هَردَمبیل مَردَمبیل!!
روزی به صدراعظم شهر هرت خبردادند که اعلیحضرت هردمبیل فوراً شما را برای امر مهمّی احضار فرمودهاند. صدراعظم همۀ کارهای خود را رها کرد و فوراً خود را به دربار رسانید و خاکپای ملوکانه را بوسهداد و برای اعلام حضور عرض ادب کرد. شاه سری داد و گفت: چندی است مشکلی ذهن و مِهنِ ما
روزی به صدراعظم شهر هرت خبردادند که اعلیحضرت هردمبیل فوراً شما را
برای امر مهمّی احضار فرمودهاند.
صدراعظم همۀ کارهای خود را رها کرد و فوراً خود را به دربار رسانید و خاکپای
ملوکانه را بوسهداد و برای اعلام حضور عرض ادب کرد.
شاه سری داد و گفت: چندی است مشکلی ذهن و مِهنِ ما را سخت به خود
مشغول کرده و ما را از کار و بار انداخته و کاسه ماسۀ ما را درهم ریختهاست.
صدراعظم به فکر فرورفت و به عرض رسانید:
چه مسئله مهم و بغرنجی ذات و ماتِ ملوکانه و ذهن و مِهن اعلیحضرت را
درهم برهم کرده که این گونه مرا احضار و اظهار نگرانی میکنند؟
بفرمایید تا جان و مان ِخود را نثارکنم تا مبادا لکّهای ابر و مَبرِ نگرانی آسمان آبی مابی
ذات شاهانه ماهانه را بیالاید.
شاه دستی به سبیل خود کشید و پرسید:
آن مسئلۀ مهم این است که چرا بعضی از افراد و حتّی درباریان هر کلمه ملمهای
که میگویند،یک کلمه مَلِمۀ مُهمل دیگری هم به دنبال آن میآورند؟
مثلاً میگویند: کتاب متاب! دفتر مفتر! بقّال چقّال! ؟
صدراعظم فکری کرد و پاسخ داد:
قربان! آدمهای حسابی مسابی و افراد فرهیخته مرهیخته که این واژه ماژههای
چرت و پرت را نمیگویند!! بلکه آدمهای خُل و چِل و افراد بیسواد میسواد
این چرندیاتِ کشکی مَشکی را به زبان مبان میآورند!!
هردمبیل گفت: پس خیال میالِ ما راحت ماحت باشد که ما نه خُل و چِل هستیم
و نه بیسواد میسواد!!
دانلود رایگان کتاب ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین گویه های مطهر
https://t.me/nedayemotahar
برچسب ها :سیدعلیرضا شفیعی مطهر ، شهر هرت، ، قصه های شهر هرت ، هردمبیل
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰