تاریخ انتشار : پنجشنبه 3 فروردین 1402 - 17:29
کد خبر : 119590

پیام نوروزی من در ۱۸ سالگی

پیام نوروزی من در ۱۸ سالگی

ضمن عرض تبریک و تهنیت به بهانه فرارسیدن سال نو، چون نخستین روز فروردین سالروز تولد من است،بنابراین در هر نوروز بدین بهانه شعری می سرودم. یکی از سروده های دوران نوجوانی را به همین مناسبت خدمت شما تقدیم می کنم. دغدغه های ذهنی یک نوجوان در آن دوران قابل تامُّل است! باشد تا نسیمی

ضمن عرض تبریک و تهنیت به بهانه فرارسیدن سال نو، چون نخستین روز فروردین سالروز تولد من است،بنابراین در هر نوروز بدین بهانه شعری می سرودم.
یکی از سروده های دوران نوجوانی را به همین مناسبت خدمت شما تقدیم می کنم.
دغدغه های ذهنی یک نوجوان در آن دوران قابل تامُّل است!
باشد تا نسیمی از کوچه باغ های خاطره، غباری از چهرۀ زمان بزداید .

چو آهنگ بهاران از سریرِ کوهسار آید
عروس فصل ها بر تخت کوه زرنگار آید

مُغنّی چون نوای نی به سوز دل در آمیزد
گلستانی بسازم من چو یادم از بهار آید

به آهنگ و نوای نی چو خوانَد در سحر بلبل
بسی اسرار دارد نغمه ای کز شاخسار آید

پیام صبح نوروزی تو را باشد نوید دل
برون کن غم که سال نو به کامت خوشگوار آید

نسیم دلپذیر عید رنگین کرد سرتاسر
به هر خاکی و زد آن باد گو هرها به بار آید

غبار غم ز اشک ابر شسته می شود آری
ببین از غفلت ما لعل اشکش زار زار آید

به هر نوروز چون گل بشکفد آواز می دارد
شنو آواز او زیرا به گوش هوشیا ر آید

پیامش بهر ایرانی همه آه است و سوز دل
ز سو ز آه او بلبل ز نزدش اشکبار آید

لبان آتشین گل ز خون دل شده رنگین
پیام ما به گل این کرد با ما چون کنار آید ؟

پدر اندر دل خاک و زبانش سرخ گل باشد
پیام باب خود بشنو که تا روزی به کار آید

ز بوی گل چو گشتی مست بشنو صوت اجدادت
که این آهنگ غمناک از دهانی مشکبار آید

صبا بر دامن صحرا وزید و بر مشام ما
ز خاک تیره گل رویَد ز کِشتِ ما چه بار آید ؟

زمین و خاک بی ارزش مزیّن کرد گیتی را
ز چشم روشن کُهسار صد ها چشمه سار آید

دَمِ عیسی اگر باشد نسیم صبح نوروزی
چرا از خاک گُل اما ز دل ها خَس به بار آید؟

لباس ظاهر ما نو شد از آهنگ نوروزی
ولی افسوس رنگ ظاهری ناپایدار آید !

طبیعت را همه زیبایی و نیکی بود در بر
همه شرّ و بدی ها از درون زشتکار آید

صبا ! بوی تو جان بخش است اما من که در خوابم
کجا زیبایی خورشید حق در چشم تار آید؟

اگر در کوی مردان خدا افتد گذار تو
ببین نور خدا را چون به قلب پر شرار آید

ز کوه آتش دل ها چراغی گیر نورانی
که قلب تار ما روشن به سوی کردگار آید

ز آهنگ و نوای نیکمردان در سحرگاهان
سروشی جانگداز آور که دل ها را به کار آید

خدایا! این دل غمگین که می نالد ز غم هر شب
به عشق خویش درمان کن که نور از قلب نار آید

دل تار “مطهر” رابه نور خود مزیّن کن
چو دل از نور خالی شد ز تاریکی غبار آید

دلی کز حق شود روشن منوّر می شود در شب
بهار از عشق می آید نه عشق اندر بهار آید

زعمر نازنین هجده بهار آمد که در خوابم
نمی گوید به دل چشمم که ای غافل بهار آید

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....