تاریخ انتشار : پنجشنبه 12 فروردین 1400 - 19:01
کد خبر : 41151

نگاهی به قرارداد ۲۵ ساله بین ایران وچین

نگاهی به قرارداد ۲۵ ساله بین ایران وچین

سه نگاه به توافق ۲۵ ساله تا امروز مطرح شده است: ۱- توافق ۲۵ ساله با چین را کاملا مثبت می بیند. ۲- توافق ۲۵ ساله با چین را کاملا منفی می بیند. ۳- توافق ۲۵ ساله با چین را اجباری بخاطر بقای جمهوری اسلامی می داند. دوستان و اساتید اقتصاد دان در گروه لطفا

سه نگاه به توافق ۲۵ ساله تا امروز مطرح شده است:
۱- توافق ۲۵ ساله با چین را کاملا مثبت می بیند.
۲- توافق ۲۵ ساله با چین را کاملا منفی می بیند.
۳- توافق ۲۵ ساله با چین را اجباری بخاطر بقای جمهوری اسلامی می داند.
دوستان و اساتید اقتصاد دان در گروه لطفا در مورد این سه دیدگاه نظر بدهند. من نظر خود را می نویسم.
نظر اول توسط اقتصاد دانها و نیروهای سیاسی حاکمیت که به چشم انداز آینده قدرتمندتر شدن چین و سلطه او بر اقتصاد جهان فکر می کنند و این توافق را با اتحاد سه جانبه مسکو- ایران – چین در سپهرسیاست آینده منطقه موفق ارزیابی می کنند. اصولگراهای تندرو از این هم قدم فراتر نهاده و ایران را یکی از سه ابر قدرت تصور می کنند و هنوز غوره نشده باده ناب آنرا نوشیده و سرمست از چشم انداز یک استراتژی موفق هستند و چه بسا با همین چشم انداز به انحصار قدرت بیشتر چشم دوخته تا در مرغزار سر سبز و پر حاصل این توافق و اتحا سه جانبه، “قدرت یگانه” گرفته و مشتی بردهان یاوه گوی آمریکا و اسرائیل بکوبند.
نظر دوم توسط اقتصاد دانها و سیاستمداران محافظه کار که بعلت درک واقعیت های اقتصادی ایران و بررسی روابط چین با آمریکا و اخیرا از سال ۲۰۱۵ با فعالتر شدن چین با کشورهای منطقه بویژه اسرائیل و عربستان سعودی و امارات متحده این قرارداد را به ضرر ایران دانسته و با سهم خواهی های چین مانند سایر قراردادهای مشابه در شرایط استیصال جمهوری اسلامی بعنوان یک قرارداد ” ترکمنچای” تعریف کرده و کاملا منفی می شناسند. براندازها هم اینچنین در بوق تبلیغات کرده اند.
نظر سوم توسط اقتصاد دانها و سیاستمداران بیشتر محقق و اساتید دانشگاه ها این قرارداد را با ملاحظه دلایل نظر دوم و پذیرفتن ریسک ها و گرفتاریها اما ضروری دانسته، مشروط به مفاد آن می دانند. بنده این نظر را صحیح می دانم و معتقدم باید چین را بهتر شناخت و از روش و راه حل های چین که منجر به موفقیتش شده است بیشتر آموخت و دلایل زیر را به منظور احتیاط در عقد قرارداد و دل بستن به چین برجسته می نمایم.
۱- چین هرگز در مقابل ۷۳۷ میلیارد دلار روابط تجاری با ایالت متحده آمریکا ایران را ترجیح نخواهد داد. حجم تجارت ایران با چین بین ۲۰تا ۳۰ میلیارد دلار است. با درنظر گرفتن اینکه چین یک کشور کمونیستی است و حزب کمونیست بر کشور حاکم است و در اثر بحران و فقر مردم بخاطر رفاه ملت بزرگ چین، اقتصاد سوسیالیستی یعنی اقتصاد برنامه را که در گذشته تنها اقتصاد چین بود با اقتصاد بازار که اقتصاد کاپیتالیستی است به آشتی می رساند که رونق اقتصادی ایجاد کند و تولید ناخالص ملی را افزایش دهد و از تکنولوژی نوین بهره مند گردیده و بتواند رفاه مردم با جمعیت فوق میلیاردی چین را تامین کند. از اینرو چین در عرصه بین الملل با اقتصاد سرمایه داری وارد شده است و با هیچ کشوری با اقتصاد برنامه سرو کار ندارد و فاکتور سیاسی اردوگاه سوسیالیسم و تجمیع نیروهای ضد امپریالیست مانند گذشته جزو اهدافش نیست. کشوری توسعه بنیاد است که توسعه بین المللی و قانونگذاری نوین در اقتصاد جهانی جزو اهدافش است. از اینرو گوشه چشمی به ما دارد اما نگاهش خیره به آمریکاست. زیرا با آمریکا و قرار گرفتن در ارتباط با ثروت آمریکا و تکنولوژی آمریکا توسعه یافته و چنین قدرت مند شده است و با مبلغی متجاوز از ۷۰۰میلیارد دلار در سال با آمریکا رابطه تجاری دارد. این یعنی شاهرگ آورت کالبد اقتصاد بازار چین. حاکمان ایران باید فکرکنند با چه اقتصادی با چین می خواهند کار کنند. آیا جز اقتصاد سرمایه داری اقتصاد دیگری مطرح است؟ اگر چنین است پس باید دید معادلات اقتصاد سرمایه داری چه می گوید. آیا اگر ایران مشکلاتش را با آمریکا حل نکند چین هرگز تجارت متجاوز از ۷۰۰ میلیارددلار را با تجارت ۲۰ تا ۳۰ میلیارد دلار معاوضه خواهد کرد؟ کافی است دو باره امریکا سیاست فشار حداکثری را پیشه کند. آیا به قرارداد ۲۵ ساله در مقابل فشار های آمریکا وفادار خواهد بود. اگر آنرا نقض کرد چه می شود و ایران چه سرنوشتی خواهد داشت؟ بیشک ایران در شرایط فلاکت همین امروز گرفتار می شود.
۲- برای داشتن قرارداد دو جانبه مستحکم و پایدار قول و قرارهای کتبی لازم است اما کافی نیست؛ قرارداد پایدار احتیاج به موازنه مثبت طرفین در روابط بین المللی اقتصادی و سیاسی دارد. در گذشته قبل از انقلاب، ایران در دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی موفق شد برای اولین بار بعد از کودتا، قراردادهای اقتصادی با هردو قطب شرق و غرب به امضا رسانده و موازنه مثبت برقرار کند. یعنی با آمریکا و اروپا روابط حسنه داشت و با روسیه و چین هم قرارداد منعقد کرد و آرزوی دیرینه از قرن ۱۹ میلادی را توانست با روسیه تحقق بخشد و آن داشتن صنعت ذوب آهن و فرآوری فولاد بود.

اما حالا آیا زبان اقتصاد سرمایه داری و معادلات سرمایه داری خصومت ما را با آمریکا می پذیرد؟ آشگار است ما با اقتصاد سرمایه داری در بازار جهانی ورود می کنیم و آموختیم پس از تجربه تحریم که در شرایط قرارداد برجام، کشور ما برای اولین بار اروپا را بعنوان یک متحد در مقابل آمریکا بدست آورد اما در معادلات اقتصادی بخاطر قوانین سرمایه داری جهانی و آزادی شرکت ها و بانک ها از تصمیمات دولت ها و نیز اقدامات داخلی ضد برجام همان اروپا را هم از دست دادیم این قبل از هر سیاستگزاری حاصل قانونمندی اقتصادی سرمایه داری جهانی بود که ما جزء کوچکی از این نظام جهانی هستیم. عدم درک این قانونمندی کشور ما را در انزوای کامل انداخت و مجبور به خرید بنجل های چینی شدیم. پس این تجربه تلخ را هم در دست داریم. حالا چین آمده است جلو که با او قرارداد بلند مدت ببندیم. چه باید کرد؟
۳- بستن قرارداد فی نفسه بسیار کار پسندیده ای است و مثبت است. اما باید بدانیم طرف قرارداد با چه انگیزه ای می خواهد با ما چنین قراردادی ببندد. آیا فقط تحت یک معادله ساده اقتصادی برای بردن سود از سرمایه گذاری در ایران است؟ آیا بخاطر مبارزه مشترک علیه آمریکا دارد با ما متحد می شود؟ یا اینکه اهداف دیگری وجود دارند که منجر به این تفاهم نامه شده است.
۴- چین با چشم انداز بلند مدت می داند که اقتصاد اول جهان است. اما در سیاست احتیاج به پیش بینی اوضاع و احوال جهان دارد. از امروز تا آینده را باید بررسی کارشناسانه کرد و بعد تصمم گرفت. بجای چین فکر کنیم: شاید بتوانیم تا حدودی نزدیک به آنها جهان را واقع بینانه ببینیم. برای این باید نگاهی به گذشته بیاندازیم:
۵- روزگاری که جنگ سرد در جریان بود جهان دو قطبی بود. چین در قطب سوسیالیست قرارداشت اما با رهبر این قطب یعنی شوروی مسئله داشت. هم از نظر تئوریک شوروی چین را مائو ئیست و چین شوروی را سوسیال امپریالیست می شناخت. چین در بلوک سوسیالیست در هندوچین نفوذ داشت و در جنگ ویتنام با شوروی در کمک به ویتنام علیه آمریکا متحد بود. اما اقتصاد خودش بشدت بحرانی بود و شوروی هم دیگر کمکی نمی کرد. همراه کره شمالی با شعار مرگ بر آمریکا با سایر کشورهای جهان بویژه اروپا بدون رابطه بود. اما شوروی این تند روی و شعار مرگ بر آمریکا را قبول نداشت و خود را در تکنولوژی فضائی و علوم مانند ریاضیات که پیشرفته تر بود رقیب می دانست و تاحدودی محدود با غرب رابطه داشت. اما چین با غرب رابطه نداشت و فقط روابط تجاری محدودی با هند و ایران و با کشورهای عربی روابط محدودی تری داشت. از زمانی که رهبر چین ضرورت شکستن تابوی دشمنی با آمریکا را درک کرد و با آمریکا قرارداد ۳۵ ساله همکاری های جامع صنعتی و تجاری منعقد کرد بتدریج رونق اقتصادی در چین بوجود آمد. اما از نظر سیاسی چین کشوری درخود و ایزوله بود. بین دو اردوگاه راه خودش را جستجو می کرد. در جنگ ویتنام حمایتش را علی الرغم پیمان دو جانبه اقتصادی با آمریکا ادامه داد و روابط تجاری سنتی اش را هم در آسیا و خاورمیانه ادامه داد. کم کم از مناقشات بین المللی کنارکشید و تمرکزش براقتصاد و توسعه سرزمین خودش قرارگرفت. به یک معنا خودش را ساخت.
۶- طی ۳۵ سال چین بنیان های یک کشور صنعتی پیشرفته را بدست آورد. طی دوازده سال اخیر بعد از پایان یافتن قرارداد با آمریکا صاحب تمام کارخانه ها و برندهای آمریکائی مندرج در قرارداد فی مابین شد. و از آن سال تا حالا که صادراتش به آمریکا ۵۰۰ میلیارد دلار کالا های مصرفی است و ۲۳۷ میلیارد دلار هم تکنولوژی و ماشین الات به آمریکا صادر می کند و مقداری هم محصولات کشاورزی از آمریکا وارد می نماید.
چین امروز در مقام اقتصاد دوم جهان قرار گرفته و علی الرغم فشارهای آمریکا و تعرفه هائی که ترامپ وضع کرد، مقام خود را نه تنها حفظ کرده است بلکه رو به توسعه روز افزون است. در چنین شرایطی با برخوردهای ۴ سال گذشته آمریکا به رهبری ترامپ، چین ضرورت بیرون آمدن از لاک سیاسی را درک کرده و در همه روابط بین الملل خود فعال شده است و از یک کشور توسعه یافته خاموش و قاعده پذیر،دارد به یک کشور توسعه طلب و قاعده گذار تغییر ماهیت می دهد.
۷- چین در خاورمیانه با چشم انداز رقابت با آمریکا و اروپا ورود کرده است. البته مانند آمریکا دنبال بدست آوردن مقام اول در دور اول ورودش به هر منطقه نیست. وارد بازی می شود اول تلاشش اینست که در بازی بازنده نباشد. قانع به بردن از حمله کننده است. اما نقشه حمله به کشورهای بزرگ را ندارد چون با استراتژی بلند مدت کارمی کند. زبانش اقتصاد سرمایه داری است. از چین زبان سوسیالیستی در روابط بین الملل نباید انتظار داشت که مثلا بخواهد کمک های ویژه ای بکند و یا مسائل انسانی و اجتماعی را ترجیح بدهد. چون فعلا در صحبت با این زبان در سرزمین مادریش هم دچار لکنت شده است.

۸- چین درحال گذار به ترکیبی نوین است که بسیار ناشناخته دراین ترکیب وجود دارد. موفق شده است اقتصادبازار با اقتصاد برنامه را ترکیب کند و هر زمان بحران سرمایه داری سراغ بازار بیاید آنرا به اقتصاد برنامه منتقل می کند و بحران را که سرمایه داری نتوانسته بدون هزینه بالا مهار کند، حل و فصل می کند. عوارض انسانی این انتقال ورشکستگی شرکت هائی خواهد بود که صاحبان ثروتمندش به کارمند حقوق بگیر دولت تبدیل می شوند تا در موقعیت پیش آمده در اینده دوباره شانس سرمایه گذاری بدست آورند. استعدادهای درخشان را که در اقتصاد برنامه درجا می زنندرا هم به اقتصاد رقابتی بازار منتقل می کند. این سیستم دو گانه دو لبه تیز یک قیچی را می سازند که ماده خام توسعه کشور را به سرعت شکل می دهد. با احتساب قدرت متمرکز حزب کمونیست و محوریت عقلانیت و دوری از هر ایدئولوژی دینی و متافیزیکی با کمیته مرکزی عظیمی که همه نجبه های علمی – سیاسی و اخلاقی کشور اند. به همین دلیل سرعت توسعه اقتصادی چین بالاتر است. اما در کنار آن شکل گیری طبقات سرمایه دار و کارگر و اختلاف ثروت و مناطق محروم در شمال کشور و ستم به مسلمانان کشور را نباید نادیده گرفت. حزب کمونیست هنوز راه حلی برای برقراری عدالت که محور اصلی سوسیالیسم است ارائه نداده است. استبداد حزب واحد همراه اصلاحات درون حزبی و پذیرفتن فراکسیون های نظری کشمکشی است که هنوز به نتیجه نرسیده است. سی سال پیش در یک سفر داخلی در کشور آلمان با یک پرفسور چینی هم سفر شدم. او عضو حزب کمو نیست بود. روی سمی کندکتورها با دانشگاه بن آلمان کار می کرد می گفت ما به تکنولوژی سمی کندکتور به ابعاد یک صدم آنچه الان در کامپیوتر استفاده می شود رسیده ایم و لی احتیاج به سرمایه گذاری خارجی داریم و با آلمانها درحال مذاکره ایم. از آینده چین تصویری را داد که الان من می بینم . معلوم است حزب اعتماد مردم را جلب کرده و برنامه اقتصادیش طی این سی سال با موفقیت جلو رفته است. در مورد اختلاف طبقاتی و توزیع ثروت می گفت شرکت ها باید درجامعه سهام بفروشند و همه از سود کارخانه ها و تجارتخانه های چین بهره مند شوند. در مورد ایدئولوژی می گفت داریم با فلاسفه غرب اعم از مارکسیست و یا مخالف کارمی کنیم باید یک راه حل جدید بر پایه علم که مارکسیسم مبتنی بر آن است بدست آوریم. که معلوم است هنوز بدست نیامده است اما دراین زمینه تلاش صورت می گیرد.
۹- درخاورمیانه بازیگران اصلی روسیه ، اسرائیل ، ایران، عربستان سعودی، امارات و ترکیه هستند که چین با همه آنها رابطه برقرار کرده است. حجم روابط تجاری چین با عربستان سعودی در سال ۱۹۹۰ بین ۲۹۰ تا ۵۰۰ میلیون دلار بوده که در سال ۲۰۱۹ به ۸۷ میلیارد دلار افزایش یافته است. حجم روابط تجاری چین با اسرائیل در طی ده سال یعنی از ۲۰۱۰ تا۲۰۲۰ دوبرابر شده است و به ۵/۱۱ میلیارد دلار رسیده است. د رسال ۲۰۱۹ حجم تجارت چین با ترکیه ۶/۲۱ میلیارد دلار بوده است. امارات متحده عربی حجم گسترده ای از روابط تجاری با چین دارد که ۲۸% از کل تجارت چین با منطقه را شامل می شود که مبلغ ۵۰ میلیارد دلار صادرات کالا به امارات بوده است و هدف گزاری طبق قرارداد ۱۰۰میلیارد دلار می باشد.
روابط چین با ایران بسیار محتاطانه بوده است. چین درجلسات شورای امنیت سازمان ملل متحد در زمان دولت نهم و دهم آراء آمریکا را عینا تائید می کرده است و هیچ حمایتی از چین نسبت به ایران دیده نمی شود. درارتباط با فعالیت های دیپلماتیک دکتر محمد جواد ظریف روابط مناسبی با چین برقرار می شود که در عرصه اقتصادی ایران می تواند نفت از طریق واسطه احتمالا مالزی به چین بفروشد. در شرایط تحریم دولت روحانی به چین اتکا داشته و بسیار کمتراز انتظار، اما در مجموع رابطه مثبتی بوده است و ایران توانسته کلیه مایحتاج مصرفی خود را از چین وارد نماید. بنده نمی دانم تجارت با چین در مدیریت چه شرکت هائی بوده است که غالب کالاهای خریداری شده از چین کالاهای درجه سه و چهار بوده که صنعت پیشرفته چین را از چشم ما مخفی نگه داشته و بدین ترتیب بدنام کرده است. اما همان کالا ها به قیمت بالاتراز کالاهای درجه یک چین به خورد مردم داده شده است. درآمریکا و اروپا کالاهای درجه یک چین در بازار خود نمائی می کند و مردم از مصرف آنها بسیار راضی هستند؛ که جا دارد قوه قضائیه پیگیر این خیانت به مردم باشد.
۱۰- در ۹ اکتبر ۲۰۲۰ دکتر ظریف برای مذاکره پیرامون قرارداد۲۵ ساله با چین به پکن می رود. در شرایط تحریم حداکثری آمریکا که صادرات نفت ایران حداکثر ۲۰۰ هزار بشکه بود؛ حاصل مسافرت ایشان تنها وعده واکسن کووید ۱۹ بود که هنوز هم به ثمر نرسیده است. اما چین در این سفر بجای قرارداد ۲۵ ساله بحث کشورهای منطقه خاورمیانه و نگرانی امنیتی همه ذینفعان در منطقه را مطرح می کند که اسرائیل و عربستان سعودی شاخص ترین موضوع برای تامین امنیت طرفین روابط با چین هستند.

منظور برداشتن تهدید ایران برای نابودی اسرائیل و خصومت با عربستان سعودی است. البته این بحث وجه مثبت مذاکرات با چین است که بتوان ایران هراسی را از بین برد.
۱۱- خانم دکتر آرین طباطبائی کتابی با عنوان اتحاد سه جانبه می نویسد که در آن به اتحاد روسیه، ایران و چین می پردازد و چنین نتیجه می گیرد که درآینده این اتحاد همگرائی سه کشور علیه واشنگتن خواهد بود. نظرگاه این کتاب هم اکنون حاکم بر نظر سیاستگزاران ایران شده است. بطوریکه دولت و دولت درسایه در ارتباط با این اتحاد هم عقیده هستند و این حوزه همکاری این دو قدرت داخلی شده است. اما واقعیات نشان می دهد که قراردادهای روسیه با اسرائیل آنقدر برای روس ها سود داشته که در سوریه ما را به اسرائیل فروخته اند. چین هم دنبال سناریوی جنگ سرد مانند شوروی سابق نیست. پس با متحد آمریکا در منطقه روابط حسنه اش را بخاطر ایران بهم نمی زند. پس این اتحاد سه جانبه بیشتر یک مانور سیاسی نظامی صوری بیشتر نیست. معلوم نیست هدف خانم آرین طباطبائی از تالیف این کتاب چیست؟ آینده که چین در سال ۲۰۳۵ قدرت اول اقتصادی در جهان گردد به این معنا نیست که آمریکا از بین می رود. آمریکا کماکان در جهان سرمایه داری یک ابرقدرت خواهد بود مقامش جابجا می شود. اما هم در چین و هم در هند سرمایه گذاری کرده است و نفوذ اقتصادی دارد. از اینرو باید به راه سازش با قدرت ها فکر کرد نه مخاصمه که آنوقت ما بازنده ایم. چنانکه تا الان هم بازنده بوده ایم.
۱۲- واقعیت پیچیده تر از خوشباوری در بن بست است. چین در معادلات اقتصادی هرگز حجم مبادلات تجاری چند برابری با عربستان و امارات را فدای دوستی با هیچ کشوری نمی کند چه رسد با ایران که با آمریکا، اسرائیل و عربستان و انگلستان ، با هرکدام به نوعی درگیر است. تنها دلیل حفظ رابطه با ایران بازار بی رقیب ایران برای چین در شرایط تحریم بوده است که کالای بنجل خود را فروخت و نقت ما را با تخفیف بسیار زیاد خرید. از نظر ایدئولوژیک درست نقطه مقابل ایران است. از نظر اقتصادی در روابط قبلی عمدتا در رابطه ی تجارت با ایران بوده است. حالا خواهان توسعه این روابط است. زیرا آنچه از دولت بایدن انتظار داشت اتفاق نیفتاد بلکه دولت بایدن دست به تشکیل اتحاد بین المللی علیه چین است. از اینرو چین این قرارداد که طی چند سال پیشنهاد شده بود را در درجه اول بعنوان یک کارت برنده علیه برخورد اخیر آمریکا فعال کرده است.
جمع بندی : توافق ۲۵ ساله با چین را از نظر فلسفه سیاست بین الملل باید یک متغییر تاثیر پذیر در روابط چین با آمریکا دانست. این قرارداد یک موهبت الهی نیست. یک قرارداد راهبردی و کلی است و تا اینجا اقدامی بسیار مثبت بوده و باید از تلاشهای دولت روحانی، شخص دکتر ظریف و حمایت و همکاری دکتر علی لاریجانی و حمایت رهبری سپاسگزاری کرد. اما باید آشگارا دانست بدون پیشرفت برجام، بدون تامین نظر چین در مورد امنیت همه کشورهای منطقه که اسرائیل و عربستان سعودی درآن برجسته اند هیچ امیدی به اجرائی شدن این قرارداد جنجال برانگیز نیست. این قرارداد را نباید مشتی بردهان آمریکا دید. واقع بینانه باید این قرارداد را کارت برنده ای در یک دور بازی دست گرمی با آمریکا دانست که دولت بایدن بعلت تاخیر در لغو تحریم ها نصیبش شد که هم اکنون می بینیم دارد جمع و جور می کند که گام مثبت تری پیش بگذارد. تا اینجا ما شانس آورده ایم و باید گام های بعدی را درست برداریم و با انتخابات ریاست جمهوری، ملت ایران را از مهارت های تیم دکتر ظریف محروم نکنیم.
از چین روش همکاری با آمریکا و غرب را باید بیاموزیم واز نبوغگرائی در طراحی سیاست بین المللی دست برداریم و تجارب خود در منطقه و قدرت واقعی خود را باید مبنا قراربدهیم و فراموش نکنیم که در قرن بیستم فرمول رهبری نبرد چنین بود: اگر دشمن را بشناسیم ولی خود را نشناسیم شکست می خوریم وقتی پیروز می شویم که هم دشمن را خوب بشناسیم و هم خود را. این فرمول توسعه یافته و در قرن ۲۱ چنین شده است: پس از شناخت خود و دشمن وقتی پیروز می شویم که دشمن را به مخالف و مخالف را به رقیب یا متحد تبدیل کنیم. چین استاد این مکتب است و توانسته اول آمریکا را از دشمن به مخالف و مخالف را به بیطرف و نهایت به متحد اقتصادی خود تبدیل کند. حالا بجائی رسیده که جمهوری اسلامی با حکومت متکی به دین که از نظر ایدئولوژیک قاعدتا چین را دشمن خود می داند و طبق احکام دینی حکومت چین کافر و مشرک بحساب می آید را به خود نزدیک کرده و نهایت به متحد خود تبدیل کند. اینجا به رهبری چین باید مرحبا گفت که چنین توانائی و جاذبه ای را بدست آورده است و از او باید آموخت.

نقاط قوت این قرارداد: اول اهرمی در گفتگوی پسا برجام با آمریکا و غرب برای جا انداختن مواضع به حق ایران در عرصه بین الملل. دوم دور کردن ایران از خطر اتحاد کشورهای اعراب با اسرائیل علیه ایران و پا درمیانی چین برای ایجاد امنیت در منطقه خاورمیانه و مقابله با دسیسه های غرب و سرویس های امنیتی شان علیه صلح در خاورمیانه و همکاری برای توقف شهرک سازی اسرائیل در سرزمین های اشغالی فلسطین و توقف جنگ ها در خاورمیانه. نهایت سرمایه گذاری کلان چین در ایران و اشتغالزائی و رونق اقتصادی.
نقاط ضعف این قرارداد: این قرارداد از نظر سیاسی یک متغییر تاثیر پذیر از نوع سیاست های مقابله پکن با واشنگتن است. در شرایط تحریم آمریکا و مشروط کردن تعرفه بستن به کالاهای چینی و خواستن از چین برای عدول از قرارداد مطمئنا چین عدول خواهد کرد. از قرارداد خارج نمی شود اما اقدام سرمایه گذاری را متوقف می کند و بعنوان ابزاری در دست خود نگه می دارد. ازاینرو ما نباید خیلی به این قرارداد دل ببندیم و گمان کنیم اقتصاد ورشکسته ما روی یک ریل افتاد و به سرمنزل مقصود می رسد. خطر تلاش اسرائیل و عربستان و امارات در موازنه قدرت در ارتباط با چین حتما چین را وادار به تحمیل فشار به ایران خواهد کرد. این فشار مضاعف بر فشار آمریکا به چین است.
فوائد قرارداد: احتمال درک حکومت ایران در حذف شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل و یاد گرفتن رقابت بجای خصومت. باید از چین بیاموزیم و مشکلاتمان را با غرب حل کنیم. هرگونه اهمال در حل مسائل با غرب بویژه با آمریکا ریشه در سیاست و خواست اسرائیل دارد. آیا نفوذیهای اسرائیل نقش دارند؟ همانها که فخری زاده ها را ترور کردند؟ نمی دانم این خود یک سوال است.آشگار است که کشور ما برای جلوگیری از گسترش فقر و فلاکت در کشور مجبور به واقع بینی است. امیدوارم این واقع بینی با این قرارداد شروع شود نه از آن دور شویم. اگر صنعت گردشگری را با چین تحت این قرارداد فعال کنیم در میان مدت صنعت گردشگری ایران بر ترکیه و دوبی پیشی می گیرد و ما را از تکیه بر صادرات نفت بی نیاز می کند. نمایشگاه های هنری ما فعال می شوند. از خدمات تا صنایع دستی و نقاشی و مجسمه سازی و سازهای موسیقی در کنار قالی و گلیم و گبه و داروهای گیاهی و غذاهای ایرانی متنوع همه در سطح وسیع فروش می روند و بسرعت رونق اقتصادی اتفاق می افتد. اگر اروپا نه همین جمعیت ثروتمند چین بهترین توریست برای دیدار ایران خواهند بود.
کلامی با مخالفین قرارداد: اگر این قرارداد با انگلیس منعقد شده بود کسی جزئیات قرارداد را نمی خواست و همه خوشحال بودند. این یک شکست سیاسی بزرگ داخلی در کشور است که مردم این واکنش را نشان می دهند. علت بی اعتمادی به حکومت است. اما اساتید و اعضای محترم گروه که همگی اشخاص تحصیل کرده و متخصص هستند باید واقع بین باشند این قرارداد حداقل بازی سیاسی بسیار خوب و به موقعی بوده است. از آن باید حمایت کرد. در گروه سوال شده است که چرا جزئیات قرارداد منتشر نشده است. باید به عزیزان یاد آوری کرد که چنین قراردادهائی در هیچ کشوری منتشر نمی شود. بخش نظامی و امنیتی بجای خود در بخش سیاسی و تجاری هم رقبا نباید از مفاد آن مطلع باشند. شما یک قرارداد در این سطح را نشان من بدهید که در یک کشور منتشر شده باشد. این خواسته نشانه بی اعتمادی به حاکمیت است. فرایند اشتباهات حاکمیت است که اگر وارد آن شوم مدعی پیدا می شود و جو را بهم می ریزد. امیدوارم روزی عزیزان تعصب را از خود دور کرده باشند آنگاه می شود به بررسی اشتباهات پرداخت. امروزه کشور درخطر است نباید روی نکات افتراق و اختلاف دست گذاشت باید روی نکات وفاق دست نهاد این قرار داد در این حد کلی راهبردی بسیار خوب است باید از آن حمایت کرد. این قرارداد هرچند در حد بقای جمهوری اسلامی به معنای جلو گیری از تجزیه کشور در شرایط بحران کمک می کند؛ بکوشیم با استفاده از همه استعدادها و توانائیهای ملت بزرگ ایران از حد بقا جلوتر رویم و کشور را از این فقر و فلاکت نجات دهیم. فراموش نکنیم هزار دوست کم است؛ یک دشمن زیاد. آنهم آمریکا! قرن بیست و یکم است. هنر سیاست در تبدیل دشمن به مخالف و مخالف به بیطرف و نهایت متحد است.

 

خواننده معزز سلام ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر بالا در پایین صفحه ( ثبت دیدگاه) موجب امتنان است .

 

ع

 

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....