اما بحث انتخابات، موضوع دیگری است. در اینجا وارد فاز سیاسی ماجرا میشویم. حالا به هر دلیلی دوستان خیلی از حضور من استقبال نکردند و من هم واقعا براساس صلاحدید شخصی خودم در انتخابات شرکت کردم و در عمل هم از بنده حمایت نکردند. نه تنها حمایت نکردند، بلکه حتی برکنارم هم کردند، ولی بالاخره من مساله برکناری را پذیرفتم چون گفتند باید میان ریاستجمهوری و ریاست بانک مرکزی یکی را انتخاب کنی و من هم گفتم چون تصمیم گرفتم و نام من اعلام شده، به حضور در انتخابات ادامه میدهم و در مقابل دوستان هم مسوولیت بانک مرکزی را از من گرفتند و من هم حرفی نداشتم. در عمل هم بالاخره دولت هیچ حمایت و پشتیبانی از بنده در جریان انتخابات نکرد، ولی تا دلتان بخواهد بنده به خاطر عملکردِ دولت (نه عملکرد فقط یکی، دو سال آخر؛ بلکه عملکرد کل دولت یازدهم و دوازدهم) مجبور شدم پاسخگو شوم و حملات تمام پنج نفری که درواقع من به تعبیری گفتم همهشان با هم بودند و پوششی جناب آقای رئیسی بودند، به من در واقع به نوعی حمله به دولت بود و بنده در همین کتاب «بزنگاه» گفتم که تمام تلاش من این بود که در هر حال وضع موجود را اصلاح کنم، ولی خب به عنوان بانی وضع موجود و بانی تمام مشکلاتی که در دولت به وجود آمده بود، شناخته شدم. البته این را هم باید بگویم که دولت نیز در بسیاری حوزهها تقصیر نداشت و شرایط تحریم بسیار سنگین بود و این هم بیانصافی است که ما همهچیز را گردن دولت بیندازیم، ولی به هر حال این مسائل اتفاق افتاد و بنده توسط رقبایم به عنوان نماینده دولت [روحانی] معرفی شدم.
آقای دکتر همتی به اختلافات سیاسی و عدم حمایت دولت روحانی از نامزدیتان اشاره کردید، به نظر شما اتهام ارتباط شما با نهادهای امنیتی در همین بستر از طرف دولتیان مطرح نشده بود و سر از حوزه عمومی درنیاورد؟
در دولت چنین چیزی مطرح نشد. در دولت انتقاد این بود که چرا شما رفتید شرکت کردید، این با بانک مرکزی نمیخواند. آقای جهانگیری هم فرمودند به هر حال اصلاحطلبان چون به شما رای نداده بودند، نباید جداگانه عمل میکردید. گفتم حالا من شرکت کردم و بیایید حمایت کنید. گفتند نه، ما حمایت نمیکنیم. در کتاب هم این را بازگو کردم، ولی اینکه این اتهام از دولت مطرح شده باشد، بعید میدانم. این مساله را بنده از جناب آقای خمینی نقل کردم و گفتم که ایشان یک چنین چیزی به من گفتند.
ولی این اتهام با یک قدرت عجیب و غریب و بیسابقهای در حوزه عمومی پخش شد؛ یعنی به نظر میآید که صرفا یک منبع عادی پشت پخش این اتهام نبوده است.
والا نمیدانم پشت آن چه بود و چه کار کردند. من حدس خودم را میگویم، اما مطمئن نیستم. حدسم این است که دیدند خیلیها ردصلاحیت شدند و گفتند چطور همتی تایید صلاحیت شد. ممکن است این نکته مطرح شود که آقای مهرعلیزاده هم تایید صلاحیت شده بود، چرا به ایشان این حرف را نزدند و فقط این اتهام به من چسبانده شد. حتی دوستانی گفتند چطور شما از دولت تایید شدید و سایرین نشدند؟ گفتم من چیزی نداشتم که ردصلاحیت شوم. البته نمیگویم حتما آنهایی که ردصلاحیت شدند مشکلی داشتند، ولی حداقل من چیزی نداشتم و دلیلی وجود نداشت که ردصلاحیت شوم. این حرفها بالاخره به دلیل تضعیف من بود. بالاخره یک شایعه میتواند باعث شود که بخشی از طرفداران شما بریزد و کسانی که تمایلی به رای دادن دارند، در این مساله شک کنند. بالاخره اینها ترفندهای انتخاباتی است و طبیعی است که در این مرحله از هر گروهی درصدد برآیند شما را تخریب کنند. من فکر میکنم بخشی از تخریب من و پخش چنین شایعاتی برای این بود که نتوانم در صحنه انتخابات عرضاندام کنم.
آقای سیدحسن خمینی در این ارتباط دقیقا به شما چه گفتند؟
ایشان بیان کردند که «شما مشکوک میزنید، چه شد تایید شدید اصلا؟» این جمله را گفتند و من هم گفتم که نه، آنهایی که تایید نشدند باید بیایند دلایل بیاورند که چرا نشدند. من که دیگر دلیل نمیخواهد چرا تایید شدم. خب معلوم است تایید میشوم، چه مشکلی داشتم که تایید نشوم! البته این را هم بگویم؛ من ارادت ویژهای به حاجحسن آقا دارم و الان هم از روابط خیلی خوبی با ایشان برخوردارم. چندین بار هم به دیدارشان رفتم و با هم ملاقات داشتیم. چنین مسائلی دلیل نمیشود که به روابط ما با ایشان خدای ناکرده خدشه وارد شود.
آقای دکتر همتی! در مورد موضع بزرگان جبهه اصلاحات یا عملگرایان، متوجه تفاوت موضع آنها در بین دو مقطع زمانی یعنی دوره نامزدی و دوره پس از تایید صلاحیت شدید. درواقع میخواهیم بدانیم موضع آقایان روحانی، خاتمی و سیدحسن خمینی در ارتباط با نامزدی شما در ابتدا و بعد تایید صلاحیت شما چه بود؟
دوستان بزرگوار اصلاحطلب مثل جناب آقای خاتمی، جناب حسن آقا و جناب آقای کروبی و خیلیهایشان مشکلی نداشتند. ملاقاتی هم داشتیم و صحبت کردیم. همهشان تایید کردند. اصلا بحث این نبود. بحثی که بود بر این مساله متمرکز بود که آنها فکر میکردند مشارکت پایین باشد و بر این اساس میگفتند فایده ندارد؛ یعنی میگفتند آمدنشان در صحنه و به خصوص جدی وارد شدنشان فایده ندارد والا راجع به من نظر منفی نداشتند و البته دیدگاهشان مثبت بود و حتی میدانید که بنده در جبهه اصلاحات با اختلاف یکی یا دو رای، رای تاییدیه را نیاوردم. اگر این اتفاق میافتاد حتی خود جناب آقای خاتمی هم بهطور رسمی حمایت میکرد. البته این را هم بگویم اگر همه نیز حمایت میکردند، دوباره هیچ اتفاقی نمیافتاد؛ به دلیل اینکه یک اکثریتی شکل گرفته بود که نمیخواست رای دهد و برآورد من این بود که نزدیک به ۱۵ میلیون نفر هستند، پس حتی با حمایت رسمی بزرگان اصلاحات نیز این جمعیت تصمیم نداشتند در انتخابات شرکت کنند .
و من هم تمام تلاشم این بود که این بخش خاموش جامعه را جذب کنم و در رایگیری مشارکت کنند. البته آن هم معلوم نبود که در یکی، دو هفته مانده به روز انتخابات اتفاق خاصی بیفتد؛ ولی به هر حال بخشی از این افراد نیز تحت عنوان «ائتلاف جمهور» شامل احزاب و اقشار مختلفی از بنده حمایت کردند. بنابراین این بحث اصلا اختلافی نبود و در همان دوره انتخابات هم بنده با همهشان ارتباط داشتم. بنابراین این بحثهایی که در حاشیه میشود، درست نیست. البته اختلاف نظرهای جزئی هم مطرح بود. بهطور مثال استدلال من این بود که چرا میگویید بهدلیل ردصلاحیت نامزدهایمان در انتخابات دیگر شرکت نمیکنیم. یعنی اگر آنها ردصلاحیت نشده بودند، شرکت میکردید؟ ولی خودشان معتقد بودند که مردم شرکت نمیکنند. پس در چنین شرایطی فرقی نمیکرد. حتی با تایید صلاحیت نامزدها نیز اتفاقی نمیافتاد. بنابراین استدلال من این بود که شما اشتباهتان این است که فکر میکنید اگر آنهایی که صلاحیتشان تایید نشده آمده بودند، حتما یک اتفاق مهم تاریخی میافتاد. من به این اعتقاد نداشتم و الان هم که زمان بیشتر گذشته همچنان معتقدم که خیلی در نتیجه فرقی نمیکرد.
در جایی از کتاب اشاره میکنید که آقای روحانی بعد از تایید صلاحیت شما به نوعی آنچنان که باید و شاید تمایل خود را نسبت به حضور شما اعلام نکردند. شما پیش از این گفتید که اختلافاتی با تیم اقتصادی دولت داشتید. یعنی آقایان نوبخت و واعظی و دیگران. همه این افراد نیز از دیرباز با آقای روحانی یکسری ارتباطات ویژهای داشتند و حتی به دلیل همین ارتباطات ویژه، نهاوندیان در دوره دوم دولت روحانی از رئیس دفتری به مقام معاونت اقتصادی تنزل پیدا کرد. به نظر شما این عدم استقبال تا چه حدی به اختلافاتی که شما با همین تیم اقتصادی بهخصوص آقای نوبخت و آقای واعظی داشتید، بازمیگشت؟
من فکر نکنم این باشد. باید یک مقدار کلانتر از این فکر کنیم. ایشان میگفت که چون شما با من هماهنگ نکردید، مخالفت هستم. دلیل دوم هم که میآوردند این بود که شما رئیس بانک مرکزی هستید و حساس هست و شما نباید شرکت میکردید. اگر هم شرکت میکنید، نباید رئیس بانک مرکزی باشید. در هر حال من آن مسائلی را که شما میگویید، بعید میدانم. بحث اختلافات اقتصادی و اینها نبود. من نمیخواهم خیلی وارد این جزئیات شوم؛ ولی این را مطمئن هستم که ربطی به آن اختلافات درونی و اختلافنظرهای اقتصادی که ما در دولت داشتیم، نداشت.
شما خودتان در دولت حضور داشتید. آیا شما خودتان این رابطه ویژه آقای روحانی با آقایان نوبخت و واعظی را متوجه نشدید؟ چون به هر حال میگویند آن اعتمادی که آقای روحانی به این دو نفر داشتند، به افراد دیگری در مجموعه دولت نداشتند.
من نمیتوانم این را بگویم. ما هم ارتباط خیلی خوبی داشتیم. ما اختلافنظر با دوستانی که در تیم اقتصادی بودند داشتیم؛ ولی مفهومش این نبود که ارتباط خوبی با آقای رئیسجمهور نداشتیم. آقای رئیسجمهور خب خودشان ما را منصوب کرده بود و طبیعی هم بود که حمایت کنند و حمایت هم میکردند؛ ولی خب در ماههای آخری که من در بانک مرکزی بودم، اختلافنظرها یک مقدار بیشتر شد و شاید هم یک بخشی از آن فشارهای بقیه اعضای تیم اقتصادی بود و من سعی میکردم بانک مرکزی مستقلتر باشد و کمتر تحت تاثیر سیاستهای مالی باشد. خب آنها یک مقدار ممکن بود در ذهن ایشان اثر بگذارد و اواخر هم حتما اثر گذاشته بود که این تصمیم را گرفتند. ولی من اینطور ندیدم که نگاه خاص و ویژهایداشته باشد ولی خب بالاخره آقای نوبخت، رئیس سازمان برنامه بودند و معاون برنامهریزی ایشان تلقی میشدند و درواقع طبیعی بود که ارتباطات بیشتری داشته باشند. سوابق بیشتری هم با هم داشتند و در تشکیلات سیاسی واحدی بودند.
خب این طبیعی است؛ ولی من این را احساس نکردم که روابطشان با ما خوب نباشد یا ایشان تبعیضی در بحثها و تصمیمگیریها به کار ببرند.
آیا همین ارتباط و اعتماد دو سویه میان آقای دکتر روحانی و افراد دیگر درواقع به پاشنه آشیل اقتصادی دولت در ماههای پایانی دولت تبدیل نشد؟
والا از خودشان بپرسید.
به هر حال شاید اگر به انتقادات شما فراتر از این ارتباطات ویژه با افراد محدود توجه میشد، دولت در شرایط بهتری از پاستور خداحافظی میکرد؟
من فقط این را گفتم و الان هم میگویم؛ اگر نکات و مواردی که من گفتم در مورد آنها بهموقع تصمیمگیری میشد و بهموقع اجرا میکردند، حتما شرایط بهتر میشد. بهطور مثال در اوایل سال ۹۹ اگر انتشار اوراق در موقع مناسب انجام میگرفت، حتما یک مقداری میشد جلوی این انتظارات سنگین تورمی را که روی بورس و جاهای دیگر هم تاثیرگذاشت، گرفت. ولی به هر حال همراهی خوبی نشد؛ ولی این مفهومش این نیست که در واقع آنها نمیخواستند؛ آنها نظرات خاص خودشان را داشتند و بهدلیل همین من همیشه میگویم؛ تیم اقتصادی باید خیلی هماهنگ باشد و آن کسی که میخواهد تصمیم نهایی را بگیرد حتما باید بینش اقتصادی داشته باشد. این شعاری بود که من در انتخابات مطرح کردم. الان هم به آن معتقدم؛ الان هم میگویم که پاشنه آشیل دولت سیزدهم این است که یک بینش اقتصادی بر
آن حاکم نیست و به همین دلیل هم هست که به صورت پاندولی راجع به مسائل اقتصادی کشور تصمیم میگیرند و نتیجهاش هم همین است که شما دارید میبینید.
در جای دیگری از کتاب تاکید میکنید که آقای جهانگیری به شما اعلام کردند که کمکی به شما در انتخابات نمیکنند. این نکته یک مقدار تعجببرانگیز است. به هر حال شما در سالهایی با یکدیگر همکاری حزبی و سیاسی داشتید. به چه دلیل آقای جهانگیری پشت شما نایستاد؟
شما اگر جای آقای جهانگیری بودید، چه میکردید؟ یعنی اگر معاون اول رئیسجمهور بودید و دوستتان هم رئیس بانک مرکزی و هر دو هم نامزد انتخابات میشدید؛ ولی شما را رد صلاحیت میکردند، چند ساعت بعد از این اتفاق به دوستتان چه میگفتید؟ در واقع آن اثر روانی ناشی از این اقدام میتواند سبب بروز این واکنش شده باشد.
یعنی به نظر شما موضع آقای جهانگیری ناشی از دلآزردگی از شورای نگهبان بود.
به نظر من بیشتر از آن ناحیه بود؛ چراکه بعد از آن هم ما ارتباط خوبی با آقای جهانگیری داشته و داریم. اکنون هم با یکدیگر ارتباط و تماس داریم؛ در دولت هم آقای جهانگیری خیلی از بنده حمایت میکردند. ولی همانجا هم من به ایشان گفتم که اگر شما کمک کنید خوشحال میشوم و اگر نکنید هم من این راه را ادامه میدهم و متوقف نمیشوم. ولی بالاخره بعدها هم دیدم ایشان همیشه نظر مثبت داشتند و ما هم مشکلی با آقای جهانگیری نداشتیم و نداریم.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰