تاریخ انتشار : جمعه 29 اردیبهشت 1402 - 3:45
کد خبر : 125983

سرنوشت اتوبوس هردمبیلی!!

سرنوشت اتوبوس هردمبیلی!!

هر روزی که از عمر آلودۀ هردمبیل خودکامه می گذشت،صدها خبر و گزارش از افزایش فقر،دزدی،گرانی،تورُّم،اختلاس،بی عدالتی و…از سراسر شهر هرت به دربار اعلی‌حضرت هردمبیل می رسید. هردمبیل روزی صدراعظم و شارل شرلی مستشار سیلگنایی را به دربار فراخواند و چندین کیلو نامه‌های شاکیان و گزارش‌های ساواکیان را به روی میز ریخت و از آنان

هر روزی که از عمر آلودۀ هردمبیل خودکامه می گذشت،صدها خبر و گزارش از افزایش فقر،دزدی،گرانی،تورُّم،اختلاس،بی عدالتی و…از سراسر شهر هرت به دربار اعلی‌حضرت هردمبیل می رسید.

هردمبیل روزی صدراعظم و شارل شرلی مستشار سیلگنایی را به دربار فراخواند و چندین کیلو نامه‌های شاکیان و گزارش‌های ساواکیان را به روی میز ریخت و از آنان راه چاره خواست.

پس از ساعتی بحث و جدل سرانجام صدراعظم گفت:

اعلی‌حضرتا! راه چارۀ واقعی را همه می‌دانیم و آن تسلیم‌شدن به خواست ملّت است،ولی از آن جایی که خواست واقعی ملّت نابودی و براندازی ماست؛بنابراین باید همچنان برای فریب توده‌های مردم راهکارهای تازه ای بیابیم. چون همۀ راهکارهای چند دهۀ گذشته نخ نما شده و دیگر کسی زیر بار قول ها و وعده‌های ما نمی‌رود.

هردمبیل پرسید: راهکار تازه چیست؟

صدراعظم پاسخ داد: باید راه فهم و بیداری و اندیشیدن مردم را ببندیم. حقایق را یا پنهان کنیم و یا وارونه جلوه دهیم.مثلاً هر چراغ روشنگری را باید خاموش کنیم و هر زبان حقگو را ببرّیم و هر قلم آگاهی‌بخش را بشکنیم.

هردمبیل فریاد زد: این کارها را که چندین دهه است انجام داده و می‌دهیم.

صدراعظم پاسخ داد: درست است!ولی حالا باید رنگ و روی آن را عوض کنیم.

صدراعظم سپس تمثیل زیر را تعریف کرد:

🚎 اتوبوسی در مسیر کوهستانی و خطرناک در حال حرکت و با مشکلات زیادی روبه رو بود و راننده می‌کوشید مسافران را آرام و خونسرد نگه دارد.

🔨 ناگهان چراغ بنزین روشن شد. راننده با چکّش زد و چراغ را شکست و به مسافران گفت: نگران نباشید چراغ بنزین خاموش شد!

🪓 پس از لحظاتی چراغ روغن روشن شد. راننده با سیم چین قطعش کرد و به مسافران گفت:، نگران نباشید مشکل حل شد!

🔥 ساعتی نگذشت که رادیاتور جوش آورد. راننده آمپر را از جا کند و به مسافران گفت:

نگران نباشند،بزودی حل شد!

🚎 چند لحظۀ دیگر یکی از چرخ‌های اتوبوس که پنچر شده‌بود و صدا می داد،راننده صدای نوار را تا آخر زیاد کرد که مسافران صدا را نشنوند!

⛔️ ضمناً راننده، اتوبوس را در خلاف جهت جاده می راند و همه ماشین‌های روبه‌رو اعتراض می کردند. راننده مرتّب سرشان داد می‌کشید که شما نمی‌فهمید و شما خلاف مسیر می‌آیید!

👮‍♀ در همین هنگام پلیس به او اخطار توقُّف داد. راننده بدتر گازش را گرفت که پلیس را بپیچاند و با صدای بلند می‌گفت: پلیس غلط می‌کند!

😭 خلاصه ، این مسافران بدبخت که عملا گروگان راننده بودند، چاره‌ای نداشتد جز سکوت. اگر حرفی می‌زدند، شاگرد راننده، فرد معترض را از پنجره به بیرون پرتاب می‌کرد.

📣 راننده مرتّب در بلندگو از رانندگی خودش تعریف می کرد و به مسافران می‌گفت:

شانس آوردید سوار ماشین ما هستید. اگر سوار ماشین دیگری بودید بدبخت می‌شدید!!!

ناگهان یکی از مسافران هشیار فریاد زد:🚌مسافران عزیز! کسی هدایت این اتوبوس را برعهده دارد که با الفبای رانندگی آشنایی ندارد و این عدم آشنایی را انکار می‌کند!! بیدار شوید و همه با هم فرمان اتوبوس را از دست او بگیریم!

شاگرد راننده فوراً او را پنجره به بیرون پرتاب کرد.در حالی که بیشتر مسافران در حال چُرت‌زدن بودند و …

در این جا هردمبیل معترضانه گفت:

سرنوشت این اتوبوس که معلوم است. در آیندۀ نزدیکی به تهِ درّه سقوط می‌کند!

صدراعظم با کلّی عذرخواهی و شرمندگی پاسخ داد:

درست است اعلی‌حضرتا! درست مثل سرنوشت خود ماست!!

☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺

دانلود رایگان کتاب ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین گویه های مطهر

https://t.me/nedayemotahar

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....