تاریخ انتشار : یکشنبه 25 تیر 1402 - 19:23
کد خبر : 132451

مشروطیت و شاهنامه

مشروطیت و شاهنامه

امروز بیست و پنجم تیرماه سالروز فتح تهران توسط رهبران مشروطه در سال ۱۲۸۷ خورشیدی می باشد. در این روز بختیاری ها که با پیوستن به گیلانی ها و سایر ایرانیان وارد تهران شده بودند، موفق به تسلط کامل به شهر و سقوط استبداد ستمشاهی شدند. ریشه های جنبش مشروطیت از پس از قراردادهای ننگین

امروز بیست و پنجم تیرماه سالروز فتح تهران توسط رهبران مشروطه در سال ۱۲۸۷ خورشیدی می باشد. در این روز بختیاری ها که با پیوستن به گیلانی ها و سایر ایرانیان وارد تهران شده بودند، موفق به تسلط کامل به شهر و سقوط استبداد ستمشاهی شدند.
ریشه های جنبش مشروطیت از پس از قراردادهای ننگین گلستان و ترکمانچای پیدا شد. روند نارضایتی درونی از وضعیت موجود که سبب از دست رفتن بخش های مهمی از میهن شده بود، گونه ای دیگرگونگی خواهی ایجاد کرده بود. بعد هر چه جلوتر می آییم، این نارضایتی و تلاش برای تغییر نظام سیاسی، اجتماعی بیشتر و بیشتر می شود در آذر ۱۲۸۴ که حاکم تهران چند تاجر خوش نام را مجازات کرد، اعتراضات دامنه ی وسیعی پیدا کرد. و مردم خواستار تشکیل عدالت خانه شدند. مظفرالدین شاه قول های مساعدی داد، اعتراضات فروکش کرد، اما چند ماه بعد یعنی در تیرماه ۱۲۸۵ دوباره اعتراضات با شدت بیشتر از سر گرفته شد.

در ۹ اسفند ۱۲۸۶ محمد علی میرزا مورد سو قصد قرار گرفت.
در سوم تیر ۱۲۸۷ یک روح مشترک جمعی در بین ملت های قدیمی و کهن وجود دارد که اگر چه ممکن است به دلیل نبود آگاهی های معمولی، به دلیل از بین رفتن اسناد تاریخی و یا بی توجهی مردم به آنها یا حتا به دلیل کم بودن مطالعه، از جزییات و چند و چون آن آگاهی نداشته باشند، اما در ضمیر ناخودآگاه و در ناخودآگاه جمعی آنان وجود دارد. دست کم به صورت نهفته و بالقوه از مردم ملل کهن که بارز ترین آنها ایرانیان هستند، وجود دارد و در هنگامه های مناسب که اوضاع مناسب است، به منصه ظهور و بروز می رسد.
برخی کنش های ایجاد شده در جامعه، واکنش هایی مشابه و مشترک را در بین افراد سبب می شود. چرا! چون در کهن الگوهای خود مشترک هستند. همه ی ایرانیان در پس ذهن خود و گاه در ناخودآگاه خویش، یک جهان خوش و خرم و جامعه ی خوش بخت گم شده دارند!
در مطالعه ی جنبش مشروطیت، خودآگاهی ملی ایرانیان را می توان دید. برای مثال هنگام تسلط مشروطه چیان و پیروزی، آنها به سردار اسعد بختیاری پیشنهاد پذیرش پادشاهی می دهند. اما سردار اسعد که مردی میهن پرست و ایران خواه بود، نپذیرفت و پاسخی بدین مضمون داد که «ما همه فرزندان ایران هستیم که فقط باید خویش کاری خود نسبت به میهن را انجام دهیم. نه اینکه دنبال منافع شخصی، فردی، قومی، قبیله ای، خانوادگی و … باشیم. این رفتار سنجیده و درست سردار اسعد، آدمی را به یاد بخشی از شاهنامه در دوران نوذر می اندازد. هنگامی که نوذر پادشاه وقت، دچار استبداد و خودرایی شد، بزرگان کشور، سام را به عنوان رییس شورا از سیستان به پایتخت فرخواندند تا او پادشاه را پند و اندرز دهد. انجمن، ضمن سخن به خود سام، پیشنهاد پذیرش پادشاهی نمود:
پیاده همه پیش سام دلیر
برفتند و گفتند هر گونه دیر
ز بیدادی نوذر تاجور
که بر خیره گم کرد راه پدر
جهان گشت ویران ز کردار اوی
غنوده شد آن بخت بیدار اوی
بگردد همی از ره بخردی
ازو دور شد فرهٔ ایزدی
چه باشد اگر سام یل پهلوان
نشیند برین تخت روشن روان
جهان گردد آباد با داد او
برویست ایران و بنیاد او
که ما بنده باشیم و فرمان کنیم
روانها به مهرش گروگان کنیم
بدیشان چنین گفت سام سوار
که این کی پسندد ز من کردگار
که چون نوذری از نژاد کیان
به تخت کیی بر کمر بر میان
به شاهی مرا تاج باید بسود
محالست و این کس نیارد شنود
خود این گفت یارد کس اندر جهان
چنین زهره دارد کس اندر نهان
می بینیم که سام پادشاهی را نپذیرفت و خود را شایسته ی چنین جایگاهی ندانست، همچنانکه سردار اسعد هم نپذیرفت. اینها نشان از رشد و بالندگی یک ملت کهنسال و متمدن دارد.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

5 × یک =

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....