تاریخ انتشار : یکشنبه 5 مرداد 1399 - 10:35
کد خبر : 13302

عملکرد اقتصادی دولت‌ها شبیه هست؛ نه متفاوت

عملکرد اقتصادی دولت‌ها شبیه هست؛ نه متفاوت

اقتصاددان:شرایط کنونی باعث شده تا برخی مطرح ‌کنند که رئیس‌جمهور آینده باید اقتصاددان یا سیاستمدار باشد؛ اساسا با توجه به سابقه عملکردی دولت‌های پیشین این مساله را چگونه می‌بینید و چه شباهت‌های عملکردی برای این دولت‌ها برمی‌شمرید؟ اینکه در شرایط کنونی کشور مطرح شود که رئیس‌جمهور اقتصاددان برای کشور مطلوب است یا سیاستمدار گزاره‌ای ناقص

اقتصاددان:شرایط کنونی باعث شده تا برخی مطرح ‌کنند که رئیس‌جمهور آینده باید اقتصاددان یا سیاستمدار باشد؛ اساسا با توجه به سابقه عملکردی دولت‌های پیشین این مساله را چگونه می‌بینید و چه شباهت‌های عملکردی برای این دولت‌ها برمی‌شمرید؟
اینکه در شرایط کنونی کشور مطرح شود که رئیس‌جمهور اقتصاددان برای کشور مطلوب است یا سیاستمدار گزاره‌ای ناقص است. اگر ریشه‌یابی نکنیم که اشکالات تاکنون چه بوده نمی‌توانیم به ارزیابی درستی دست پیدا کنیم. بعد از جنگ ۴دولت با تابلوهای سیاسی و شعارهای مختلف داشتیم از سازندگی گرفته تا اصلاحات، عدالت و مهرورزی و تدبیر و امید که کارکردهای این دولت‌ها به‌خصوص در حوزه اقتصاد به‌رغم برخی افتراقات اما شباهت‌های کلیدی و بنیادی به یکدیگر داشته و دارند. مثلا یکی از این شباهت‌ها وابسته کردن اقتصاد کشور به خام فروشی نفت بوده است. یعنی هرچه جلوتر آمدیم هر دولتی رکورد دولت قبلی را شکسته و در این عرصه رکورددار نیز فعلا دولت‌های نهم و دهم و یازدهم و دوازدهم هستند. در مجلس هم که بودیم همان موقع شکوه داشتیم که چرا بیش از ۷۵درصد درآمد ملی که دولت تحت عنوان بودجه و مصارف دیگر مخصوصا درآمدهای بودجه‌ای بکار می‌‌رود به جای اینکه از مالیات باشد که عرف دنیا است از خام فروشی نفت بدست می‌آید. معمولا بیش از ۹۸ درصد از درآمد دولت در آمریکا از مالیات است که حدود ۵۰ درصد GNP این کشور را تشکیل می‌دهد، البته این اخذ مالیات به معنای فشار مالیاتی نیست بلکه سعی می‌کنند که ظرف تولید را بزرگ‌تر کنند و آشی که به اسم تولید ملی می‌خواهد پخته شود ظرفش را بزرگ‌تر می‌کنند تا سهم درآمدیشان از تولید ملی بالاتر برود. لذا نزدیک ۵۰‌درصد از آن را دولت به اسم مالیات بر می‌دارد. در اروپا نیز این روند جاری است و در کشورهای در حال توسعه‌ای که مقداری رشد، توسعه و صنعتی شدنشان خوب است این مالیات حدود ۲۵‌درصد است. با این حال ما در ایران هرچه جلوتر آمدیم درآمدهای نفتی مخصوصا خام‌فروشی نفت افزایش پیدا کرد که اولین اشتباه مشابه دولت‌ها بود. البته قیمت نفت در دولت‌های مختلف تفاوت داشت؛ مثلا در دولت‌‌های نهم و دهم نفت بشکه‌ای ۱۴۰ دلار نیز داشتیم و برعکس در دولت اصلاحات این قیمت تا زیر ۱۰ دلار نیز آمد که اینها تفاوت‌های قابل توجهی هستند. دومین اشتباه واردات بی‌‌‌رویه و قاچاق کالا است که از هر دوره‌ای به دوره بعد سیر افزایشی داشته است. این موضوع در دولت قبلی تا بالای ۲۵‌میلیارد دلار بوده اما دولت جاری ادعا کرد که این رقم پایین آمده ولی چون استنادش قابل استدلال نبود خیلی‌ها از جمله خود بنده باور نداشتند که قاچاق پایین بیاید. مخصوصا قاچاق کالاهایی که امکان تولید دارند مثل پوشاک و خیلی از قطعات و… بنابراین دومین اشتباه و کارکرد شبیه به هم دولت‌ها بوده است.
در هر مقطع زمانی دولتی فارغ از جناح‌بندی‌ها روی کار آمده بحث فساد اقتصادی مطرح بوده است؛ اساسا چرا دولت‌های مختلف در مورد حل و فصل این مساله آن‌چنان که باید موفق عمل نکرده‌اند؟
فساد سومین رویکرد مشابه دولت‌ها است. هرچه در دولت‌های مختلف جلو آمدیم فساد بالاتر رفته که البته من فساد مالی را مطرح می‌کنم و فساد اداری و سیاسی را کنار می‌گذارم. اگر همین رویه را دنبال کنید می‌بینید که باز این فساد ارتباط مستقیمی با وابستگی به خام فروشی نفت دارد. البته فساد در حوزه‌های پولی؛ ارزی که سیستم بانکی و دولت دارد و البته زمین‌خواری که از مقوله‌‌های وحشتناک فساد است. مسائلی مثل استفاده از رانت‌ها و سوء استفاده از فرصت‌ها نیز در جای خود قابل بررسی است. وقتی این ۳ حوزه را نگاه می‌کنیم هر دولتی که آمده مثل دولت قبلی این رویه را افزایش داده است. ریشه این افزایش نیز تحلیل‌های جامع‌تر خود را دارد ولی یکی از آنها به خام فروشی نفت باز می‌گردد. زمانی که ما در مجلس هفتم بودیم در مجلس ششم جوانکی به نام شهرام جزایری را مطرح می‌کردند که اگر اشتباه نکنم فسادش در حد ۱۸۰‌میلیارد بود. اگرچه کمی از آن مبلغ هم با اشکال بود، اما گویا او تطمیع، خریدن و وام‌دار کردن عناصر در مجلس ششم را به عهده داشت. آن موقع هم اگر نگاه می‌کردید قیمت نفت زیر ۱۴ دلار بود و در جایی تا ۹دلار آمد، اما موقعی که نفت به ۱۴۰ دلار در هر بشکه رسید یک قلم از این فساد‌ها توسط آقای خاوری شکل گرفت که بیش از سه‌هزار‌میلیارد تومان شده بود و رقم آقایان بالا رفته بود. بعد نیز آقای بابک زنجانی ادعا می‌کرد که ۲۲میلیارد یورو درآمد دارد. یعنی وضعیت یک آدم یک ‌لاقبا که فروش نفت خارج از سیستم را بر عهده داشت، اینگونه است، پس بنابراین باید فراجناحی نگاه کنیم که دولت‌ها چگونه آمدند و مریضی به نام اقتصاد ایران را به دست گرفتند. اگرچه تیم پزشکی ۴ دولت این مریض را به درمانگاه خود بردند و دستاوردهایی هم داشتند، اما به صحت و سلامت کامل اقتصاد کشور منجر نشد. اگر اینگونه نگاه کنیم عالمانه وارد شده‌ایم وگرنه ملاحظات صنفی و جناحی اینگونه بوده که هر کس آمده دولت قبلی را مملو از اختلالات دانسته و بعد با نفی دولت قبل روی کار آمده است. در حالی که وقتی نگاه می‌کنیم همین نوع نگاه در رای دادن شاید کمکشان کرد که با نفی دولت قبل‌درصدی از رای‌دهندگان از آن جریان به این جریان پناه ببرند، اما در عمل دیدند که خیلی از کارها در همان رویه اتفاق افتاد. مثلا مساله ارز اکنون چپ و راست ندارد. دولت قبلی اصولگرا استارت وحشتناک ۳۰۰‌درصدی را زد و دوباره در همین دولت همان استارت خورده شد.
بعضا مطرح می‌شود که عملکردهای ضعیف برخی دولت‌ها ناشی از عملکردهای ضعیف برخی ارکان دولت مثل وزرا است؛ از دید شما این رویکرد چه میزان بر عملکرد دولت‌ها موثر بوده و جریانات سیاسی و مجالس چه تاثیری در آن داشته‌اند؟
من معتقدم اتفاقا ما افراد خوب دو جناح را نقد می‌کنیم. یعنی افراطیون، مساله‌دارها و کسانی که بعدا در جریانات اصلاح طلب و اصولگرا به‌عنوان فاسد درآمدند در حد معاون رئیس‌جمهور دولت قبلی یا در این دولت وابستگان درجه دو و سه مطرح شدند باید یک هوشیاری به ما بدهد که افراد را از هم تفکیک کنیم. اولا ما باید فراجناحی به مسائل نگاه کنیم. به این معنا که من خودم از تجربه مجلسم و جاهای دیگر شهادت می‌دهم که در اصلاح‌طلبان افراد متدینی دیدم که از برخی از آقایانی که در اصولگرایان ادعا داشتند تدین بالاتری داشتند. در مقابل در میان اصولگرایان نیز آدم‌هایی دیدم که از نظر خوش‌فکری، ذهنیت، ادعا و ایده‌های خوب از برخی اصلاح‌طلبانی که ادعا می‌کردند اساس اصلاح‌طلبی از آن ما است بالاترند. پس بنابراین باید عناصرضعیف، ناسالم و… از هر دو طرف کنار زده شوند و عناصر مثبت و مفیدی که معیارشان مصالح، منافع ملی، حفظ آرمان‌ها، اصول پایه‌ای و اساسی قانون اساسی است را مبنا قرار دهند. اینگونه ظرفیت اداره کشور بالا می‌رود در حالی که ما در نگرش خود محدودیت، جناح‌گرایی و … می‌کنیم و این خطاست. دومین بحث اینکه عقل ناقص و علم ناقص اساس انحراف است. برخی از روسای جمهور و وزرا که از ابتدا انتخابشان اشتباه بوده دچار نوعی غرور، خودشیفتگی و عجب شده‌اند. من یکی دو تا را از نزدیک لمس کردم. اگر اینها خودکامگی را اساس کار قرار دهند دیگر وجهه اقتصاددان، حقوقدان یا مهندس بودنشان را نمی‌توان معیار قرار داد و ادامه راه با اینها برعکس خطاها را پیش می‌برد. متاسفانه همواره در دولت‌ها عدم استفاده از مشورت‌های عالمانه و دلسوزانه اساس کار بوده است. یعنی افراد متملق و خوش‌زبان با ملاحظات صنفی، جناحی، حزبی، باندی و قبیله‌ای که در چینش کابینه حاکم شده افرادی را برای جاهایی مثل بانک مرکزی یا برخی از وزارتخانه‌های کلیدی معرفی کردند که آنجا منشا انحراف شده است. هرچند که در اینجا مجالس نیز مقصرند چون رئیس جمهور کابینه را معرفی می‌کند. تایید صلاحیت و سلامت وزرا از کارهای مجلس است. کاری که ما انجام دادیم و در مجلس هفتم حدود ۵ نفر از وزرای کابینه را تاییدصلاحیت نکردیم که یکی با ترفندهایی دوباره رای آورد. اما زمانی که ۴نفر رد شدند رئیس‌جمهور وقت با گلایه به من گفت چرا دفاع نمی‌کنی، سکوت کردی و در بین موافقان نیستی؟ من به ایشان گفتم همینقدر که سکوت کردم در حال منفجر شدنم و اشاره کردم که این چه کابینه‌ای است که گذاشتید؟ برخی از اینها دوستان من هستند و از نظر اینکه پشت سرشان نماز بخوانم قبول دارم اما اینکه فلان وزارتخانه را در اختیارشان بگذارم قبول ندارم. این آقا اصلا نمی‌تواند یک مدرسه را اداره کند و آن دیگری نمی‌تواند کارگاهی را اداره کند چگونه شما می‌خواهید یک وزارتخانه را به آنها بدهید؟ حرفشان این بود که من میثاق می‌گیرم و یک سال اینگونه خواهد بود. این در حالی است که متاسفانه این رویه در همه دولت‌ها به‌نحوی با ضریبی وجود داشته است.

اساسا مولفه‌های یک انتخاب خوب حال چه در مجلس چه در ریاست جمهوری را چه چیزهایی می‌دانید؟

من معتقدم ریشه در این نیست که بگوییم رئیس‌جمهور باید سیاستمدار خوبی باشد، به اقتصاد مسلط باشد یا چه تخصصی دارد؛ بلکه باید در تنظیمات و سلامت نفس رئیس‌جمهور نگاه کنیم که چقدر مستقل است، مصالح و منافع ملی برای وی چه میزان اهمیت دارد و نگاه‌های میان‌مدت و بلندمدت او چگونه است؟ چون اکثر نامزدهایی که بعضا به برخی مناصب رسیده‌اند کارشان روزمره‌گی بوده و برای اینکه رای حاضر مردم را داشته باشند خود را از مبانی و اصول کنار زدند. چرا که می‌دانند برخی تصمیمات بزرگ هزینه دارد و این در میان‌مدت و بلندمدت خود را نشان می‌دهد. اما تفکر روزانه و روزمره‌گی باعث شده خیلی از این افراد اینگونه نگاه نکنند. من از اینکه خودم در عرصه اقتصاد هم تجربه‌ام را دیدند؛ متاسفانه پیش بینی‌هایم برای اشکالاتی که در خصوص زمین ، مسکن، ارز و …. را قبل از اینکه اتفاق بیفتد وجود دارد. همچنین تاکیداتی راجع به فشاری که به مردم می‌آید از دنیای سلطه گرفته تا غفلت و جهالت دوستان داخلی و هدف قرار گرفتن معاش مردم داشتم. در سال‌۱۰، ۱۵ سال گذشته به دولت قبل و هم به این دولت با صراحت گفتم که معاش یا سبد هزینه خانوار مردم که مسکن، خوراک، پوشاک، سلامت، بهداشت و آموزش است هدف قرار گرفته است. لذا باید دولت‌ها در سوداگری زمین و مسکن دقت کنند. بنابراین اشکال را باید در جایی بیابیم تا افرادی که پیش می‌آیند چقدر از عقلانیت و سلامت برخوردارند. این در حقیقت همان توصیه‌های اخلاقی و مذهبی است که خداوند در قرآن کریم امر و فرمان محدودی آورده است. یکی از موارد این فرمایش قرآن است که خداوند امر کرده و فرمان داده که امانت را به اهلش بسپارید. بعد هم قرآن مشخص کرده که اهل به چه معنا است که امام علی(ع) در نهج‌البلاغه اهلیت را به مسئولیت تعبیر می‌کند. مسئولیت یعنی راننده یک اتوبوس که مسافرانش امانت هستند باید از نظر سلامت روحی، روانی و اخلاقی اهل باشد. یا معلم و استاد دانشگاه که دانشجویان را امانت دارند باید سلامت روحی، روانی و علمی داشته باشند و دانشجو را مثل فرزند خود بدانند. مخصوصا امر نمایندگی که بسیار باید مسئولیت‌پذیری در آن زیاد باشد. خیلی از مجالس و بالاتر از آن رئیس جمهور و… در قد و قواره سمت‌های محوله نبوده و نیستند. پس مردم در انتخاب‌های خود مسئولند. یعنی اگر شرایط اینگونه است مجلس یا رئیس‌جمهور خوبی انتخاب نکردند؛ باید دقت کنند که با قهر کردن و کیلویی رای دادن این مسائل حل نمی‌شود. در عین حال اگر همه صفت‌ها که تجربه، دلسوزی، التزام به آرمان‌ها و مخصوصا آرمان‌های ملی و مذهبی مثل عدالت و عدم تبعیض در افرادی مشتبه شد و دو نفر شبیه به هم انتخاب شدند و با هم بالا آمدند اگر یکی اقتصاددان به مفهوم اقتصاددان باشد و دیگری سیاستمدار بارزی که مناسبات داخلی و بین‌المللی را بداند ترجیح دارند بر کسی که هیچ ‌نداند ولی خود را همطراز آنها بپندارد.
چرا در ۳۲ سال گذشته با وجود عملکرد شبیه به هم دولت‌های مختلف و بازدهی کم هیچ‌گونه واکنشی نسبت به عملکردها بوجود نیامده و دولت‌ها به رغم نقد دولت قبلی به همان روال ادامه کار دادند؟
اینکه واکنشی صورت نگرفته برای این است که آگاهی رسانی کم بوده ‌است. دولت‌ها متعلق به جناح‌های سیاسی هستند و رسانه‌ها ، تشکیلات و ارباب جراید خود را دارند و آنها نیز می‌توانند کارها را بزرگ یا کوچک جلوه دهند. این کوتاهی‌ها از نبودن اطلاع‌رسانی، نقادی‌ها فضای غالبی که در انتخابات بر مبنای حب و بغض ایجاد می‌کنند، شکل می‌گیرد. البته دلایل گسترده دیگری را نیز شامل می‌شود که خارج از این تحلیل است.
چرا اساسا با وجود دولت‌های متعددی که روی کار آمدند عملکردشان نتایج مطلوب، محسوس و ثاثیرگذاری در زندگی مردم نداشته چنانکه میزانی از رضایتمندی در جامعه احساس گردد؟
هیچ دولتی نیامده تا مردم را فقیر یا ضعیف کند. اگرچه این رویکرد در برخی تئوری‌های سیاسی وجود دارد و من می‌گویم اینگونه نیست. خیلی از تئوری‌ها به سمت خودکامگی می‌رود چون این تئوری‌ها می‌گویند برای تسلط هر چقدر مردمی که گرفتار معاشند بیشتر باشند تسلط بر آنها راحت‌تر است. من اکنون این ادعا را ندارم که کسی به‌طور جد اینگونه بوده یا نه ولی خروجی عملکردها در برخی جاها اینگونه بوده است. مردم فقیر تسلیم شرایطند و ممکن است با یک بسته غذایی یا توزیع پول خوشحال شوند. در حالی که دولت‌ها باید بر ریشه موانع تولید کشاورزی و کارگاهی متمرکز می‌شدند نه اینکه پول توزیع کنند. توزیع پول مسکن است و درد دردمند یا فقیر را حل نمی‌کند. دولت‌های ‌نهم و دهم و یازدهم و دوازدهم بر روی فقر مردم سوار شدند و نیامدند مشکلات را ریشه‌یابی کنند اما در عوض پول توزیع کردند و از این امر هم ابراز خوشحالی می‌کنند. ع/ آرمان ملی

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....