تاریخ انتشار : چهارشنبه 9 فروردین 1402 - 22:09
کد خبر : 120640

وضعیت فلاکتبار کهگیلویه ی بزرگ تا اوضاع آشفته حوزه انتخابیه و شرایط نابهنجار شهر دهدشت

وضعیت فلاکتبار کهگیلویه ی بزرگ تا اوضاع آشفته حوزه انتخابیه و شرایط نابهنجار شهر دهدشت

به گزارش پایگاه خبری اقتصاد دان میر آرش تقوی فعال رسانه ای کهگیلویه طی یادداشتی نوشت بسم الله الرحمن الرحیم ضمن عرض سلام خدمت دوستان عزیز ودلسوزان واقعی و دغدغه مندان وضعیت فلاکتبار کهگیلویه ی بزرگ چندوقتیه که بخاطر اوضاع آشفته حوزه انتخابیه و شرایط نابهنجار شهر دهدشت چندتایی انتقاد از مدیران وشرایط موجود مطرح

به گزارش پایگاه خبری اقتصاد دان میر آرش تقوی فعال رسانه ای کهگیلویه طی یادداشتی نوشت
بسم الله الرحمن الرحیم
ضمن عرض سلام خدمت دوستان عزیز ودلسوزان واقعی و دغدغه مندان وضعیت فلاکتبار کهگیلویه ی بزرگ
چندوقتیه که بخاطر اوضاع آشفته حوزه انتخابیه و شرایط نابهنجار شهر دهدشت چندتایی انتقاد از مدیران وشرایط موجود مطرح کردم که عکس العمل های متفاوتی درپی داشت
یک عده پیام میفرستادندکه هرچه گفتیم نشنیدی واین هم نتیجه تعصب ولجاجت امثال شماست از چه انتقادمیکنی؟
عده ای هم که قبلا مارا جیره خوار معرفی میکردند باطعنه وتمسخرمیپرسیدند مستمری قطع شده؟پرداختها متوقف شده؟و………
یک عده هم نصیحت میکردند که دشمن شادکن نشو و دست ازاین حرفها بردار!!!
خدمت همه دوستان عرض کنم که من نه مواجب بگیرکسی بودم که مستمری قطع شده باشه ورنجیده باشم!!
نه تعصب قومی داشتم بلکه بنابر اتفاقات وتحلیلی که برای خودم داشتم به اعتقادی رسیدم وهیچوقت جز اعتقادم ننوشتم
باکسی هم دشمنی نداشتم وفقط یک رقابت سیاسی بود دشمنی شخصی درکارنبودکه امروز دشمن شادکن شوم!!!!
خواهش میکنم شعر زیر رابادقت بخوانیدتاجواب همه سوالاتتون را بگیرید وبعدازاین در پی وی خصوصی کسی محکمه برگزارنکنه که جوابگونخواهم بودوشرمنده دوستان خواهم شد

قیامت
گفت مغلوبی به یارانش که من
دیده ام چیزی ،به چشم خویشتن
چون که افتادم از اسب روزگار
چهره های واقعی شد آشکار
آنچه من دیدم ،یقینا محشر است
پرده ای واضح ز روز آخر است
دیده ام باچشم خود ،روز حساب
واضح و فارغ ز هرگونه حجاب
دوست را دیدم که دشمن می نمود
رانده را دیدم که چون جان ،دوست بود
خوانده ای که بود همچون جان عزیز
دشمنی شدو به کف ،شمشیر تیز
کور بودم ،شکر بینا گشته ام
بر عدو و دوست دانا گشته ام
بعد از این کوشم که درحد توان
لطف خود سازم نثار دوستان
کوشم آنکس که به روز سخت من
یار بود و حاضر هر انجمن
آن سپرهایی که در وقت بلا
ضربه ها خوردند درهر ماجرا
‌عهد می بندم ،گرامی میشوند
صاحب یاور و حامی میشوند
گر خداوند جهان نصرت دهد
بار دیگرهم به من قدرت دهد
من اگر
فاتح شوم این جنگ‌ را
مهر ورزم یار روز تنگ را
باشرافت پیش چشم انجمن
عهدمی بندم به جان خویشتن
عدل را مبنای هرکاری کنم
بعد از این شایسته سالاری کنم
پاچه خواران را برانم از درم
منتقدها را کنم تاج سرم
هر که باشد اهل فن وکاردان
میشود سالار بر این کاروان
الغرض دوران سختیها گذشت
دوره ی عزت دوباره بازگشت
روز محشر شد فراموش امیر
باز بر کرسی نشست شد دلیر
گفت بانخوت که از اوج آسمان
هاتف آورده نوید فتحمان
نصرتم از لطفِ الله است وبس
منتی برمن ندارد هیچکس
پاچه ها شل کرد و از نو روزگار
شدبه کام دوستان پاچه خوار
آن تغیّر ،روز محشر و حساب
آن قیامت ،دوستان در رکاب
آن نقاب افتادن از اهل نفاق
جانفشانی های اهل اتفاق
وعده ی جبران و برای دوستان
شد فراموشش به کل این داستان
باز پیش چشم او آمد حجاب
بوی داغ خرشد آن عطر کباب
ای که خواندی شعر ،این را نیک دان
روز حشراست آخر هر داستان

میرآرش تقوی

امیدوارم با مطالعه این مثنوی دیگرحجت تمام شده باشه واین سیل پیامها متوقف بشود
اگردراین مدت هم باعث رنجش کسی شدم صمیمانه عذرخواهی میکنم قطعا گاهی از دایره انصاف خارج شده واجحافی کرده ام که این واسطه از حاج آقابزرگواری وسردارهاشمی طلب حلالیت میکنم امیدورم این بزرگواران سخاوتمندانه حقیر رامورد عفو قرار دهدند
درپایان سال خوشی رابرای مردم مظلوم کهگیلویه آرزومندم

هر چند کآزمودم از وی نبود سودم
مَن جَرَّبَ المُجَرِّب حَلَّت به الندامه

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....