در سوگ فرزند «ایران»
تاریخ هزار بار و هزار و یک بار تکرار شود، شخصیتهایش نو به نو شوند و بازی را از نو بسازند، باز همان تقدیر اول، تکرار میشود. باز سهراب میان بازوان پر گره رستم بالا میرود و بیخیال همه چشمهای نگران میشود که بلکه این بار رستم رحمش بیاید و باز هم نمیآید. شانههای سهراب