تاریخ انتشار : چهارشنبه 27 مرداد 1400 - 22:45
کد خبر : 57745

علمدار دشت کربلا، عباس

علمدار دشت کربلا، عباس

به نام خدا حاجت دست‌های پاک تو را زودتر از خودت روا کردند دست های گره گشای تو را یک به یک از تنت جدا کردند نامه سی و چهارم “عباس علمدار برادر وفادار تاریخ بشری” دکتر سید یعقوب موسوی عضو شورای سیاستگذاری اقتصاددان دکتر سیدیعقوب موسوی که علاوه بر ارادتشان به خاندان نبوت و

به نام خدا

حاجت دست‌های پاک تو را
زودتر از خودت روا کردند
دست های گره گشای تو را
یک به یک از تنت جدا کردند

نامه سی و چهارم

“عباس علمدار برادر وفادار تاریخ بشری”

چرا وزارت جهاد کشاورزی به این روز افتاد؟؟

دکتر سید یعقوب موسوی
عضو شورای سیاستگذاری اقتصاددان

دکتر سیدیعقوب موسوی که علاوه بر ارادتشان به خاندان نبوت و امامت، خود از سادات معظم می باشند در اقتصاددان نوشت:
حضرت عباس(ع)، فرزند امام علی و امّ البنین، در روز چهارم شعبان سال ۲۶ هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود.مادرش فاطمه، دختر حزام بن خالد است.
 
امام علی(ع) ده سال پس از وفات حضرت فاطمه(س)، با امّ البنین ازدواج کرد که ثمره این ازدواج چهار پسر به اسامی عباس، عون، جعفر و عثمان بود و فاطمه را به علت داشتن چهارپسر،امّ البنین(مادر پسران) نامیده اند.امّ البنین پس از شهادت امام علی(ع) ازدواج نکرد.
 
عباس در زمان شهادت پدر ۱۴ سال بیش نداشت او در ۲۴ سالگی برادرش امام حسن را نیز از دست داد و خود نیز در سن ۳۵ سالگی در کربلا شهید شد.
عباس چند سال پی از شهادت پدر، در سن هجده سالگی با لُبابه دختر عبداللّه بن عبّاس ازدواج کرد. حاصل ازدواج عباس با لبابه دو فرزند به نام های عبیداللّه و فضل است و یکی از علل نام ابوالفضل نیز همین است لیکن به روایت دیگر این لقب به سبب فضل بی پایانش ذکر شده است.
 
عباس در میان جوانان بنی هاشم شکوه و احترام خاصّی داشت و سیمای زیبایش سبب لقب قمر بنی هاشم بر وی گردید:

در شب چاردهم، ماه که پرنورتر است
عکسی از نیم رخ صورت عباس من است

او در وفاداری به برادر شهره تاریخ است به قول محمود ژولیده:

دریا اگر به مشک تو سقا وفا نکرد
دریایی از وفای تو را عشق جا گذاشت

یاد حسین، آب روی آب ریختی
وقتی فرات تشنه لبان را رها گذاشت

ابوالفضل تشنه از فرات بازگشت:

مشک برداشت که سیراب کند دریا را
رفت تا تشنگی‌اش آب کـند دریا را

آب روشن شد و عکـس قمر افتاد در آب
ماه می‌خواست که مهتاب کند دریا را

تشنه می‌خواست ببیند لـب او را دریا
پس ننوشید که سیراب کند دریا را

اصولاً زندگی خاندان پیامبر و ائمه مالامال از درس است از یتیمی پیامبر و آزار خود و رهروانش توسط مکیان و خود بستگان نزدیک قریش و هجرتش از مکه به مدینه تا پیمان با یهودیان مدینه (بنی قریظه)، شهادت امام علی(ع)، جنگ جمل، صلح و شهادت امام حسن و جنگ و شهادت امام حسین و خود نینوا که شاید بیشتر به چگونگی شهادت یاران حسین(ع) در دو روز نهم و دهم محرم پرداخته شده است تا فلسفه ظلم ستیزی و شهادت، و شاید به مرام و مسیر و تأثیر این حرکت و اقدام شجاعانه و بی پروایانه حضرت زینب کمتر پرداخته شده است. مجید قاسمی این حادثه را این گونه روایت کرده است:

باز دور و بر ما معرکه برپا شده است
یا سر قامت رعنای تو دعوا شده است

تو مگر وعده ندادی به حرم آب بری
پس چرا جایگهت سینه صحرا شده است

تیرهایی که همه از پس نخلستان ریخت
با چه نظمی به میان بدنت جا شده است

جگرم پاره نکن پای نکش روی زمین
به خدا پشت و پناهم کمرم تا شده است

چون که در بین حرم خوش قد و بالا بودی
باورم نیست که این گونه سرت وا شده است

چقدر فاصله افتاد به ابروهایت
از چه رو خورده به هم حالت گیسوهایت

خواستم بعد ظفرهای تو تکبیر کشم
مرهمی بر جگر مادر بی شیر کشم

حال باید بنشینم به کنار بدنت
با دلی سوخته از چشم ترت تیر کشم

مانده ام فرق تو با تکه عبایی بندم
یا که از پیکر تو نیزه و شمشیر کشم

باید این بار به زینب عوض پاسخ خود
جسم صد چاک در آیینه به تصویر کشم

کودکان تا خبر از حال عمو پرسیدند
عکس شیر حرمم بسته به زنجیر کشم

تیر ها یک به یک از پای درت آوردند
ای برادر چه بلایی به سرت آوردند

باز برخیز که در معرکه گرداب کنی
لب خشکیده بر علقمه سیراب کنی

تو قرار است که با آب حرم برگردی؟
یا دل از زینب ماتم زده بی تاب کنی

یا بچسبان به رکاب علمت را بردار
تا که مشک حرم و قلب مرا آب کنی

چشم بر راه تو بر خیمه رباب است هنوز
تا به آغوش خودت اصغر او خواب کنی

شک ندارم که قرار است تو در نخلستان
داغ خود را وسط سینه من قاب کنی

درصدد بود که دشمن بزند هست تو را
قرعه افتاد که اول بزند دست تو را

التماست بکنم تا نروی از بر من
ای امید حرم و قوت بال و پر من

تا که با قامت خم سوی تو را افتادم
هو کشیدند مرا ساقی آب آور من

باید این بار تو را جمع کنم بین عبا
ارباً اربا شده ای مثل علی اکبر من

بوی یاس بدن و خنده بر لب از چیست؟
مادرت آمده دیدار تو یا مادر من؟

باید اول بدنت دور ز مرکب بکنم
فرصتی نیست تنت را که مرتب بکنم

سر ماهت ترکی دارد و ماندم که چه سان
زینبم با تو سر نیزه ملاقات کند

زخم های بدنت با چه مداوا بکنم
کاش می شد کفنی بر تو مهیا بکنم

حسین و عباس و کودکان را شهید تیر و دشنه و شمشیر و تشنه آب می نامند، در حالی که این صورت کار است. آنان کشته ظلم و خودخواهی دستگاه ستمگر و تصمیم قاطع عدم تسلیم در برابر حرف زور بودند آنان به جای تشنگی آب، تشنه عدالت بودند. جعفر بابایی چنین وصف کرده است:

هر چند تشنه بود ولی تر نکرد، لب
دامن گرفت از پسر بوتراب، آب

لب تشنه شد برون ز فرات آن بزرگ مرد
با آنکه داشت خنگ ورا تا رکاب، آب

و از علی اکبر لطیفیان است:

اگر چه قطره آبی میان مشک نبود
ولی کرانه­ ی چشمش هزار دریا داشت

 مشک نماد آب خواستن نبود حداقل مطالبات از فراتی بود که حق بشر است و آن کودکان تشنه آن آب نبودند تشنه ی چشیدن نوش گوارای آرامش بودند. از دید سعید توفیقی:

مشکت به دست راست و نیزه به دست چپ
مبهوت کار جنگی ات آخر دو دست توست

وقتی که از بدن شود این دست ها جدا
باید که خواند فاتحه ی طفل خیمه را

اینک امروز آن درس بزرگ در پیش روی ماست و ارزش های منبعث از وجدان بشری سرخط و سرمشق زندگانی آدمی است. یکی به اقتصاد محرم می اندیشد و طبل و زنجیر و پارچه سیاه و گوشت و لپه و آبلیمو و برنج و چای و شربت و دیگ و ظرف یک بار مصرف تجارت می کند، یکی مداحی می کند و روضه می خواند و پاکت می طلبد، یکی بر سر قمه می زند و سر و پیکر می خراشد و خون می پاشد، یکی بر سر و صورت خود گل می مالد و دیگری خود را سگ می خواند و اسباب تمسخر مذهب ما را نزد دیگران فراهم می نماید، یکی جامه سیاه بر تن می کند، یکی گوشه مثنوی در آواز ابوعطا در رثای سقای دشت کربلا می خواند، یکی شربت و غذا می دهد، یکی هم زندانی را رها سازد یا یتیمی را سرپرستی کند یا خرج درمان و تغذیه خانواده ای را تامین کند و یکی هم چون من و میلیون ها و میلیاردها انسان در عرض این زمین و در طول این تاریخ با هر مرام و مسلک و دین و آیین و ملیت و رنگ و نژادی با خوانش شعر عباس علمدار و دست های بریده و پیکری که پر از نیزه است و دست هایی که نیست تا مشک را برگیرد و به کودکان تشنه برساند؛ اشک می ریزد و سعی می کند اگر نتواند عباس باشد؛ یزید و شمر و معاویه و سعد ابن ابی وقاص هم نباشد و البته هر کس از این میدان و دکان و بازار سهم خود گیرد، بله کسب و کاری بین این دنیا و جهانی از معنویات از دانشگاه علمدار کربلا با دستانی بریده و با خواهری که شیرزن کربلاست و با برادری که کمترین حقش دادن این دستان بریده است و این خواهر زینب آزاده شجاع و راوی داستان شهادت برادران است و آن برادر علمدار و سقای تشنه ی دشت کربلا حضرت عباس و آن دیگر برادر سید و سالار شهدا و آزادگان عالم امام حسین است که می توانست در این جهان راحت باشد و پست و مقام بگیرد و بیعت کند اما هیهات من الذله سر داد و فرمود:

“فَإِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَهً وَ الْحَیَاهَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَما”
 
آری ما هم فرزندان همین مکتبیم که پشت پا به تجارت این جهان حسینی زده ایم و برای این ترم زندگانی دروس شهادت و تسلیم ناپذیری و زیر بار ذلت نرفتن و وفاداری به برادر و شجاعت و بی پروایی و صبوری و شکیبایی بر مرگ برادران و رسواکردن اسباب کفر و ظلم و عناد و خباثت بنی امیه و آزادگی را از مکتب و دانشگاه حسین و عباس و زینب و حُرّ بن ریاحی انتخاب کرده ایم و ظلم و خشونت بنی امیه و ریا و نیرنگ و مکر و حیله بنی عباس در کنار ماست و ما چون حُرّ ابن یزید ریاحی از خاندان بنی تمیم؛ این وسط مانده ایم و انتخاب با خود ماست که محمدی و علوی و حسینی و ابوالفضلی باشیم یا شمری و یزیدی و معاویه ای و ابوسفیانی.
شهدای ما نیز با سرمشق قرار دادن حسین و عباس در کربلای ایران از جان خود گذشتند و در تاریخ ایران نام خودرا جاودانه ساختند.

تو یکی شاخی بُدی از نخل خلد
چون گرفتم او مرا تا خلد برد

سیل بود آنک تنم را در ربود
برد سیلم تا لب دریای جود

من به بوی آب رفتم سوی سیل
بحر دیدم در گرفتم کیل کیل

طاس آوردش که اکنون آب گیر
گفت رو شد آب ها پیشم حقیر

شربتی خوردم ز الله اشتری
تا به محشر تشنگی ناید مرا

آنک جوی و چشمه ها را آب داد
چشمه ای در اندرون من، گشاد

این جگر که بود گرم و آب خوار
گشت پیش همت او آب خوار

کاف کافی آمد او بهر عباد
صدق وعده کهیعصاد

کافیم بدهم ترا من جمله خیر
بی سبب بی واسطه یاری غیر

کافیم بی نان ترا سیری دهم
بی سپاه و لشکرت میری دهم

با عرض تسلیت ایام تاسوعای و عاشورای حسینی و سوگواری و شهادت سید و سالار شهیدان عالم حضرت امام حسین(ع) و علمدار کربلا حضرت ابوالفضل العباس (ع) یاران باوفایش و همچنین ابراز تسلیت و مراتب همدردی با خانواده های داغدار درگذشتگان بیماری کرونا در ایران و آرزوی سلامتی و سعادت برای همه مردم جهان در مواجهه با این بیماری منحوس؛ آرزو دارم عزاداری های شما و همچنین بالاتر از آن قبولی درس شهادت، شهامت، وفاداری، صبوری و ظلم ستیزی و دستگیری نیازمندان به جای ظاهر سازی و شعار، وجود نازنین ائمه اطهار را در زندگی خود و تلاش برای رهایی انسان از قید و بند این جهان به کار گرفته و سیره و منش و رفتار و کردار آن بزرگواران را در صدق و صفا و مهربانی و خدمت به همنوعان را سرلوحه کار خود قرار دهیم و عملاً پیرو و راهرو مکتب و دین آسمانی اسلام باشیم.

با سپاس فراوان
دکتر سیدیعقوب موسوی
چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۰- تهران

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....