کارهایی مهم تر از معیشت مردم!!

گفت: امروز دلار در آستانه رسیدن به ٣٠ هزار تومان است و سفره مردم هر روز کوچک تر از دیروز می‌شود.خط فقر به مرز ۱۱میلیون تومان رسیده است. حقوق کارگران زیر ۵ میلیون تومان است. چرا مجلس انقلابی کاری نمی کند؟

گفتم: مجلس فعلاً کارهای مهم تری دارد!

گفت: چه کاری مهم تر از تامین معیشت مردم؟

گفتم: مثلاً صیانت از فضای مجازی و حیوانات خانگی!! و….

گفت: چرا دولت محرومان کاری نمی کند؟

گفتم: دولت فعلاً دارد در برجام آمریکا را بازی می دهد!

گفت:معطلی برجام؛ خم به ابروی مردم آمریکا نمی‌آورد اما کمر ما را می‌شکند!

گفتم: دولت چه کند؟ معجزه که نمی تواند بکند؟

گفت: ما انتظار معجزه نداریم. همین قول های خودشان را عملی کنند.

گفتم: چه قول هایی داده اند که عمل نکرده اند؟

گفت: مثلاً وزیر کار و رفاه اجتماعی دولت سیزدهم در زمان ریاست جمهوری روحانی گفته بود:

«بانک مرکزی به راحتی آب خوردن می تواند دلار را به ١۵ هزارتومان برساند.»

یا قاضی زاده که الان معاون رئیس جمهور و رئیس بنیاد شهید است و در انتخابات، نامزد ریاست جمهوری بود، می‌گفت می‌شود «سه روزه مشکلات بورس را حل کرد!»

یا آقای دکتر محسن رضایی می گفت ما هزار نفر سرباز آمریکایی اسیر می کنیم و در ازای آزادی هر یک چند میلیارد دلار می گیریم. آن وقت بسیاری از مشکلات اقتصادی ما حل می شود.

تیم اقتصادی دولت به کنار، وزارت خارجه با مذاکرات هسته‌ای به گونه‌ای برخورد می‌کند که گویا ریال ایران به ۳۰ هزار دلار امریکا رسیده است.

آیا همۀ این قول ها خالی بندی بود؟

گفتم: انجام این قول ها به آسانی ممکن نیست.بسیاری از این کارها نشدنی است.

گفت: ما که از اول هم می دانستیم نشدنی است. ولی در پاسخ درخواست کسانی که این قول ها را باور کردند،چه باید گفت؟

یکی از معرکه گیران در میدانی مردم را گرد خود جمع کرده و خرگوشی را به مردم نشان می داد و می گفت:

اگر یک میلیون تومان به من پول بدهید،به این خرگوش می گویم برای شما به زبان انگلیسی سخنرانی کند!

بسیاری از مردم می گفتند: این کار نشدنی است!

ولی معرکه گیر اصرار داشت شما یک میلیون تومان را بدهید و بعد ببینید من چه می کنم!

سرانجام مردم آن مبلغ را جمع کردند و به او دادند و گفتند:حالا به قولت عمل کن!

معرکه گیر،رو به خرگوش کرد و چند بار با صدای بلند به او گفت:

برای مردم با زبان انگلیسی سخنرانی کن!

خرگوش بی تفاوت مشغول خوردن یک هویج بود! مرد چندین بار و هر بار با صدایی بلندتر درخواست خود را تکرار کرد. ولی خرگوش بی خیال به خوردن هویج مشغول بود. سرانجام مرد رو به مردم کرد و گفت:

مردم! شما شاهد بودید که من بارها به خرگوش گفتم،ولی او حرف مرا گوش نمی کند! حالا چه کنم؟

مردم با هو و جنجال گفتند: تو خودت قول دادی!

مرد گفت: من قول دادم چنین کاری را از خرگوش بخواهم و حالا دیدید که چندین بار از او خواهش کردم. او بدقولی می کند!!

حالا هم لابد حرف دولت این است که من می خواهم دلار را ۱۵ هزار تومان بکنم،ولی دلار بی تفاوت به حرف ما ،دارد به سوی سی هزار تومان خیز برمی دارد! ما می خواهیم ارزاق مردم را ارزان و سفره ها را گسترش دهیم. ولی چه کنیم قیمت ها تابع قانون عرضه و تقاضاست!!

گفتم: باز هم سیاهنمایی کردی؟

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

ع