تاریخ انتشار : دوشنبه 9 فروردین 1400 - 9:06
کد خبر : 40827

شدن!

شدن!

یکی از موهبت‌های شایسته تقدیر و تکریم دوستِ خوب است. دوستی که کتاب خوبی خریده، خوانده، لذتش را برده و به تو می‌دهد که بخوانی و در لذت او شریک بشوی. شدنِ میشل اوباما این‌چنین ذهن و دلم را درگیر کرد! پنجاهمین چاپِ این کتاب ۵۰۴ صفحه‌ای با ترجمه‌ی خوب دکتر علی سلامی از انتشارات

یکی از موهبت‌های شایسته تقدیر و تکریم دوستِ خوب است. دوستی که کتاب خوبی خریده، خوانده، لذتش را برده و به تو می‌دهد که بخوانی و در لذت او شریک بشوی. شدنِ میشل اوباما این‌چنین ذهن و دلم را درگیر کرد! پنجاهمین چاپِ این کتاب ۵۰۴ صفحه‌ای با ترجمه‌ی خوب دکتر علی سلامی از انتشارات مهراندیش را یک‌جُرعه و بی‌وقفه طی تعطیلات نوروزی سر کشیدم! این کتاب داستان زندگی یک دخترِ آفریقای‌تبارِ آمریکایی از تولد در محله‌ی ساوث شُور شیکاگوی جنوبی تا بانوی اول آمریکا شدن در کاخ سفید را روایت می‌کند. فعلِ «شدن» نقش فعال و معنامندی را در سراسر زندگی این دخترِ سیاه پوست ایفا می‌کند و شاید به همین دلیل عنوان کتابش شده است.

در کتاب می‌خوانید: «باراک تیمی شش نفره داشت که تنها وظیفه‌ی این افراد این بود که کتاب‌های قطور را برای رئیس‌جمهور خلاصه می‌کردند تا ایشان آنها را بخواند» جالبه نه؟! یک رئیس‌جمهور با این همه گرفتاری و مشغله و دغدغه، کتاب هم می‌خواند؟! نمی‌توانم این فراز درخشان از کتاب را نادیده بگیرم و از کنار آن به سادگی بگذرم!

زندگی‌نامه نویسی، یکی از گونه‌های ادبی زنده و پر طرفدار در غرب است. همچنین زندگی‌نامه‌یِ خودنوشت یا اتوبیوگرافی نیز یکی از منابع مهم تاریخی محسوب می‌شود که توسط دانشمندان، روحانیان، سیاست‎‌مداران و اشخاص مهم غربی نوشته می‌شود. در اتوبیوگرافی بر خلاف بیوگرافی یا زندگی‌نامه‌یِ دیگرنوشت، قهرمان اصلی داستان خودِ نویسنده است. منظور از قهرمان کسی است که امور خاطره مسقیماً با او در ارتباط است و اوْ کنش و واکنش در خاطره دارد و اتفاقات اصلی خاطرات حول شخصیت اوْ که نویسنده است، می‌چرخد. بنابراین استنادات روایت قوی و محکم است. اینکه چرا بزرگان ما از جمله قدرت‌مندان و سیاست‌مداران، زندگی‌نامه خود را نمی‌نویسند و منتشر نمی‌کنند؟ علل و دلایل مختلفی، می‌تواند داشته باشد. «اما به قول کامران فانی در نقدی بر کتاب سیاحت شرق، شاید به این دلیل باشد که [اعتراف] جزء اصول عقاید مسیحیان هست.» و من می‌گویم، ما هرگز اهل اعتراف و به گردن گرفتن هیچ چیزی نیستیم! و شاید بنا بر قول ویرجینیا وولف که می‌گوید: «نوشتن زندگی‌ها یک کار شیطانی است» چراکه زندگی‌نامه‌نویسان زندگی افراد را دوباره می‌زیند؛ دلهره داریم!

میشل اوباما در کتاب «شدن» ما را با قطعه قطعه‌ی پازل زندگی‌اش از بدو تولد و کودکی تا پایان زندگی در کاخ‌سفید و تبدیل شدن به بانوی اول آمریکا، در سه بخش اصلی دعوت می‌کند: ۱- من شدن؛ ۲- ما شدن؛ ۳- بیشتر شدن. در بخش «من شدن»، میشل اوباما از کودکی‌اش و در بخش «ما شدن» درباره‌ی آشنایی و ازدواجش با باراک اوباما و در قسمت «بیشتر شدن»، از تجربیات و اتفاقات در کاخ‌سفید سخن گفته است. او تمام بخش‌های زندگی‌اش را مرحله‌ای از شدن چیزی می‌داند؛ شدنی که تا انتهای عمر پایانی ندارد و همواره اتفاق می‌افتد. گویی خود را بر بستر فرهنگ به‌صورت مستمر می‌آفریند.

این کتاب عاری از پیچیدگی‌های زبانی، فلسفی و اغراق‌های ادبی است. زاویه‌ی دیدِ اول‌شخص یا من‌راوی که سخت‌ترین و در عین حال زیباترین شیوه‌ی روایت است و می‌تواند رخدادهای عاطفی و احساسی را به خوبی بیان کند؛ در این کتاب موج می‌زند. نویسنده که خود زخم خورده‌ی نژادپرستی و فقر و مرارت در آمریکا است هرگز نگاه از بالا به پایین به عالم و آدم ندارد؛ تحقیر نمی‌کند، شکایت ندارد، نیش نمی‌زند، ساختارشکنانه رفتار نمی‌کند، عصیان نمی‌ورزد؛ اما تاکتیک‌های مقاومت را خوب بلد است و با خلاقیت و ابتکار، شخصیت خود و افراد پیرامونش را می‌سازد.

ببینید از منظر او: «سیاست از نظر سنتی همیشه علیه سیاه پوستان به کار برده می‌شد تا ما را در انزوا نگه دارد، ما را بی‌سواد و بیکار و کم‌درآمد نگه دارند. پدر بزرگ و مادر بزرگم در دوران تبعیض نژادی و حقارت و بی‌اعتمادی نسبت به مسئولین زندگی کرده بودند» (ص ۱۸۹). یا او موقعیت خود را در جامعه‌ی آمریکایی خوب می‌شناسد: «من خودم در شرایطی زندگی کرده بودم که نادیده گرفته شده بودم. پیشینه‌ای از نادیده گرفته شدن داشتم. می‌خواستم بگویم من نبیره‌ی برده‌ای به‌نام جیم رابینسون هستم که احتمالاً در قبری بی‌نام‌و‌نشان در مزارع کارولینای جنوبی مدفون است» (ص ۴۸۳).

تجزیه‌و‌تحلیل کتاب «شدن» از منظر جامعه‌شناسی سیاسی و نظریه‌ی «دوسرتو» بدین معنا است که زندگی میشل اوباما سراسر «مقاومت» در برابر «قدرت» است. دوسرتو یکی از مهمترین نظریه‌پردازان زندگی روزمره است که با مفاهیمی چون استراتژی‌ها، تاکتیک‌ها، جنگ چریکی، تجاوز، ترفندها و حیله‌های فریبکارانه به تحلیل مقاومت، تضاد و کشمکش در زندگی روزمره پرداخته است. در نزد او، قوی‌ترها سنگین، فاقد خلاقیت و به‌شدت، سازمان یافته‌اند. بر عکس، ضعیف‌ترها خلاق، منعطف و چابک هستند.
به همین جهت، از پتانسیل‌های بالایی در برابر استراتژهای قدرت‌مندان برخوردارند و می‌توانند متون و ساختارهای تحت سلطه آنان را مورد تاخت و تاز قرار دهند.

فهمیدم که مرا با معیار دیگری محک خواهند زد. به‌عنوان نخستین بانوی اول سیاه پوست که پا به کاخ سفید می‌گذاشت، به‌طور پیش‌فرض یک «غیر خودی» بودم. اگر برای پیشینیان سفیدپوست من احترامی قائل می‌شدند، می‌دانستم که احتمالاً برای من چنین نخواهد بود (ص ۳۳۹). او بر اساس این فهم، تاکتیک‌های مقاومت را خلاقانه پی گرفت. «فهمیدم که از بودجه فدرال، مبلغ یکصد هزار دلار برای تزئین و نقل مکان در اختیار رئیس‌جمهور منتخب قرار داده‌اند، اما بارک اصرار داشت که خودمان تمام هزینه‌ها را بپردازیم و از پولی که بابت حق التألیف کتاب به دست آورده بود، استفاده کنیم» (ص ۳۵۲). یا «برای خدمتکاران توضیح داده بودم که دخترها مثل زمانی که در شیکاگو بودند، هر روز صبح خودشان باید تخت‌شان را مرتب کنند. همچنین به ساشا و مالیا گفتم مثل قبل رفتار کنند، مودب و مهربان باشند و چیزی بیش از نیاز خود سفارش ندهند؛ اما برایم مهم بود که دخترها از هرگونه تشریفات داخلی این مکان معذور باشند» (ص ۳۶۳). همچنین «بارک در دفتر بیضی مجسمه‌ی وینستون چرچیل را بیرون برد و مجسمه مارتین لوتر کینگ را جایگزین کرد» (ص ۳۶۹).

حرف آخر:
«من یک شخص عادی هستم که سفری فوق‌العاده داشته ‌است. … برای هر دری که برایم گشوده شد، سعی کرده‌ام دری را به سوی دیگران بگشایم؛ و این است حرف آخری که می‌خواهم بگویم: بیایید یکدیگر را بپذیریم. شاید بعد کمتر بترسیم، کمتر قضاوت کنیم، تعصبات و کلیشه‌هایی که ما را بی‌دلیل از یکدیگر جدا می‌کنند را به‌دور افکنیم. شاید بعد بهتر بتوانیم یکدیگر را همان گونه که هستیم بپذیریم. … این نشانه قدرت شماست اگر اجازه دهید شناخته شوید و شنیده شوید و داستان منحصر به‌فردِ خود را داشته باشید و از صدای واقعی خود استفاده کنید؛ و نشانه‌ی بزرگ‌منشی شماست اگر بخواهید دیگران را بشناسید و صدای آن‌ها را بشنوید؛ و این‌گونه، من، من شدم» (ص ۵۰۴-۵۰۳)

«آمریکا جای ساده‌ای نیست. تضادهایش گیج کننده است» (ص ۴۶۲).

اهواز – لفته منصوری
روز یکشنبه ۸ فروردین‌ماه ۱۴۰۰

دو استکان چای داغ

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....