مثال معروفی که این فرآیند را به بهترین وجه توصیف می‌کند، نظریه بازی است که فرآیند عصبی انتخاب‌های انجام‌شده توسط افراد متعدد در حال تعامل را برجسته می‌کند. از این رو، بر اساس این نظریه، مدل‌های ریاضی درگیری‌ها و همکاری بین گیمرها با تمرکز بر تعامل بین انصاف، متقابل و اعتماد در انتخاب‌های اجتماعی و نحوه پردازش این تصمیم‌ها در مغز بررسی می‌شوند. در نهایت، ریسک ها و عدم اطمینان موقعیت های رایجی هستند که در آنها تصمیم گیری می شود، به ویژه در اقتصاد. بنابراین، تصمیم‌گیری در این شرایط به این معنی است که افراد باید از بین گزینه‌هایی که نتیجه ثابت نیست، اما در مورد توزیع احتمالی که عمدتاً برای تصمیم‌گیرنده ناشناخته است متفاوت است، انتخاب کنند. تحقیقی در مورد چگونگی واکنش مغز به ترجیح ریسک، بیزاری از خطر و ضرر، یا هنگام مواجهه با اطلاعات کمیاب در مورد تصمیمی که باید گرفته شود، بررسی شده است.
چگونه می توانیم بهترین تصمیم را بگیریم؟چگونه می توانیم مولدترین و خلاق ترین ناحیه مغز را برای افزایش نتایج تشخیص دهیم؟ چرا مصرف کنندگان یک محصول را به جای دیگری ترجیح می دهند؟” “چگونه می توانیم از تصمیمات یک رهبر حمایت کنیم؟

ادغام اقتصاد عصبی در تحقیقات اقتصادی می تواند یک تغییر بازی در تجارت باشد زیرا فرآیندهای مغزی خاصی را که زمینه تصمیم گیری را بررسی می کند، نشان می دهد. برخلاف فرضیه اقتصادی کلاسیک که تصمیمات فرآیندهای واحدی هستند، اقتصاد عصبی ثابت می کند که اینطور نیست و تصمیمات رویدادهای نسبتاً پیچیده ای هستند. بنابراین، برای افزایش دقت نظریات اقتصادی، متغیرهای اجتماعی، شناختی و عاطفی برای حمایت و درک اینکه چرا تصمیم‌ها در یک موقعیت خاص اتخاذ می‌شوند، در نظر گرفته می‌شوند.

مغز در مورد تصمیمات اقتصادی چه چیزی را آشکار می کند؟
بر اساس شواهدی از اقتصاد رفتاری، توضیح داده می شود، که افراد ممکن است متفاوت از آنچه که نظریه‌های اقتصادی پیش‌بینی می‌کنند، رفتار کنند (به عنوان مثال، مطلوبیت را بهینه می‌کند). از این رو، این مدل‌های اقتصادی سنتی، افراد را در یکپارچگی خود در نظر نمی‌گیرند، بلکه فرض می‌کنند که انسان در مواجهه با شرایط خاص، رفتارهای مشخصی از خود نشان می‌دهد. به عنوان مثال، از حل مسائل محلی و خطی در طول تکامل، انسان ها قشر جلوی مغز را توسعه دادند، ناحیه ای از مغز که مسئول برنامه ریزی عمل و حل مشکلات از طریق راه حل های بهینه است. این به معنای توانایی نگاه کردن به زمان حال و استفاده از بهترین مزیت هنگام پیش بینی آینده است. با این وجود، چندین جنبه از مغز انسان محافظه‌کار هستند (مانند مکانیسم‌های انطباقی، یا بقا در پاسخ به یک فاجعه)، اما هنوز مشخص نیست که بخش‌های «قدیمی‌تر» مغز در کدام وضعیت مناسب‌تر هستند – همان موارد برای قشر جلوی مغز.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....