تاریخ انتشار : شنبه 19 آذر 1401 - 14:21
کد خبر : 109647

سه آذر جاودان و هزاران اخگر فروزان

سه آذر جاودان و هزاران اخگر فروزان

در ۱۶ آذرماه ۱۳۳۲ جوانان دانشجوی مسلمان ایران مردانه به پاخاستند تا بر تاریخ اسارت انسان نقطه پایان گذارند. اینان در جبهه ای به وسعت زمین و به فرصت زمان دست در دست یکدیگر نهادند و بازو در بازوی هم درآمیختند و با خداوندان زر و زور و تزویر درآویختند. در ۱۶ مهرماه ۳۲ ،

در ۱۶ آذرماه ۱۳۳۲ جوانان دانشجوی مسلمان ایران مردانه به پاخاستند تا بر تاریخ اسارت انسان نقطه پایان گذارند. اینان در جبهه ای به وسعت زمین و به فرصت زمان دست در دست یکدیگر نهادند و بازو در بازوی هم درآمیختند و با خداوندان زر و زور و تزویر درآویختند.

در ۱۶ مهرماه ۳۲ ، پنجاه روز پس از کودتاى آمریکایى ارتشبد زاهدى مردم هنوز درک کودتا برایشان سنگین بود. اولین تظاهرات یک پارچه مردم علیه رژیم کودتا در همین روز اتفاق افتاد.

۱۶ آبان سال ۳۲ کابینه زاهدى و دولت انگلستان براى تجدید روابط ایران و انگلستان که در جریان ملى سازى نفت قطع شده بود، مخفیانه شروع به مذاکرات کردند.

در تاریخ ۲۴ آبان اعلام شد که نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا از طرف آیزنهاور به ایران مى‏ آید. نیکسون به ایران مى‏ آمد تا نتایج «پیروزى سیاسى کودتای ۲۸ مرداد» را ببیند. دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند که هنگام ورود نیکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا نشان دهند. وقوع تظاهرات هنگام ورود نیکسون حتمى مى ‏نمود.

دو روز قبل از آن واقعه تلخ (۱۴ آذر) زاهدى تجدید رابطه با انگلستان را رسماً اعلام کرد و قرار شد که «دنیس رایت» ، کاردار سفارت انگلستان، چند روز بعد به ایران بیاید. از همان روز ۱۴ آذر تظاهراتى در گوشه و کنار به وقوع پیوست که در نتیجه در بازار و دانشگاه عده‏ اى دستگیر شدند. این وضع در روز ۱۵ آذر هم ادامه داشت.

رژیم شاه براى مسلّط شدن بر اوضاع و حفظ سلامت (!) سفر نیکسون نیروهاى نظامى خود را در دانشگاه مستقر کرد.

صبح شانزده آذر، هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان متوجّه تجهیزات فوق العاده سربازان و اوضاع غیر عادى اطراف دانشگاه شده، وقوع حادثه ‏اى را پیش بینى مى ‏کردند.

رئیس وقت دانشگاه تهران براى این که جلوى ناآرامى ‏ها را بگیرد، کل دانشگاه تهران را تعطیل کرد. حضور نظامیان در صحن دانشکده فنّى باعث شد که بین نظامیان و دانشجویان، زد و خورد شود. عدّه ‏اى از سربازان، دانشکدۀ فنّى را به کلى محاصره کرده بودند تا کسى از میدان نگریزد. آن گاه دسته‏ اى از سربازان با سر نیزه از درِ بزرگ دانشکده وارد شدند.

در این میان بغض یکى از دانشجویان ترکید و او که مرگ را به چشم مى‏ دید، دیگر نتوانست این همه فشار درونى را تحمُّل کند و آتش از سینه پرسوز و گدازش به شکل شعارى کوتاه بیرون ریخت:

دست نظامیان از دانشگاه کوتاه!

هنوز صداى او خاموش نشده بود که رگبار گلوله باریدن گرفت ؛ چون دانشجویان فرصت فرار نداشتند، به کلى غافلگیر شدند و در همان لحظۀ اول عدّۀ زیادى هدف گلوله قرار گرفتند. به خصوص که بین محوطّۀ مرکزى دانشکدۀ فنّى و قسمت‏ هاى جنوبى، سه پلّه وجود داشت و هنگام عقب نشینى عدّۀ زیادى از دانشجویان روى پلّه‏ ها افتاده، نتوانستند خود را نجات دهند، «مصطفى بزرگ نیا» به ضرب سه گلوله از پای درآمد. «مهندس آذرشریعت رضوى» که ابتدا هدف قرار گرفته به سختى مجروح شده بود، بر زمین مى‏ خزید و ناله مى ‏کرد و دوباره هدف گلوله قرار گرفت. «احمدقندچى» که از گلوله باران اول مصون مانده بود ،سینه ستبرش با رگبار مسلسل یکی از دژخیمان شکافته شد.

بعد از پایان درگیرى ‏ها احمد هنوز زنده بود؛ او را به یکى از بیمارستان‏ هاى نظامى تهران منتقل کردند. در حالى که در درگیرى‏ ها لولۀ شوفاژ در مقابل احمد ترکیده بود و آب جوش تمام سر و صورت او را به شدّت مجروح کرده بود، با این حال مسئولان بیمارستان از مداوا و حتّى تزریق خون به او ابا کردند و ۲۴ ساعت بعد او مظلومانه شهید شد.

این بود تصویری سرخ از جنبش سبز و بهارآفرین دانشجویان پاک نهاد ایرانی در روز تاریخی ۱۶ آذر که از آن پس ( روز دانشجو) نامیده شد.دانشجو دو بعد و دو جنبه دارد: عنصر جوانی و عنصر دانش.

این ها دو مولّفه ای است که او را در بین سایر لایه های اجتماعی ممتاز و مشخّص می سازد.

دانشجو جوان است و جوان مشتاقانه و عطشناک به سوی زلال محبّت می آید و در ظلال مودّت می آساید .اما اگر زلال ناب نیابد ، ناگزیر به سوی ضلال سراب می شتابد. باید به هر تشنه ای آب داد و به هر نیاز، جواب .

جوان دانشجو در دیار یار غریب است و در دیار دشمن، گرفتار فریب .

در این سوی در کام غُربت است و در آن سوی در دام کُربت .

یا در کُربت می سوزد یا با غُربت می سازد .

در این جا برای کسب آزادی در فریاد است و در آن جا در انتخاب اسارت، آزاد .

اگر روح نا آرام او چونان دریای خروشان بر سواحل اسارتگر بر می آشوبد و تن به صخره ها می کوبد، نه به خاطر این است که نظم و نظام را بر نمی تابد ، بلکه به خاطر این است که آزادی های مشروع را نمی یابد ! چه کند؟!

روح او سیمرغ راز است و شاهین تیز پرواز . شاهین است و جویای اوج و نهنگ است و پویای موج !

دل و نیّت دانشجوی جوان تابناک است و دنیا را پاک می خواهد .

دنیای آرمانی او گلستانی است سرشار از نور و سرور و لبریز از شعر و شعور . چون آن را به رویت نیابد، در رویا می یابد …و چون نتواند با صراحت رایش را بگوید، راه ریا را می پوید .

جوان دانشجو می خواهد تصویر جامعه را در قاب صداقت به تماشا بنشیند، نه در نقاب قداست !!

ابهام چون رنگ تقدُّس بگیرد، دیگر نه گاه پرسش، که جایگاه پرستش است !!

و چون ریشۀ سوال بیَفسُرد ، گل کمال می پَژمُرد . چه ، برای گل کمال ، سوال، ریشه است و ابهام، تیشه!!

او می خواهد با یاری عقل و خردِ خود در درک و فهم حقایق سهیم باشد، نه تسلیم !

طوفان ابهام ،برانگیزنده غبار ایهام است . و چون این دو بر وادی وجود بوزند، نهال اندیشه را از ریشه برکنند .

جوان دانشجو چون از حربۀ اندیشه خلع سلاح شود، از تمییز خیر و صلاح وا ماند .

جوان در پیمودن راه “خودباوری” به “یاوری” نیاز دارد ، نه به “داوری” .

جوان را باید در روش اندیشیدن یاری کرد ، نه در گزینش اندیشه .

جوان باید خود بیندیشد، امور زیستن را تجربه کند و شیوۀ زندگی اجتماعی را از راه آزمایش و خطا بیاموزد .

در این راه، کویر ذهن او تشنۀ زلال پند است، نه ضلال قید و بند .

او از تحمیل بیزار است، نه از تحلیل .

دانشجوی جوان فرهیخته چلچراغی از دلیل بر سقف شبستان باور آویخته است ، حق را به از” زر ” می داند و باطل را عین “زور ” .

با خداوندان “زر” و “زور ” می ستیزد و از “تزویر ” می گریزد .

او هم شور دارد و هم شعور .

از این “تَپِش” می گیرد و از آن “مَنِش” .

باید او را بشناسیم و از شور او نهراسیم.

چه، جوان برای جامعه نه تنها “قلب تپنده” که ” مقلّب آینده” نیز هست .

فطرت جوان اقتضا دارد که همواره فعّال باشد، نه در حال انفعال .

طبع جوان عالی است و طبعاً خواهان تعالی است .

جوان در بستر “انتقاد” رشد می کند، نه در خاکستر “انقیاد”!

جوان در بستر انتقاد جوانه ای نقّاد بار می آید و در خاکستر انقیاد، زبونی مُنقاد !

جوانان، نسل عصیان اند و اهل طغیان.

آنان پرشورند و بر بنیان های سنّت می شورند. اما انگیزۀ این گرایش نه عارضۀ بیماری است و نه عریضۀ بیعاری ، بل عین هنجاری است و آغاز هشیاری .

باید آنان را شناخت و دنیای آرمانیشان را ساخت.

آنان رسوم بی ریشه و سنن بی اندیشه را بر نمی تابند و با عطش بی اندازه به سوی هوای تازه می شتابند .

قهرمان شدن دشوار است و راه آن ناهموار .

جوانان برای قهرمان شدن شتاب دارند، اما برای پیمودن راه تاب ندارند .

برای پیمودن راه های دشوار هم هوش لازم است و هم خروش .

باید خروش را ستود و بر هوش افزود .

جوانان برای قهرمان شدن الگو می جویند و راه اسوه را می پویند .

باید الگوهای ارزشی را آراست و از انحرافات پیراست.

جوانان راغب رقابت اند و عاشق سرعت .

دوست دارند تا قُلّۀ وادی وصال بتازند و به آزادی آمال بنازند.

باید این فرصت ها را پاس داشت و غنیمت انگاشت.

خاطر جوانان خطیر است ، اما در خطر تخدیر .

باید صمیمانه خطرات را رفع و مخاطرات را دفع کرد .

اگر این رودهای خروشان و فرصت های جوشان را آگاهانه و بخردانه کانالیزه کنیم ، می توانیم همه گره های کور را بگشاییم و راه های ناهموار را بپیماییم .

جوانان نه پِلکِ بسته دارند و نه کِلکِ شکسته .

ژرفای رویداد ها را می بینند و به داوری می نشینند .

(ناشایست)ها را می نگرند و (بایست)ها را می نگارند .

نمی توان حقیقت را از آنان نهفت و واقعیت را به ایشان نگفت .

نسبت به نگفتنی ها حسّاس تراند و از نهفتنی ها پرهراس تر !

پس بیاییم پرده پندار را بدریم و حقیقت اسرار را بنگریم .

چشمان را در زلال واقع بینی بشوییم و بدون پرده پوشی درمان دردها را بگوییم.

جنبش جوانان، خروش سیل است.

خروش سیل، حرکتی بر وفق میل نیست.

این خروش با بی اعتنایی، خاموش نمی شود و از خروش نمی افتد.

صورت مسئله را نه پاک، که باید ادراک کرد.

این سیلاب عظیم ناچار از پویش است و ناگزیر از یورش.

نه«رکود» را می داند و نه «جمود» را می تواند.

به گونۀ طبیعی راه گذر می جوید، و چون نیابد راه خطر می پوید!

دریغ است که این نیروی خلّاق لایزال، راه زوال گیرد و به ابتذال گراید.

نیروی عظیمی که می تواند «فردا» را بسازد، چرا «امروز» را ببازد؟!

آن که امروز را تلف می کند، فردا را نیز از کف می دهد!

جوانان گنجینۀ هویّت خویش را در آیینۀ اصالت می یابند.

باروری نسل جوان در گروی خودباوری است؛ و نسل جوان به «خودباوری» نمی رسند،مگر آن

گاه که جامعه و متولّیان آن به «جوان باوری» برسند.

جوانان نه سیاهی سپاه، که سپیدی پگاه اند؛ با «یاس» ها یگانه اند و با «داس» ها بیگانه؛

متولّیان درد آشنا باید برای کانالیزه کردن این سیل خروشان و بهره برداری از این چشمۀ

جوشان طرحی نو دراندازند و راهی تازه آغازند.

نیروی عظیم جوان نه «تهدیدی ویرانگر»، که «فرصتی زود گذر» است؛ دریغ است که این «فرصت ارزنده» را به «تهدیدی براندازنده» تبدیل کنیم!!

جوان اگر طغیان می کند و عصیان می ورزد، اشکال نه در «گناه» او، که در «نگاه» ماست.

اگر جوان را خیره می بینیم، شاید بدین علّت باشد که او را با عینک تیره می بینیم، باید چشم ها راا در چشمۀ زلال حقیقت شست.

هنگامی که جوان از قرار گرفتن در حوزۀ درک و دایرۀ فهم متولّیان فرهنگی و اجتماعی دلسرد می گردد، چگونه بی تفاوت و بی درد نشود؟!

و چون بی درد شود، از نگاه متولّیان طرد می گردد.

نقطۀ پایان این کُنش ها و واکُنش ها کجاست؟!

داشتن جامعه ای خفته و خاموش، و جوانی تسلیم و سراپا گوش برای مدیران جامعه افتخاری نیست!

برفرض که ما بتوانیم، مردمی آرام و جوانانی رام بپروریم؛ چنین جامعه و جوانانی هرگز نه مبتکر می شوند، و نه متفکّر.

همسوی با جریان آب و همدوش با ماهیان پر شتاب شنا کردن، نه نشانه نبوغ بکر است، و نه جوانۀ فروغ فکر.

آن گاه شکوفه فکر شکوفا می شود و پای اندیشه پویا می گردد که از ریشه بروییم و راه اندیشه را بپوییم.

پویش با پای خود و رویش با رای خود نشانۀ استقلال و پشتوانۀ کمال است.

پیروی کور کورانه و تقلید ناآگاهانه از غوغا سالاری حاکم بر جوِّ جامعه، جوانۀ سبز اندیشه را می افسُرَد و شکوفه سرخ تفکُّر را می پژمُرَد.

(تضاد، مایۀ تکامُل و سرمایۀ تفاضُل است)

این سخن لَعلی سُفته و اصلی پذیرُفته است که جملگی برآنند.

اصل وجود تکثّر و آزادی در عرصۀ اندیشه، لازمۀ رشد تفکّر و اندیشمندی است.

جوان دانشجو تنفّس در هوای حصار و فضای انحصار را برنمی تابد.

او پیوسته فضاهایی را می جوید که در آن بتواند رایحۀ هر اندیشه را ببوید.

جوانانی که می توانند انقلاب کنند، نیز خود می توانند اندیشۀ درست تر را انتخاب کنند.

سخنگوی نسل جوان کسی است که سخن دل جوان را بگوید.

اگر از«ریشه» با جوان«همسن» نیستیم، می توانیم در«اندیشه»، با او«همسان» باشیم.

زلال سخن باید از چشمۀ دل ما بجوشد، تا کام تشنۀ نوجوان آن را بنوشد.

رنگ ریا سیمای سخن را می آلاید و بر گوش جان ناگوار می آید.

هدایتگر ریا کار، نه در «بندِ تهذیب جوان» ، که «آرزومندِ تذهیب ایوان» است!!

تا جوان به مشی و مَنِشِ متولّیان «اعتماد» پیدا نکند، به سخنانشان «اعتقاد» نمی یابد.

کلید جذب جوان، جلب اطمینان اوست.

انگیزۀ غرب از تهاجم فرهنگی، جذب و جلب دل و دماغ جوانان ما نسبت به فرهنگ و تمدّن غرب است.

نه تنها فرهنگ غرب،بلکه هر قومی فرهنگ خود را برتر می دانَد و سایر اقوام را به خود فرامی خوانَد.

بنابراین بی هویّتی و از خود بیگانگی، دامی است که هر بیگانه آن را می گسترد.

وقتی که ما نمی توانیم اعتماد و اعتقاد نسل جوان را به باورهای اصیل جلب کنیم،چگونه انتظار داریم آنان بدون جنگ،در برابر یورش هر فرهنگ خود را نبازند و به بازخوانی فرهنگ و آیین بیگانه نپردازند؟

آن گاه ما جوان را به «اصالت» فرا می خوانیم، و او به (عدالت)

ما جوان را به کاوش در اندیشه می طلبیم، و او به برش از ریشه.

ما در شعار جوان را به تکریم شخصیّت فرامی خوانیم، ولی در رفتار به تحقیر هویّت.

ما در شعار و رفتار در تعریف شخصیّت جوان، نه اشتراک در «هدف»، که اختلاف در ارزش گذاریِ«شرف» داریم.

ما باید جوان را «تکریم» کنیم،نه این که او را «تسلیم» بخواهیم.

باید مردم و جوانان را (کریم و کبیر) بدانیم، نه (صغیر و حقیر)

این، فرعون های مُتفَرعِن و خود کامگان مستکبرند که مردم را حقیر و ذلیل می خواهند، تا زمینۀ سلطه گری جابرانۀ خود را فراهم سازند.

فراعنۀ خودکامه ، مردمی تحقیرشده و بی هویّت می خواهند ، تا تنها کورکورانه اطاعت کنند.

(فَاستَخَفَّ فَوْمَهُ فَاَطاعُوهُ) (زخرف. ۵۴)

شیوۀ استکباری: انسان فاقدِ حسِّ مسئولیت + تحقیر و استخفاف ← اطاعت کور کورانه

شیوۀ اسلام: انسان مسئول+ کرامت← اطاعت بخردانه

فرعون به مردم اهانت می کرد و کرامت و شخصیّت را از آنان می گرفت؛ آنان هم چون فاقد احساس مسئولیت بودند، جذب او می شدند و کور کورانه اطاعتش می کردند.

لذا خداوند، نه تنها فرعون را، که«قوم فاسق» او را نیز سرزنش می کند:

(اِنَّهُم کانوا قَوماً فاسِقین)

تا انسان از «اصالت» تهی نشود، به «اسارت» نمی رود.

امروز یغماگران اندیشه می کوشند تا جوان را از ریشه جدا کنند؛ زیرا رمز اسارت، بریدن از اصالت است.

روش ما باید عکس آنان باشد؛ یعنی اصالت را تقویت، و کرامت را تربیت کنیم.

شانزدهم آذرماه سالروز پرپر شدن سه آذر اهورایی و سه پیکارگر عرصۀ دانایی و روز دانشجو را گرامی می داریم .

در کوچۀ درس رهگذاریم هنوز

وین راه دراز می سپاریم هنوز

از اول ثبت نام سال ها می گذرد

ما واحد پاس نکرده داریم هــنوز!

از درگاه خداوند متعال برای همۀ دانشجویان ستم ستیز و استادان جهل گریز سلامت و موفّقیّت روزافزون آرزو داریم.

در کسب رضای حق موفق باشید

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

 

ع

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....