اقتصاد ایران پس از ۱۸ سال جدال مکاتب
دولت رئیسی برای عبور از بحران به کدام نسخه نیاز دارد؟ اختلافات اقتصاددانان در ارائه نظرات کارشناسی اگر چه دربرخی سالها بسیار پررنگ بوده و سیاستمداران تا توانستهاند از این اختلاف استفادههای خوب و بد خود را کردهاند؛ اما اختلافات اقتصاددانان در جلسه اخیر خود با مقام ریاست جمهوری ما را به سالهای دور میبرد.
دولت رئیسی برای عبور از بحران به کدام نسخه نیاز دارد؟
اختلافات اقتصاددانان در ارائه نظرات کارشناسی اگر چه دربرخی سالها بسیار پررنگ بوده و سیاستمداران تا توانستهاند از این اختلاف استفادههای خوب و بد خود را کردهاند؛ اما اختلافات اقتصاددانان در جلسه اخیر خود با مقام ریاست جمهوری ما را به سالهای دور میبرد. اواخر دولت سید محمد خاتمی، ۱۸ سال قبل، در سال ۱۳۸۲ نامهای انتقادی (معروف به نامه ۱۰ استاد) توسط عدهای از اقتصاددانان منتشر میشود که محوریت آن نقد نخستین سند استراتژی توسعه صنعتی بود. گویی رسم روزگار چرخیده و نامهای بزرگ اقتصاد ایران، که دور و نزدیک به دلسوزی آنان شهادت میدهند، مجددا بر سر یک میز نشستهاند تا یک لحظه تاریخی متولد شود. این بار تاریخ در شکل تراژیک خود تکرار شده و در انتهای دهه ۹۰، دهه گمشده اقتصاد ایران و در اوج تحریم و کرونا، اقتصاددانان نام آشنا نتوانستهاند حول موضوعی به اهمیت ارز ۴۲۰۰ که مستقیما با معیشت مردم در ارتباط است به جمعبندی برسند. کاری که نه تنها در جلسه اخیر بلکه در ۱۸ سال اخیر نیز نتوانستهاند انجام دهند؛ چرا که شکاف گفتگو در میان آنان در سطح لیبرالیزم-سوسالیزم باقی مانده و حتی یک گام نیز جلوتر نرفته است. اما واقعا راهکار چنین وضعیتی چیست؟ دریدر مکلاسکی تاریخپژوه اقتصادی در سال ۱۹۸۶ به چنین مسالهای فکر کرده و احتمالا نگاه او برای امروز ما افق روشنی را ایجاد کند.
واقعیت آن است که اگر سه پرونده اصلی در دوره ابراهیم رئیسی روی میز باشد گزافه نیست بگوییم مساله ارز ۴۲۰۰ میتواند یکی از این سه پرونده باشد. با این حال وقتی گزارش جلسه اقتصاددانان با رئیس جمهور را مرور میکنیم متوجه میشویم که بر سر نحوه حذف ارز ۴۲۰۰ اختلافاتی وجود داشته و این اختلافات به قدری داغ میشود که به چیزی از جنس مناظرات میان مکاتب اقتصادی نزدیک شده است. این مباحثه به قدری جدی بوده که محسن رضایی، معاون اقتصادی رئیس جمهور، در دقایق پایانی اعلام کرده در روزهای آینده جلسات جداگانه با اقتصاددانان خواهد گذاشت تا فرصت کافی برای تبیین نظرات و دیدگاهها فراهم شود.
در مرحله اول شاید چنین مسالهای به خودی خود تا اندازهای طنز باشد چرا که نشان میدهد دولتی بر سر کار آمده که نتوانسته از قبل تکلیف خود را با طیفهای مختلف اقتصادی معلوم کند و لاجرم بعد از به قدرت رسیدن سعی دارد با دخیل کردن آنان در فرآیند تصمیمگیری ریسک اشتباهات خود را کاهش دهد (چنان که البته بیشتر سیاستمداران این کار را میکنند). اما تامل بیشتر در ترکیب نامهای شرکتکننده در جلسه مذکور ما را به ۲۰ سال گذشته میبرد.
بازگشت به یک مباحثه تارخی
به گزارش اقتصاددان به نقل از بورسان ، در ابتدای دهه ۸۰ نخستین سند استراتژی توسعه صنعتی توسط گروهی از اقتصاددانان دانشگاه صنعتی شریف به سرپرستی مسعود نیلی منتشر شد که ۱۰ اقتصاددان دانشکدههای اقتصاد تهران و شهید بهشتی در نامهای به سید محمد خاتمی مراتب نقد خود به سند مذکور را اعلام کردند. در بخشی از این نامه انتقادی آمده است که: «امضاکنندگان این نامه بر حسب تعهد علمی، ملی و دینی، بر خود لازم میدانند که توجه شما را به عنوان رئیس جمهوری و مجری قانون اساسی، به اهمیت و خطرات این استراتژی معطوف کنند… به این امید که این روش مشوق گفتوگو و نه تقابل باشد، و با این قصد که مذاکره علمی را جایگزین کشمکش سیاسی کرده باشیم».
آزادسازی اقتصادی روابط اجتماعی و فرهنگی را سست میکند
در بخش دیگری از این نامه میخوانیم که: «استراتژی مورد بحث بر مبنای الگوی آزادسازی اقتصادی نئوکلاسیک (liberalization) تدوین شده است که هدف آن، حاکمیت ساز و کار بازار آزاد در بازارهای کالا، سرمایه و نیروی کار داخلی و نیز کاهش نقش دولت به حمایت از مالکیت فردی و لوازم آن است و دخالت دولت نیز تنها اگر تابع فضای اقتصاد جهانی و به شکل موافق بازار باشد، پذیرفته است» و «این آزادسازی در عرصه خارجی شامل آزادسازی تجارت کالا و خدمات و حذف تمامی موانع تعرفهای و غیرتعرفهای، و آزادسازی بیقید و شرط جریان سرمایه خارجی میشود. جهانی شدن به معنای فرآیندی اجتماعی که قید و بندهای جغرافیایی را بر روابط اجتماعی و فرهنگی سست میکند تحول جغرافیای اجتماعی است که با رشد فضاهای فرامرزی مشخص میشود». در نهایت نویسندگان مذکور اعتقاد دارند که: «چشمانداز ارائهشده در استراتژی مورد بحث مبتنی بر مدلی است که از حیث علمی ناهمساز با واقعیت است. از جهت عینی توصیه به آن از سوی کشورها و نهادهای سرمایهداری ناصادقانه است و از جهت نتایج ناعادلانه و ناکام است.»
جهانی شدن و عشق و نفرت
افرادی همچون احمد توکلی، محمد خوشچهره، پرویز داودی و حسن سبحانی (که از حضور در جلسه با رئیس جمهور امتناع کرده است) از جمله اقتصاددانانی هستند که هم نام آنها در پای نامه سال ۱۳۸۲ آمده است و هم در جلسه دیشب اقتصاددانان با ابراهیم رئیسی نیز حضور داشتند؛ درست همچون مسعود نیلی که هم در جلسه اول و هم در جلسه دوم دیدار اقتصاددانان با رئیسی حضور داشت. مسعود نیلی، مشاور اقتصادی حسن روحانی در ۶ سال اول، در جوابیه نامه مذکور در سال ۱۳۸۲ چنین مینویسد: «جهانی شدن، پدیدهای برخاسته از درون اقتصاد جهانی و در تداوم سیر تکاملی اقتصاد بینالمللی است و نیروی پیشبرنده آن بسیار قویتر از آن است که توسط یک کشور ایجاد شده و یا مدیریت شود. آمریکا تنها بر موج جهانی شدن سوار شده است. فرآیند جهانی شدن حتی قدرتمندتر از آن است که تحت تاثیر فروپاشی نظام بلوک شرق ایجاد شده باشد.» و در ادامه میگوید: «جهانی شدن پدیدهای نیست که از آن نفرت داشت و یا به آن عشق ورزید. تنها یک واقعیت بسیار مهم است که با منطق و استدلال علمی میتوان از فرصتهای آن استفاده کرد و در قالبی مسالمتآمیز در جهت مقابله با پیامدهای منفی آن اقدام نمود.»
جنگ اقتصادی دایره لغات خودش را دارد
از نظر مسعود نیلی «عرصه مواجهه با جهانی شدن، عرصه حماسه و احساس و جنگ نیست؛ لذا ادبیات علمی نیز در این عرصه، از ادبیات حماسی و جنگی که به دفعات مورد استفاده اساتید محترم قرار گرفته است فاصله میگیرد. کلمات مورد استفاده در علم اقتصاد به جای جنگ، رقابت، به جای شکست، فقیرتر شدن نسبی، به جای پیشروی، جذب سرمایه و گرفتن بازار و به جای پیروزی دستیابی به رفاه نسبی بیشتر است. در طول سالهای گذشته نوعی از نگرش همواره تلاش کرده تا آزادی را مترادف با بیبند و باری جلوه دهد و البته این ترفند به میزان قابل توجهی نیز موثر واقع افتاده است».
در نهایت دکتر مسعود نیلی با جملهای از تحقیق مذکور نامه خود را به اتمام میرساند: «فرآیند آزادسازی ساختارهای صنعتی موجود نیاز به سیاستهای حمایتی دارد تا صنعت داخلی برای مواجهه با رقابت بینالمللی آماده شود. این آمادهسازی نه یک ورود سریع و بیپروا به میدان رقابت جهانی، بلکه مستلزم تعقیب یک راهبرد سیستماتیک است که مستلزم دخالتهای موافق بازار به ویژه طی دوره گذار است» و ذیل جوابیه خود را همچون صدر نامه انتقادی به اتمام میرساند: «به هر حال امیدوارم پاسخ تهیهشده، به شکلدهی انسجام بیشتر در عرصه سیاستگذاری و همگرایی بیشتر در عرصه اندیشه اقتصادی کمک بنماید». اینک، در انتهای دهه گمشده اقتصاد ایران، رسم روزگار چرخیده و بعد از ۱۸ سال در جلسه مقام ریاست جمهوری با اقتصاددانان عمق قرابت فکری و علمی این دو بازوی فکری را مشاهده میکنیم.
جنگ مکاتب اقتصادی یک بازی بیانتها؟
به همین دلیل میتوان گفت جلسه اخیر ابراهیم رئیسی با اقتصاددانان یک لحظه تاریخی است؛ چرا که دست ما را میگیرد و مینشاند در ابتدای دهه ۸۰؛ دورانی که به زعم بسیاری بهترین دوران اقتصادی ایران بوده است. اینک و پس از ۱۸ سال، در انتهای دهه ۹۰ اقتصادی و در میانه تحریم و کرونا اساتید عزیز اقتصاد برای پاسخ به چند سوال ساده یک سیاستمدار نه بر سر ارقام و آمار که بر سر مکاتب و بیینش اختلاف دارند. مانند آن است که دو پزشک بر حل یک بیماری نه بر سر بیمار بودن بلکه بر سر اینکه منشا بیماری مغز است یا قلب اختلاف داشته باشند. اختلافی که همیشه با چند کلمه نئولیبرالیزم، سوسیالیزم و… توسط هواداران هر کدام از افراد مذکور شروع میشده و طبیعتا با همین کلمات نیز به اتمام میرسیده است.
بحران گفت و گو در اقتصاددانان
در واقع علم اقتصاد بیش از سایر علوم از بحران گفت و گو رنج میبرد و این مساله در میان اساتید قدیمی اقتصاد بسیار بیشتر است و به نظر میرسد مساله اساسی در میان آنان نه روششناسی علم اقتصاد بلکه نحوه درک آنان از گفت و گو است. این مسالهای است که حتی ابعاد جهانی دارد و دریدر مکلاسکی ( تاریخپژوه و استاد اقتصاد دانشگاه ایلینویز که شش دکتری افتخاری دریافت کرده)، به حدی چنین پدیدهای را در میان اقتصاددانان دیده است که کتاب خطابه علم اقتصاد (The Rhetoric of Economics) را به صورت کلی در باب همین مساله و به صورت خاص در نقد مقاله معروف فریدمن روش شناسی اقتصاد اثباتی (On the methodology of positive economics ) نوشته است.
رتوریک و عبور از بحران
واژه رتوریک نزد مکلاسکی نه معنای ظاهری آن (خطابه و سخنوری) که بیشتر معنایی نزدیک به گفتوگو ناظر به نتیجه و عمل دارد. او اعتقاد دارد که «شیفتگی مفرط اقتصاددانان به اقتصاد تجربی بر نحوه مکالمه و استدلال آنها در برابر یکدیگر و در برابر مخاطبان برونرشتهای نیز تاثیرات مخدوشکنندهای گذاشته است»[۱]. «مکلاسکی، اقتصاد را، بمانند رشتهای از علوم انسانی، به منزله مکالمهای بیپایان میان پژوهشگرانی که در این رشته دست به نظریهپردازی میزنند و تداوم کار فکریشان منوط به پیگیری چنین مکالمهای است، باز تعریف میکند». او تاکید میکند قبول نظر او، اقتصاددانان را از جوهره کار آنها (اقتصاد اثباتی) دور نمیکند بلکه به آنان این فرصت را میدهد تا بهتر بتوانند با همکاران و البته بقیه افراد جامعه گفتوگو کنند.
«همانطور که میدانیم توماس کوهن، فیلسوف علم و تاریخپژوه فیزیک، در تقابل با اثباتگرایی منطقی بر نقش اجتماعهای عملی (متشکل از دانشوران) بر علم و تحول ساختاری آن تاکید میکند» و به همین دلیل اعتقاد دارد که «برای فهم عمیق علم و تاریخ علم، توجه به سرشت تحولی چنین احتماعهایی (منظور اجتماعهای علمی) ضروری است؛ از این رو، منطق نظرورزهای علمی را نمیتوان جدا از بررسی تاریخ تحول علم، که به نوبه خود وابسته به جامعهشناسی علم است، تصور کرد». در نتیجه عجیب نیست که پس از گذشت مدتها هنوز اقتصاددانان ایرانی نمیتوانند با یکدیگر گفت و گو کنند. چرا که گفت و گوی با یکدیگر را نه جزئی از فرآیند رسیدن به حقیقت بلکه به مثابه کالایی لوکس میدانند که همانند خواندن قصههای تاریخی به درد خواب شب میخورد. مکلاسکی نشان میدهد گفتوگوی اقتصاددانان با یکدیگر راهحلی جز تلاش برای نزدیکی هستههای علمی مختلف به یکدیگر ندارد. کاری که هیچ وقت بزرگان اقتصاد ایران حتی تلاشی برای رسیدن به آن نکردند تا در موضوع مهمی همچون ارز ۴۲۰۰ که مستقیما بر معیشت بسیاری از ایرانیان تاثیرگذار است بحث به اختلافات مکتبی نرسد.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع
برچسب ها :ابراهیم رئیسی ، دلار ۴۲۰۰ تومانی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰