رویای ملوکانه!!
یک روز صبح اعلی حضرت هردمبیل وقتی از خواب بیدار شد،همۀ خوابگزاران را گردآورد تا رویای او را تعبیر کنند. وقتی همه گردآمدند،هردمبیل گفت: من دیشب خواب دیدم ۱۲ گرگ وحشی ۱۲ هزار گوسفند مظلوم را پاره پاره کردند و خوردند. سپس سگ گلّه به چوپان حمله کرد و او را از پای درآورد. حالا
یک روز صبح اعلی حضرت هردمبیل وقتی از خواب بیدار شد،همۀ خوابگزاران را گردآورد تا رویای او را تعبیر کنند. وقتی همه گردآمدند،هردمبیل گفت:
من دیشب خواب دیدم ۱۲ گرگ وحشی ۱۲ هزار گوسفند مظلوم را پاره پاره کردند و خوردند. سپس سگ گلّه به چوپان حمله کرد و او را از پای درآورد. حالا تعبیر آن چیست؟
همه از تعبیر آن درماندند. سرانجام گفتند: تعبیر این رویا در تخصّص خوابگزار بزرگ است که اکنون به جرم حقگویی در زندان شهر هرت زیر شکنجه است.
به فرمان هردمبیل او را فراخواندند و خواب هردمبیل را این گونه تعبیر کرد.
اعلی حضرتا! امروز ،روز آخر عمر شماست. زمان، کم و کوتاه است و توبه از گناهان و جبران ستم ها و تبعیض ها و فسادها و…زیاد. شما هرچه سریع تر همه زندانیان بی گناه و آزاده را آزاد و همۀ اموال غصبی را به صاحبانش برگردانید و از همۀ افراد ملّت به خاطر عمری ظلم و بیداد پوزش بخواهید و حلالیّت بطلبید!
هردمبیل با شنیدن این تعبیر رنگ از رویش پرید و بدنش به لرزه و زبانش به لکنت افتاد. ندیمان چاپلوس که حال بد او را دیدند،شروع به چاپلوسی و دلداری هردمبیل کردند و تعبیر این خوابگزار را رد کردند.
هردمبیل نظر جمع خوابگزاران را خواست. همۀ خوابگزاران یک پارچه تعبیر خوابگزار بزرگ و توصیه های او را تایید کردند.
هردمبیل با تایید جمیع خوابگزاران مطمئن شد که روز آخر عمرش فرارسیده،بنابراین به سرعت سیاست جائرانۀ و خودکامانۀ خود را کاملاً تغییر داد و دلجویی از مردم را آغاز کرد.
ابتدا فوراً دستور آزادی همۀ زندانیان سیاسی را صادر و از ایشان و خانواده هایشان پوزش خواست و حلالیّت طلبید و همه را با هدایای نفیسی با تجلیل به سوی خانه هایشان روانه ساخت.
سپس همۀ اموالی که درباریان و شاهزادگان از مردم به زور گرفته بودند، با عذرخواهی به صاحبانشان برگردانید.
دستور پیگیری و مجازات همۀ اختلاسگران وابسته و درباریان فاسد را صادر کرد .
از خانواده هایی که جوانانشان در راه مبارزه با خودکامگی هردمبیل جان باخته بودند،با پرداخت دیه حلالیّت طلبید.
خلاصه ظرف یک شبانه روز هردمبیل خودکامه به یک انسان شریف،بی آزار،دموکرات،آزاده،حق طلب و دادگر تبدیل شد.
شب را هم تا صبح نخوابید و با ناله و دعا به درگاه الهی و توبه از همۀ بدکرداری ها و بدرفتاری ها گذرانید. تا لحظۀ موعود مرگ پیش بینی شده فرارسید!
همه با نگرانی دور او را گرفته و منتظر نفس آخر او بودند! ناگهان با کمال شگفتی هردمبیل در لحظۀ موعود با لرزشی به روی زمین افتاد،ولی پس از لحظاتی چشمانش را گشود و با لبخندی شیرین برخاست و زندگی نوینی را آغاز کرد.
همه نگاه ها به سوی خوابگزار بزرگ چرخید و با زبان بی زبانی و علّت عمر دوبارۀ او را پرسیدند.
خوابگزار بزرگ با لبخندی نمکین توضیح داد:
عمر دوبارۀ اعلی حضرت هم جزء تعبیر خواب بود،ولی اگر دیروز می گفتم این تغییرات مثبت در وجود او ایجاد نمی شد! امیدوارم این اصلاحات رفتاری همچنان ادامه یابد و دیگر به دوران سیاه ستمکاری و خودکامگی برنگردیم!
دانلود رایگان کتاب ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین گویه های مطهر
https://t.me/nedayemotahar
برچسب ها :استاد سید علیرضا شفیعی مطهر ، خوابگزاران ، قصه های شهر هرت ، هردمبیل
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰