تاریخ انتشار : شنبه 29 اردیبهشت 1403 - 4:59
کد خبر : 167041

«رقابت‌ها» و «رفاقت‌ها» خاطره‌ها و مخاطره‌ها

«رقابت‌ها» و «رفاقت‌ها»  خاطره‌ها و مخاطره‌ها

من و مبصر کلاس ششم ابتدایی در درس ها و کسب نمره با هم رقیب بودیم. روزی ساعت اول تاریخ داشتیم. حجم درس آن روز زیاد و مشکل بود. معمولاً همیشه قبل از آمدن معلّم،مبصر، کلاس را اداره می‌کرد. آن روز به محض تشکیل کلاس،پیش از آمدن معلّم،مبصر با توجّه به دشواری درس آن روز

من و مبصر کلاس ششم ابتدایی در درس ها و کسب نمره با هم رقیب بودیم. روزی ساعت اول تاریخ داشتیم. حجم درس آن روز زیاد و مشکل بود. معمولاً همیشه قبل از آمدن معلّم،مبصر، کلاس را اداره می‌کرد. آن روز به محض تشکیل کلاس،پیش از آمدن معلّم،مبصر با توجّه به دشواری درس آن روز مرا برای درس جواب‌دادن فراخواند. من هم برخاستم و پای تخته رفتم و درس را شروع کردم.

در همان زمان معلّم از راه رسید و مبصر توضیح داد که شفیعی مطهر را برای درس جواب دادن فراخوانده ایم. معلّم هم به من اشاره کرد که ادامه بده.

من اتّفاقاً آن روز درس را کامل خوانده و دقیق جواب دادم. چون حجم درس زیاد بود و من همه را توضیح می‌دادم،حدود ۲۰ دقیقه طول کشید. در پایان معلّم به قدری از کامل پاسخ دادن درس خوشش آمد که از همۀ خواست مرا تشویق کنند.

سپس گفت: چون وقت گذشته است ،به افتخار فلانی که خیلی خوب درس را جواب گفت من درس تازه را شروع می کنم.

آن روز واکنش مبصر و نیز نگاه های زیرچشمی بچه‌ها به او دیدنی بود!چون نقشۀ او نتیجۀ عکس داده بود!

چه خوب است «رقابت‌ها»،حریم «رفاقت‌ها» را نشکند و بدانیم مرگ هیچ کس بر طول عمر ما نمی‌افزاید!

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

هشت + 10 =