فدا گردیم و فردا را بسازیم
چکید از آسمان یک قطره باران فرو افتاد بر سیلی خروشان به قطره گفت سیل خشمآگین که :هستی تو حقیر و خُرد و مسکین ولی من سیل وحشتآفرینم همه ویرانگر روی زمینم به ره هر چیز را نابود سازم گذرگاه زمین را رود سازم بنا و خانه و باغ و درختان به یک حمله کنم