تاریخ انتشار : جمعه 23 تیر 1402 - 17:20
کد خبر : 132156

کمونیست بودن ما بخاطر گرسنه بودن ما نباشه!

کمونیست بودن ما بخاطر گرسنه بودن ما نباشه!

جمله‌ای منصوب به مارکس هست که میگه: «مراقب باشیم مارکسیست بودنمان به دلیل گشنه بودنمان نباشه.» این جمله از هرکس که باشد، حکایت از واقعیتی تلخ دارد. اقتصاددان: افراد زیادی هستند که فقط و فقط براساس موقعیت فردی و منافع شخصی خودشون داوری و تصمیم‌گیری می‌کنند. این افراد که عموماً افراطی و تندرو هستند در

جمله‌ای منصوب به مارکس هست که میگه: «مراقب باشیم مارکسیست بودنمان به دلیل گشنه بودنمان نباشه.» این جمله از هرکس که باشد، حکایت از واقعیتی تلخ دارد.

اقتصاددان: افراد زیادی هستند که فقط و فقط براساس موقعیت فردی و منافع شخصی خودشون داوری و تصمیم‌گیری می‌کنند. این افراد که عموماً افراطی و تندرو هستند در دوره‌ای هوادار سینه‌چاک نظر و عقیده‌ای می‌شوند اما به محض تغییر شرایطشون؛ افکار و باورهای قبلی را کنار گذشته و اهداف و ارزش‌های جدیدی پیدا می‌کنند.

در دوران دانشجویی و در خوابگاه دانشگاه تهران که بودیم یک دوست داشتیم که خیلی ذوب در مارکس و مارکسیسم بود. سخن از «پول» و « مالکیت خصوصی » و «سرمایه‌داری» براش حکم کفریات را داشت و معتقد بود آمریکا گوشه‌ای از جهنم روی زمین است. کوچکترین تفاوتی روحش را آزار می‌داد و با قدرت تمام جلوی آن می‌ایستاد.

آنقدر عاشق مساوات و عدالت بود که اگر می‌خواستیم صبح جمعه دسته جمعی بریم کوه، بیانه می‌داد که همه برای صبحانه فقط می‌توانند نان و سیب زمینی و تخم مرغ بیارند. وای به حال کسی که می‌خواست از نان و کره و مربا یا پنیر و گردو دفاع کنه! معتقد بود نباید هیچ تفاوت و تبعیضی درکار باشه، فقط سیب زمینی و تخم مرغ، والسلام ختم کلام.

چند سال بعد از فارغ التحصیلی، دوباره این دوست قدیمی رو دیدم. در شرکتی خصوصی جایگاه بسیار خوبی پیدا کرده بود و حقوقش حداقل سه برابر حقوق کارمندی من بود. از عقاید براتون بگم؛ مارکس و مارکسیسم رو بوسیده بود و بطور کلی گذاشته بود کنار. دانشجوی پابرهنه‌ای که هزینه بلیط اتوبوس را نداشت، حالا که شاسی بلند سوار می‌شد فهمیده بود؛ ای بابا « فریدمن » و « نوزیک » عجب اندیشمندان بزرگی بودند و ما مسخرشون می‌کردیم. کدوم گوساله‌ای قبول می‌کنه که درآمد و مزایای پزشک جراح با پرستار ساده برابر باشه که من بخوام از حقوق کارگر شرکت در برابر کارفرمای زحمت‌کش دفاع کنم.

چندباری که به جمع دانشجویان رفتم از این «مارکسیست‌های گشنه» زیاد دیدم. رگ غیرتشان دربرابر سخنان لیبرالیستی و کاپیتالیستی من بالا می‌زد، اما در پشت این برآمدگی بیشتر گرسنگی و ناامیدی می‌دیدم تا باور قلبی و همیشگی به عدالت.

روی دیگر این سکه که البته شیادتر و فریبکارترند؛ روشنفکران و اساتید دانشگاهی هستند که از صبح تا شب در نقد سرمایه‌ داری و نئولیبرالیسم فک می‌زنند، اما مسیر زندگیشان را بر این اساس تعریف کرده‌اند که چگونه از پایین خیابان ولی عصر بروند بالای آن.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....