سه حامی پنهان دولتهای بزرگ
مجله اکونومیست در تازهترین جلد خود عنوان «پیروزی دولت بزرگ» را به کار برده و اشاره میکند بر خلاف آموزههای اقتصاددانان آزادیخواه، مسیر اقتصادهای پیشرفته به سمت بزرگتر شدن دولتها بوده است. اتفاقی که در میانمدت نه تنها رفاه اقتصادی شهروندان به دلیل ناکارآمدی بوروکراسی دولتی را کاهش میدهد، بلکه آزادی فردی را به دلیل
مجله اکونومیست در تازهترین جلد خود عنوان «پیروزی دولت بزرگ» را به کار برده و اشاره میکند بر خلاف آموزههای اقتصاددانان آزادیخواه، مسیر اقتصادهای پیشرفته به سمت بزرگتر شدن دولتها بوده است. اتفاقی که در میانمدت نه تنها رفاه اقتصادی شهروندان به دلیل ناکارآمدی بوروکراسی دولتی را کاهش میدهد، بلکه آزادی فردی را به دلیل افزایش کنترل حکومتها تضعیف میکند. این هفتهنامه، ریشههای معضل دولت بزرگ و راهکارهای احتمالی رهایی از آن را در دو گزارش مفصل بررسی کرده که چکیده آن را در ادامه میخوانید.
میلتون فریدمن، اقتصاددان و نوبلیست مشهور آمریکایی زمانی گفت: فقط و فقط به یک چیز توجه کنید «دولت چقدر هزینه میکند». امروز اگر زنده بود شگفتزده میشد. دولتها ۱۷ تریلیون دلار از جمله وامها و ضمانتها را در دوره همهگیری کرونا هزینه کردهاند که در مجموع ۱۶ درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی است. بر اساس پیشبینیهای موجود، در تمام اقتصادهای پیشرفته هزینههای دولت نسبت به تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۲۶ بیشتر از سال ۲۰۰۶ خواهد بود. بنابراین، بر خلاف آموزههای فریدمن دنیا مسیر معکوسی را در حال طی کردن است.
خبر بد آنکه در دهههای آینده ردپای اقتصادی دولتها همچنان بیشتر خواهد شد. چهار پنجم اقتصادهای جهان اکنون برای هدف انتشار خالص صفر کربن متعهد شدهاند که نیازمند مداخله دولت است، هدفی که مثلا در بریتانیا پیشبینی میشود تا سال ۲۰۵۰ نسبت بدهی دولت به تولید ناخالص داخلی را ۲۱ واحد درصد افزایش دهد. همچنین، بسیاری از کشورها جمعیت سالخوردهای دارند که مستلزم هزینههای بسیار بیشتری برای مراقبتهای بهداشتی و بازنشستگی هستند و باز هزینهکرد دولتها را بیشتر میکند.
تجربه کرونا برای «دولتهای قوی»
برای لیبرالهای کلاسیک مانند اکونومیست، فهمیدن نتیجه ناامیدکننده بزرگ شدن دولتها آسان است. همانطور که در دوره همهگیری کرونا، شکستهای آن به طور کامل به نمایش گذاشته شده است. در اوایل بحران، مقامات بهداشت عمومی آمریکا از توسعه تست کرونا توسط آزمایشگاههای بخش خصوصی جلوگیری کردند. نتیجه آن شد که آزمایشهای مورد تایید تا ماه اکتبر (میانه پاییز) طول کشید حال آنکه میتوانست قبل از تابستان در دسترس باشد. برای چند ماه، دسترسی به واکسن در اروپا بسیار کند و ضعیف بود. چین در مقطعی، واکنش خود به ویروس را به عنوان یک پیروزی برای مدل «دولت قوی» جشن گرفت. اما اکنون استراتژی شکستخورده «کووید صفر» در این کشور نشاندهنده انعطافناپذیری قدرت متمرکز است. یکی از رسواییهایی که سیاستمداران بریتانیا در آن گرفتار شدهاند آن است که آیا رهبران این کشور از این بحران برای اعطای قراردادهای سودآور به نزدیکان خود استفاده کردند یا خیر.
چرا بزرگ شدن دولتها روزافزون است؟
به گزارش اقتصاددان به نقل از بورسان، تهدید بلندمدت یک دولت بزرگ این است که چنین بوروکراسی و فسادی تبدیل به یک امر عادی و گسترده شود. اتفاقی که نتیجه آن جز فقر بیشتر مردم و محدود شدن آزادی فردی نیست.
در بزرگ شدن دولتها سه نیرو در کار هستند. اولین مورد بدیهی است. اینرسی ماموریت دولتها، عقبنشینی آنها را سخت میکند. رایدهندگان و لابیگرانی که از مقررات یا مخارج دولتی سود میبرند، دلایل زیادی برای حفظ وضع موجود دارند. در حالی که بسیاری از مالیاتدهندگان (مردم عادی در بخش غیردولتی و غیررانتجو)، راهکارهای بهتری نسبت به سیاستمداران برای رهایی از مشکلات دارند. بوروکراتهای مسئول میخواهند از زمین و حرفه خود دفاع کنند. بنابراین، وقتی برنامهای با شکست مواجه میشود، حامیان آن میگویند که اگر پول بیشتری به آن داده شود، دفعه بعد موفق میشود.
نیروی دوم یک واقعیت زندگی است. قیمت خدماتی که دولتهای رفاه ارائه میدهند، مانند مراقبتهای بهداشتی و آموزش، به دلیل نیاز به نیروی انسانی بالا و ضعف در افزایش بهرهوری، سریعتر از اقتصاد رشد میکنند. ناکارآمدی دولت میتواند اوضاع را بدتر کند، زیرا “بیماری هزینه” بخش خصوصی و دولتی را به طور یکسان تحت تأثیر قرار میدهد. این اصطلاحی است که ویلیام بامول، اقتصاددان در دهه ۱۹۶۰ به کار برد. به این معنا که بهرهوری در برخی از بخشها بیشتر از سایر بخشها است. اما دستمزدها باید در بخشهایی با بهرهوری کم نیز افزایش یابد تا از ترک کار کارگران به بخشهای مولدتر جلوگیری شود. بنابراین، هرچند بخش دولتی بهرهور نیست، اما مجبور است هزینهها را بالا نگه دارد و در دولتهای بزرگ این هزینه بالا را کل مردم از طریق مالیات (یا مالیات تورمی) میپردازند. این خود ادامهدهنده یک چرخه معیوب است.
نیروی سوم این است که دولتها امروز کارهای بیشتری برای انجام دادن دارند. همانطور که رایدهندگان در طول قرن بیستم ثروتمندتر شدند، آنها خواستار آموزش بیشتر و مراقبتهای بهداشتی گرانقیمتی بودند که از آخرین علم بهره میبرد. امروز، با افزایش سن، آنها میخواهند هزینههای خود را برای سالمندان ادامه دهند و بهطور فزایندهای، از دولتها میخواهند تا کاری در مورد تغییرات آبوهوایی انجام دهند.
تصویری از روند بزرگی دولتها
نتیجه این سه نیرو را میتوان در میراث واقعی مارگارت تاچر و رونالد ریگان، به عنوان طلایهداران «ضددولت بزرگ» و «طرفدار بازار آزاد» مشاهده کرد. اغلب آنها را به عنوان “دوران نئولیبرال” میشناسند. اما آنها میراث پایداری از دولت کوچکتر باقی نگذاشتند. همانطور که در نمودار زیر مشاهده میکنید در دهه ۱۸۷۰، دولتهای کشورهای ثروتمند حدود ۱۰ درصد از تولید ناخالص داخلی را خرج میکردند. در سال ۱۹۲۰ این رقم نزدیک به ۲۰ درصد بود. از آن زمان تاکنون این هزینه در حال رشد بوده است. رشد مخارج دولتها معمولاً با رشد مداخله و میزان کنترل آنها بر اعمال دیگران همراه است. در آمریکا تعداد مقررات فدرال از سال ۱۹۷۰ بیش از دو برابر شده است. تعداد کل کلمات قوانین آلمان امروز ۶۰ درصد بیشتر از اواسط دهه ۱۹۹۰ است.
سوال درست در مقابل دولتهای بزرگ چیست؟
ریگان و تاچر و دیگر مخالفان دولت بزرگ در سوئد، نیوزلند و … متوجه شدند که دولت زمانی در بدترین حالت خود قرار دارد که خودیها با انگیزههای انحرافی تمایل بیشتری به افزایش کنترل و بزرگ شدن خود پیدا میکنند. بنابراین، در دوران آنها دولتها به درستی شرکتهای ملی را فروختند، مقرراتزدایی را افزایش دادند، برخی از مالیاتها را ساده کردند و رقابت را ترویج دادند. گویا اجماعی درباره محدود کردن دولت در جوامع آزادیخواه به وجود آمد. طرفداران آن از گسترش نظام بازار در اقتصاد استقبال کردند، اما همزمان سیاستهای مربوط به بازتوزیع ثروت و خرج کردن در حوزه خدمات عمومی را به منظور عادلانهتر کردن جهان جایز دانستند.
امروزه این اجماع درست در زمانی که بیشتر مورد نیاز است در معرض تهدید قرار گرفته است. از آنجایی که افزایش سن و تغییرات اقلیمی به طور چشمگیری اندازه دولت را افزایش میدهد، تشخیص اینکه دولت چه کارهایی را میتواند و چه چیزی را نمیتواند به خوبی انجام دهد، حیاتی است – و البته پرهیز از سواستفاده لویاتان (دولت بزرگ) از قدرت به نفع خودیها و نزدیکان. امروز بحث درباره محدود کردن دولت باید در مورد ماهیت مداخلات دولت باشد، نه اینکه آیا محدود کردن گرمایش جهانی یا تأمین سالمندان ضروری است یا خیر.
حالت ایدهآل چیست؟
یکی از وظایف، به حداکثر رساندن نقش بازارها و انتخاب فردی است. روش درست مبارزه با تغییرات اقلیمی استفاده از ابزار قیمت در بازار کربن، یارانه دادن به تحقیق و توسعه و سرمایهگذاریهای عمومی با نظارت دقیق است، نه اینکه با جیرهبندی پروازها، ترویج قهرمانان سبز ملی یا دعوت از بانکهای مرکزی برای ایجاد انحراف در بازارهای مالی به جنگ گرمایش زمین رفت. دولت رفاه باید بر بازتوزیع پول نقد تمرکز کند و به افراد نیازمند این اختیار را بدهد که خود انتخاب کنند با این پولها چه کاری میخواهند انجام دهند، نه ایجاد بوروکراسیهای جدید مانند سیستم پیشنهادی جو بایدن برای مراقبت از کودکان. مالیاتها باید همهگیر و البته برای سرمایهگذاری دوستانه باشد.
دولت همچنین باید به دنبال چابکی و کارآمدی باشد. حمایت درآمدی برای خانوارها باید تا حد امکان خودکار شود زیرا بخش مالی دیجیتالیتر میشود. بسیاری از پر کردن فرمها را میتوان حذف کرد. اگر تعداد بوروکراتها کم شود، بخش دولتی میتواند کارکنان با استعداد بیشتری را جذب کند و پرداختی بالاتری به آنها بدهد. سیاستمداران باید به جای اتکا به ادارات ضعیف فعلی، تمایل داشته باشند که در هنگام رسیدگی به مشکلات جدید از نو شروع کنند. بزرگترین موفقیتهای دولتها در طول همهگیری از استارتآپهایی حاصل شد که به توسعه واکسنها در آمریکا کمک کرد.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰