تاریخ انتشار : چهارشنبه 12 اردیبهشت 1403 - 16:45
کد خبر : 165577

هر پگاه نو با یک نگاه نو

سیدعلیرضاشفیعی مطهر

ماجرای خواندنی معلّم نمونه‌شدن من! در چند پرده

ماجرای خواندنی معلّم نمونه‌شدن من!   در چند پرده

پردۀ اول در گلپایگان در سال‌هایی که من به عنوان مسئول آموزش و پرورش شهرستان گلپایگان در خدمت هموطنان عزیز خود در آن شهرستان بودم، روزی نامه‌ای از ادارۀ کلِ آموزش و پرورش استان اصفهان آمد که برای تقدیر از معلّمانی که بیشترین همیاری و همکاری را نسبت به جبهه داشته‌اند، چند نفر را معرّفی

پردۀ اول در گلپایگان

در سال‌هایی که من به عنوان مسئول آموزش و پرورش شهرستان گلپایگان در خدمت هموطنان

عزیز خود در آن شهرستان بودم، روزی نامه‌ای از ادارۀ کلِ آموزش و پرورش استان اصفهان آمد

که برای تقدیر از معلّمانی که بیشترین همیاری و همکاری را نسبت به جبهه داشته‌اند،

چند نفر را معرّفی کنید.

من نامه را به آقای مرتضی حسینی مسئول هماهنگی جبهه و جنگ ارجاع کردم تا پس از

بررسی چهار نفر را معرّفی کند. ایشان پس از بررسی‌ها اسامی چهار نفر از فرهنگیان گلپایگان

را در چند زمینه معرّفی کردند. دربارۀ کسی که بیشترین کمک مالی را به جبهه کرده ،من اسم

خود را دیدم. وقتی پرسیدم ،گفتند بر پایۀ اعلام دایرۀ حسابداری بیشترین میزان کمک نقدی

به جبهه متعلّق به شماست.

من برایم سخت بود نامه‌ای را امضا که در آن نام خودم به عنوان نمونه معرّفی شده است!

بنابراین خواستم تا نفر بعدی را معرّفی کنند!

*******

پردۀ دوم در استان کهکیلویه و بویراحمد

در سال‌هایی که به عنوان مدیرکل آموزش و پرورش در استان کهکیلویه و بویر احمد در خدمت

عزیزان آن استان بودم، چند هفته پیش از هفتۀ بزرگداشت مقام معلّم نامه‌ای از وزارتخانه آمد

که در ان خواسته بودند چهار نفر معلّم را از سراسر استان معرّفی کنیم که در چهار زمینۀ تالیفات،

خدمت در جبهه،کمک به جبهه و احتمالاً موفّقیّت در تدریس بالاترین امتیاز را دارند.

من نامه را به آقای جعفر ربّانی معاون محترم پرورشی و مسئول ستاد بزرگداشت مقام معلّم

ارجاع کردم.

ایشان پس از بررسی وقتی اسامی چهار نفر معلّم نمونه در چهار زمینه را معرّفی کردند،من

نام خود را به عنوان صاحب بیشترین تالیف در بین اسامی دیدم.

گرچه این امتیاز حقِّ من بود،ولی شکل ظاهر کار زیبنده نبود که یک مدیر کل طیِّ نامه ای

به وزارتخانه،خود را به عنوان معلّم نمونه معرّفی کند!

بنابراین از آقای ربّانی خواهش کردم نام مرا حذف و نفر بعدی را به عنوان معلّم نمونه در

بخش تالیف معرّفی کنند. این کار انجام شد و در هفتۀ معلّم هر چهار نفر را به تهران دعوت

کردند و ضمن چتد روز پذیرایی و شرکت در مراسم، هدابای ارزنده‌ای به ایشان اهدا کردند.

البته غیر از خدا و آقای ربّانی و من هیچ کس از این تغییر اسامی آگاه نشد.

**************

پردۀ سوم در کاشان

در سال های ۱۳۶۸ تا ۷۱ من به عنوان دبیر در چند دبیرستان کاشان تدریس می‌کردم.

روزی در دفتر دبیرستان خدیجۀ کبری در ساعت تفریح به طور اتّفاقی نگاهم به نامه ای خورد

که رئیس اداره از مسئول دبیرستان خواسته بود طبق ضوابطی دبیران نمونه آن دبیرستان را

تا تاریخ معیّنی به اداره معرّفی کند.وقتی تاریخ نامه را نگاه کردم دیدم فقط تا فردا فرصت دارند

پاسخ دهند.بنابراین به معاون دبیرستان یادآوری کردم که تاریخ پاسخ به این نامه دارد می گذرد.

من نمی‌دانم ایشان پیش خود چه فکری کردند که پاسخ دادند:

آقای شفیعی مطهر! دبیران ما همه نمونه‌اند!

من دیگر هیچ نگفتم و بکلّی مسئله را فراموش کردم.

وقتی هفتۀ معلم فرارسید،جلسۀ بزرگی به منظور تجلیل از معلّمان نمونه کاشان در سالن

باشگاه پرورشی تشکیل دادند. بنده نیز دعوت داشتم. در ساعت موعود وارد شدم و در

جایی نشستم.پس از مدّتی معاون اداره آمدند و کنار من نشستند. در حین اجرای مراسم

ایشان به من گفتند:

البتّه شما باید ببخشید که در حقِّ شما قصوری پیش آمد. البتّه ما مقصّر نبودیم،مسئول

دبیرستان تقصیرکار است.

من که اصلاً در جریان نبودم،پرسیدم: کدام موضوع و چه مسئله‌ای؟

گفتند: همان مسئلۀ نمونه‌شدن شما که دارای بیشتری امتیاز در کاشان بودید. ولی نامۀ

دبیرستان خدیجۀ کبری وقتی به دست ما رسید ،که ما فلانی را به عنوان دارندۀ بالاترین امتیاز

در کاشان به ادارۀ کل معرّفی کرده بودیم. وقتی نامۀ دبیرستان خدیجۀ کبری رسید و دیدیم

امتیاز شما بیشتر از فلانی است. حالا از شما عذرخواهی می‌کنیم!

من وقتی پرده‌های اول و دوم را در کنار این رویداد تازه قرار دادم، حکمت الهی را در آن متبلور

دیدم که :

امام علی(ع) می فرمایند:

«لایَزهَدَنَّکَ فِی المَعروفِ مَن لایَشکره لَکَ، فَقَد یَشکرکَ عَلَیهِ مَن لایَستَمتع بِشَیء مِنهُ، وَ قَد قَدرکَ

من شکر الشّاکر اکثر مِمّااضاع الکافر والله یُحبُّ المُحسنین»

ناسپاسی مردم تو را از کار نیکو بازندارد، زیرا هستند کسانی(خداوند)، بی آن که از تو سودی برند،

تو را می‌ستایند، چه بسا ستایش اندک آنان برای تو، سودمندتر از ناسپاسی ناسپاسان باشد

(و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.)

(نهج البلاغه، حکمت ۲۰۴ )

#شفیعی_مطهر

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

1 + 10 =