تاریخ انتشار : پنجشنبه 5 فروردین 1400 - 15:19
کد خبر : 40420

چرا باید انقلاب اسلامی را شناخت؟

چرا باید انقلاب اسلامی را شناخت؟

بعد از پایان کتاب «ما چگونه، ما شدیم» و حسب نظرسنجی که قبلاً صورت گرفته بود، بنا داشتم کتاب «سنت و مدرنیته: ریشه‌یابی ناکامی جنبش‌های اصلاح‌طلبانه در ایرانِ عصر قاجار» را برای‌تان بخوانم. اما بعد از سه‌پستی که پیرامون انقلاب اسلامی، بمناسبت سالگرد آن گذاشتم، و هزاران کامنتی که در مخالفت با انقلاب، همراه با

بعد از پایان کتاب «ما چگونه، ما شدیم» و حسب نظرسنجی که قبلاً صورت گرفته بود، بنا داشتم کتاب «سنت و مدرنیته: ریشه‌یابی ناکامی جنبش‌های اصلاح‌طلبانه در ایرانِ عصر قاجار» را برای‌تان بخوانم. اما بعد از سه‌پستی که پیرامون انقلاب اسلامی، بمناسبت سالگرد آن گذاشتم، و هزاران کامنتی که در مخالفت با انقلاب، همراه با بغض و کینه و نفرت گذارده شد، احساس کردم که چه شکاف عمیقی میان نسل‌های بعد از انقلاب و انقلاب بوجود آمده. تصمیم عوض شد، و فکر می‌کنم قرائت کتاب «مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی»ام لازم‌تر است.

اقتصاددان: بگذارید قبل از هر نکته‌ای، بگویم که قصدم به‌هیچ‌روی، آن نیست که مخالفین با انقلاب را با آن آشتی دهم. عملکرد نظام، بگونه‌ای بوده که هیچ دلیل و انگیزه‌ای برای نسل‌های بعد از انقلاب، بمنظور همراهی با آن، باقی نمی‌گذارد. پس هدف‌ام چیست؟

از نهضت مشروطه در ۱۱۴ سال پیش تا بامروز، ایرانیان بدنبال «تحقق دمکراسی»، «حکومت قانون»، «آزادی بیان» و سایر مفاهیم دمکراتیک بوده‌اند. هر دو انقلاب، مشروطه و اسلامی، بعلاوۀ مبارزاتی که در طی بیش از یک‌قرن صورت گرفته، بدنبال این آرزوها بوده‌اند. پرسش بنیادی که مطرح می‌شود، آن است که بعد از یک‌قرن تلاش برای دمکراسی، آیا سهم دمکراسی در ایران قابل‌قبول می‌باشد؟ (دست‌ِکم در مقایسه با کشورهای همجوارمان). اگر پاسخ ما به‌این پرسش منفی باشد، در آن‌صورت، جای آن دارد که از خودمان بپرسیم: چرا؟

من معتقدم که یکی از عوامل این ناکامی، عدم‌شناخت تحولات سیاسی و اجتماعی ایرانِ معاصر است. رویکرد ما به‌این تحولات، خلاصه می‌شود در مشتی کلیشه‌های رایج. همچون: «مشروطه برای ایران زود بود»، یا «به‌انحراف کشیده شد»؛ «رضاشاه عامل بیگانه بود» یا برعکس، «روحش شاد»؛ «مصدق به آمریکایی‌ها اعتماد کرد»؛ «انقلاب، سناریوی غربی‌ها بود» و امثال این‌دست کلیشه‌ها. نسل جوان کمترحاضر به‌درک جدی‌تر ایرانِ معاصر است. در عوض، بدنبال برون‌رفت از وضعیت موجود است.

پرسش اساسی آن ست که آیا بدون شناخت و آگاهی از گذشته، می‌توان درک نمود که ما، چگونه به‌اینجا رسیده‌ایم؟ و آیا بدون فهم دیروز و درک امروز، می‌توان برای فردا برنامه‌ریزی کرد؟ آیا بخشی از ناکامی‌های این یک‌صدساله، بواسطۀ عدم‌شناخت ضعف‌ها و عدم‌درک خبط‌وخطاهای گذشته‌های‌مان نبوده؟ شاید با شناخت گذشته، باز هم به‌بی‌راهه برویم. اما بدون آگاهی از گذشته، یقیناً بخطا خواهیم رفت؛ همچنان‌که یک‌صدسال است آن‌را تکرار کرده‌ایم.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....