نقدعملکرد امامراحل در مسئله جنگ بهکار امروز میآید
از دیروز که«خاطرهای که تکذیب شد اما واقعیت داشت را منتشر نمودم با توجه به مضمون انتقادی آن نسبت به عملکرد امام راحل و دخیل دانستن عملکرد ایشان در آغاز جنگ ۸ ساله، تعداد قابل توجهی نقد دریافت نمودم که عموما متوجه جزئیات خاطره مرحوم ابراهیم یزدی بود و اثبات اینکه این جزئیات بعضا ممکن
از دیروز که«خاطرهای که تکذیب شد اما واقعیت داشت را منتشر نمودم با توجه به مضمون انتقادی آن نسبت به عملکرد امام راحل و دخیل دانستن عملکرد ایشان در آغاز جنگ ۸ ساله، تعداد قابل توجهی نقد دریافت نمودم که عموما متوجه جزئیات خاطره مرحوم ابراهیم یزدی بود و اثبات اینکه این جزئیات بعضا ممکن است دقیق نباشد.
ناگفته پیداست که محتوای اصلی خاطره دکتر ابراهیم یزدی عبارت بود از گلایه جدی عراق از مواضع امام و دعوت مردم عراق به انقلاب، که به استناد کلیشه روزنامه ها و فیلم وتصویر امام مکرر اتفاق افتاده.
دوم؛ جلسه شورای انقلاب که باحضور آقای دعایی در خصوص مسائل فیمابین ایران و عراق، که این هم با توجه به وجود ارشیو و دبیرخانه شورای انقلاب قابل بررسی است.
سوم جلسهای ناکام با حضور آقایان دعایی و بازرگان و بهشتی به نمایندگی از شورای انقلاب با امام راحل، که مضمون این جلسه حل مسائل فیمابین عراق وایران بوده.
بنده به واسطه فردی از همکاران نزدیک آقای سیدمحمد خاتمی، هر سه مطلب بالا که کنه وجوهره خاطره مرحوم یزدی است را از آقای دعایی در دهه ۷۰ نقل نمودم.
هم آقای سیدمحمدخاتمی زنده اند هم ناقلی که بنده خبر را از ایشان نقل کردم.
بگذریم! اما چرا آن خاطره را بنده یادآوری نمودم؛ اصلا چه ضرورتی دارد زنده کردن چنین مسائلی در اذهان؟
مسئله این است که سلسله اسبابی تا پیش از شهریور ۵۹ رقم خورده که برآیند آن حمله عراق به ایران شده است نظیر تسخیر سفارت امریکا و تغییر نقش آمریکا از حامی به معارض ایران؛ تحریک مردم عراق به انقلاب؛ راهاندازی بخش نهضتها در سپاه برای تقویت نهضتهای آزادی بخش که عموما معارض دولتهای منطقه بودند در راستای صدور انقلاب و…..
پس از پایان جنگ، وقتی برخی مسئولین در دهه فجر سال۶۷ خود انتقادی میکنند که اگر میدانستیم نتیجه جنگ این میشود؛ از وقوع جنگ پیشگیری میکردیم؛ امام در بیانیه موسوم به منشور روحانیت ضمن ملامت انها که با این خودانتقادی موجب تضعیف نظام و اعتقاد مردم به تصمیمهای مسئولان میشوند تنها یک پاسخ میدهند دفاع در مقابل صدام یک وظیفه بود و ما مامور به وظیفه هستیم نه نتیجه!
بنظر میرسد این نحوه مواجهه با مسائل موجب تکرار خطاها میشود.
صدام فردی جسور و زیاده خواه و طغیانگر بود اما علیرغم میلاش در سال ۱۹۷۵ با شاه قرار داد الجزایر را در تعیین خطوط مرزی امضا میکند(وی معاون حسن البکر و فرد قدرتمند عراق است) این یعنی در زمان شاه که چند مرتبه با عراق تا لبه مرز جنگ بر سر مسائل اروند، پیش رفتیم شاه موفق به کنترل صدام و پیشگیری از جنگ میشود.
صدام به فاصله کوتاهی پس از پایان جنگ با ایران، خاک کویت را تصرف میکند اما به سرعت قطعنامه هایی علیه او در شورای امنیت صادر و پس از ضرب الاجل، با حمله نظامی ائتلاف غربی عربی از خاک کویت رانده شده و تمامی خسارتهای وارد به کویت از عراق گرفته میشود؛ این یعنی توانمندی زعمای کویت و کشورهای عربی در کنترل عواقب حمله صدام.
ما نه تنها نتوانستیم مثل شاه با ایجاد جایگاه بینالمللی مناسب و موازنه، مانع وقوع حمله شویم بلکه پس از وقوع جنگ نیز موفق به ایجاد یک ائتلاف بین المللی علیه صدام واخراج وی از ایران و دریافت خسارت نشدیم و جنگ را هم تا زمانی که دیگر امکان ادامه ان را نداشتیم به عنوان یک تکلیف ادامه دادیم!
اما آیا تکلیف ما تسخیر سفارت بود و دعوت مردم عراق به انقلاب و راه انداختن بخش نهضتها که بعدها سپاه قدس شد تا روابط ما و دول منطقه شکرآب شود؟
بنده معتقدم هیچکدام از اینها تکلیف ما نبوده و ما در تشخیص وظیفه عقلی وشرعی خود دقیق عمل نکردیم.
وظیفه ما بجای تسخیرسفارت و پنجه کشیدن به صورت آمریکا، تدبیر در ایجاد رابطهای عزتمندانه بود که با توجه به انقلاب عظیم ۵۷ وآن پشتوانه مردمی خاص، کاملا در دسترس بود.
وظیفه ما بجای تحریک مردم عراق که به کشته شدن صدها تن از انها انجامید و روابط ما و عراق را دچار تنش جدی و جنگ ویرانگر نمود، پرهیز از تنش وایفای نقش حامیانه و نه انقلابی نسبت به شیعیان عراق بود.
بصورت کلی این خطا که ما اگر انقلابمان پیروز شد پس انقلاب در دیگر کشورها هم به مصلحت مردم انهاست ولابد پیروز میگردد واقعبینانه نبود.
وظیفه رهبران ما ایجاد الگوی پیشرفت وتوسعه وعدالت بود که لازمهاش پرهیز از تنش است نه ایجاد تنش.
متاسفانه امروز نیز ما بجای کنترل و کاهش تنش با غرب وآمریکا و پرداختن به ساختن داخل و رفع معضلات، دائما بر محورهای اختلاف و تنش افزودیم با طی همان مسیر سابق.
فردا هم اگر جنگی بر ما تحمیل شود و این بار با آمریکا، لابد میگوییم ما مکلف به عمل به وظیفه بودیم نه نتیجه!
آیا ما مکلف به تنش زدایی با آمریکا به عنوان مقدمه بهبود اوضاع اقتصادی نبودیم؟
آیا ما تکلیف داشتیم در کمک به روسیه متجاوز؟!و….
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع
برچسب ها :جنگ ، شهابالدینحائریشیرازی ، نقدعملکرد امامراحل
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰