تاریخ انتشار : پنجشنبه 7 مرداد 1400 - 19:14
کد خبر : 55246

خرمن سوخته وزارت جهاد کشاورزی

خرمن سوخته وزارت جهاد کشاورزی

امروزه بخش بی دفاع کشاورزی از زمین و هوا و دریا مورد هجمه و حمله است و علت آن هم نقش محوری این بخش در معیشت و سرنوشت مردم است و هر گونه نابسامانی در این بخش مستقیماً بر زندگی مردم موثر است. اقتصاددان: افراد جامعه قبلا پنج وعده و سپس سه وعده غذا خورده

امروزه بخش بی دفاع کشاورزی از زمین و هوا و دریا مورد هجمه و حمله است و علت آن هم نقش محوری این بخش در معیشت و سرنوشت مردم است و هر گونه نابسامانی در این بخش مستقیماً بر زندگی مردم موثر است.

اقتصاددان: افراد جامعه قبلا پنج وعده و سپس سه وعده غذا خورده و اخیراً دو وعده و گاه شنیده ام حتی یک وعده در شبانه روز غذا می خورند!!! (و بدتر از آن خرید نان قرضی از نانوایی ها و اخیراَ اقدام خوبی در اسنپ فود تهران به نام نان مهربانی رایج شده که مردم بدون تقابل با فرد نیازمند و رعایت حرمت او نانش را از نانوایی تامین می کنند که شنیدن این خبر در پایتخت کشور تن آدم را می لرزاند چه رسد به مناطق دوردست و محروم کشور!!!!) و اولاً وفور و در دسترس بودن محصولات و فرآورده های کشاورزی و ثانیاً قیمت آن ها که بخش عظیمی از هزینه های خانوار را به خود اختصاص می دهد، برای تمامی خانواده های ایرانی بسیار بسیار مهم است. در یک بررسی ساده می توان کاهش شدید مصرف گوشت قرمز در نیمسال دوم سال ۹۹ را نسبت به سال قبل و سنوات پیشین سنجید و این عارضه خطرناک آثار کوتاه مدت و همچنین بلندمدتی در نظام سلامت وحتی قامت و اسکلت ایرانیان خواهد داشت که پزشکان متخصص تغذیه و خاصه ارتوپدها باید راجع به آن اظهار نظر کنند.

من بزرگترین دشمن امروز ایران را سه ابربحران تورم غیرقابل مهار، بحران زیست محیطی و گسست و شکاف عمیق بین طبقات اجتماعی و حاکمیت بر اساس نسخه و خروجی دو صندوق رأی اخیر انتخابات مجلس و ریاست جمهوری می دانم که تفسیر و تحلیل آن نه تنها برای سیاستمداران و جامعه شناسان که حتی در نزد عوام هم پیچیده و دشوار نمی نماید و عمیقاً معتقدم خطر این سه به مراتب برای ایران امروز از امریکا و اسرائیل بیش تر است و سیستم زمانی به اثر وحشتناک این خسارتی که شبیه لارو سوسک حنایی خرما بر تنه نخل است؛ پی می برد، که درخت رعنا که از داخل کاملا تهی شده است و با وزش کوچکترین باد و نسیمی نخل ده تا پانزده متری به راحتی نقش بر زمین می شود و آن وقت دیگر خیلی خیلی دیر و مرگ نخلستان فرا رسیده است. هر وقت در تمام این سال ها دلسوزانی خواستند نقدی بر سیستم بگویند، همگی گفته ایم “در شرایط حساس کنونی” و ما ندانستیم کی این شرایط حساس کنونی تمام می شود و اصولاًَ کی شرایط حساس نبوده و نخواهد شد که بتوانیم پرونده زندگی و نظام مدیریتی کلان خود و مدیرانمان را ورق بزنیم و پی به اشتباهات خود برده و احیاناً دست به اصلاحات ساختاری و تحول گرایی بزنیم؟!!

اثرات مرگبار تورم این دشمن خونین طبقات آسیب پذیر، بر کل آحاد جامعه، به طور عام؛ و بر افراد با حقوق ثابت مانند کارکنان دولت و بازنشستگان، به صورت خاص؛ بیش از همیشه در کنار مرگ روزانه هموطنان در اثر کرونا و همچنین آثار زیان بار اقتصادی- اجتماعی آن بر همه طبقات اجتماعی مشتمل بر از بین رفتن برخی از مشاعل و کسادی در سایر حِرَُف که بر اشتغال نان آوران خانه تاثیرات مخربی گذاشته است، به همراهی اثرات رزونانسی و زنجیره واره ی ابربحران های زیست محیطی و عدم مدیریت منابع آب و کشاورزی در دو وزارت مسئول یعنی نیرو و جهاد کشاورزی و رشد شدید قیمت نهاده های تولیدی و کسری و نبود آن ها در بازار در بخش کشاورزی و بالارفتن هزینه تمام شده کالای نهائی در کنار دخالت بیجای برخی از نمایندگان مجلس و حمله و تصرف وزارت جهاد کشاورزی و حذف و خروج مدیران ارشد و متخصص و کاربلد از بدنه وزارتخانه و تزریق نیروهای فاقد سابقه و کارآیی و گاه حتی بدون یک ساعت کار و تجربه در وزارت جهاد کشاورزی، اکنون این وزارتخانه را به جهنمی برای وزیر بعدی مبدل نموده است. کارکنان از همه جا آواره و ناتوان در جنگ نابرابر با تورم افسار گسیخته و تحمیل هزینه های شدید زندگی شان به شدت هر چه تمام تر، هر روز فقیر و فقیرتر شده و این عامل بر کارآیی آنان تاثیرات منفی گذاشته و در پی کسب حداقل افزایش حقوقی برای مقابله با سیل تورم می گردند، غافل از این که آنانی که اقتصاد خوانده اند بهتر از من می دانند افزایش هزینه های دولتِ درمانده و خزانهِ خالی و دست کننده در جیبِ بانک مرکزی حاصلی جز افزایش نقدینگی و افزایش مجدد همین تورم در کنار آثار جهشی تورم در اثر کسر بودجه وحشتناک امسال و سررسید اصل و سود اوراق فروخته شده دولت در بازار سرمایه عایدی دیگری نخواهد داشت و این باتلاقی است که دولت بعد را هم چنانچه اصلاحات عمیق اقتصادی نکند، خواهد بلعید و این اِشکال از کارکنان بی پناه دولت نیست جرا که هیچ ابزار دیگری در مواجهه با سیل خانمان برانداز ابرتورم بی سابقه ایران ندارند که البته خاص کارکنان این وزارتخانه هم نیست. استمرار این وقایع تلخ موجی از خشم و نارضایتی و حتی بدبینی کارکنان از خود مدیران درون مجموعه را هم به دنبال داشته و مسلم است سرنشین یک کشتی به شدت صدمه دیده در برخورد با امواج دریای متلاطم در شرایط عادی نیست که انتظار دیگری بتوان از او داشت. در این سیستم زارع و گاودار و مرغدار و دامدار و چوبدار و قصاب و گوسفنددار و باغبان و صیاد و پرورش دهنده ماهی و میگو و آبیار و دشتبان و چوپان و گله دار و رمه دار و رعیت و کدخدا و خان و سوار و پیاده و دولت و ملت همه ناراضی اند و این وسط می ماند آن گاومیش تشنه در هورالعظیم که زندگیش به آن آب بسته است و چشمان اشک بار پیرزن عربی که همه دارایی اش در این جهان همان چند گاومیش هستند و می گوید من کمک نمی خواهم، فقط آب رودخانه را رها کنید تا گاومیش هایم نمیرند و فهم او بیشتر از وزیر و وکیل است و مشکل ما کمبود آب نیست؛ مشکل ما کمبود فهم است برای کسانی که توهم دانایی دارند و در جایی که دزد و گزمه و قاضی و گواه و شاهد همه نالانند و به مالباخته که می رسد دیگر نایی ندارد که بنالد و می گوید:

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ی ماست

آنچه البته به جایی نرسد فریاد است

من همه ی این بدبختی ها را حاصل دو امر مخوف و نامبارک می دانم:

۱- سیاست زدگی و رفیق بازی و چپاندن دوست و رفیق در بدنه مدیریتی دستگاه های تخصصی

۲- ارزش نداشتن و در اولویت نبودن دانش و تجربه حتی در وزارتخانه های تخصصی کشور

آفت بزرگ مدیریت کشور وجود نامدیرانی است که شاگرد تنبل کلاس های خود بوده و با دور زدن سیستم ها و عدم کسب مدارج و نظام سلسله مراتبی شایسته سالاری بر مناصب مهم چنگ زده اند و معمولاً مدیران بی سواد و کم تجربه چون می دانند که آن سمت ها حقشان نبوده و بسیاری از نخبگان تحصیلکرده واقعی دانشگاه و انسان های والا در آن مجموعه ها هستند که خیلی خیلی بالاتر از ایشان هستند آنان را رقیبی خطرناک برای سیت خود دانسته و تلاش می کنند آنان را از بدنه دور و دورتر کنند و معمولاً چون خودشان درس نخوانده و کار نکرده اند قطعاً ارزش چنین افرادی را نیز تشخیص نمی دهند و با کوچکترین سفارش یا تهدیدی آنان را از سمت های خود خلع و آدم هایی همچون خود سیاسی و کم سواد و کوچک و سفارش پذیر و معامله گر و مطیع را جایگزین می کنند. یک فرد کم سواد خیلی زود خودش را می بازد و در برابر سیاسیون مقاومت نکرده و مرعوب می شود و برای فرار از تهدید و اتهامات بعدی و از دست دادن جایگاهی که می داند حقش نیست، تسلیم می شود و کل وزارتخانه و آدم ها را رایگان می فروشد. اما فرد متخصص به خودش و تیمش ایمان و اعتقاد دارد، راسخ است، مانند کوه است، از مدیرانش به حق دفاع می کند، در مقابل زیاده خواهان کوتاه نمی آید، چانه می زند، سرسختی می کند، از توپ و تشر کسی نمی ترسد، برای احقاق حق از هیچ کس نهراسیده و یقه هر کسی را هم می گیرد و به کسی هم باج نمی دهد تا هست مثل ذوالفقار برنده است و به پیش می رود و اگر دید بین ذلت و مرگ و حذف از سیستم یک راه را برگزیند به امام حسین اقتدا می کند که فرمودند:
إنی لا أری الموت إلاّ السعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما.

برای رفع این نابسامانی ها در این زمینه سه پیشنهاد دارم:

۱-رییس جمهور ضمن تعامل منطقی با قوای دیگر استقلال قوه مجریه را براساس اصل مترقی و پیشرفته ی تفکیک قوا با سماجت و سرسختی دنبال و اعمال کند و با خاطیان برخورد قانونی نمایند.

۲- معاونت توسعه مدیریت و منابع دستگاه ها بانک اطلاعاتی از پرسنل و مدیران خود تهیه کنند، کارشناسان و مدیران سرمایه های ارزشمند یک سازمان کاری هستند و تنها جایی که این سلسله مراتب رعایت می شود ارتش است که نظم سازمانی دقیق و حسابگرانه دارد.

۳- معاون رییس جمهور و رییس سازمان امور استخدامی کشور بر رعایت قانون و اصول ذکر شده در قوانین و بخشنامه های استخدامی و عزل و نصب ها نظارت دقیق داشته باشد و کلیه انتصابات و عزل ها را با قوانین موضوعی تطبیق دهد و از انتصاب سفارشی های بدون سابقه و مدارک متناسب با شغل ممانعت و با خاطیان مطابق قانون برخورد نماید.

صراحتاً می گویم اگر اراده حکومت بر حل این دو بند با قاطعیت همراه نباشد خدا می داند چه بلایی بدتر از این سرمان بیاید. بدون استثناء تمام کاستی های کشور ناشی از سوء مدیریت است و این بیت المال و حتی حق حکومت است که پایمال می شود و شایسته نیست که حقوق مردم نادیده انگاشته شود و بخش کشاورزی یکی از اصلی ترین شاخه هایی است که معیشت مردم را تحت تأثیر خود قرار می دهد و هرگونه تعلل و ناکارآمدی به منافع جامعه و محیط زیست آسیب می زند.

اما باز گردیم به وزارتخانه ای که اکنون به قبرستان مخروبه بیشتر شباهت دارد تا یک سازمانِ کارِ منسجم و متحد آنچه در آن موج می زند گسست و اختلاف بسیار شدید و پراکندگی تیم فعلی و تقریباً حذف قسمت اعظم مدیریت کارآمد از بدنه و خروج آنان از سیستم و بعضاً خانه نشینی بهترین مدیران تاریخ کشاورزی ایران است که دستاوردی بود که حاصل تحمیل های و تحقیرهای فراوان بیرونی بر وزیری که یا قدرت دفاع از خود و مجموعه را نداشت یا به قصد دیگری تن به این اقدامات وحشتناکی داد که هیچ توجیه عقلانی و منطقی نمی توان بر آن جُست و چنانچه در انتخاب وزیر بعدی فردی شجاع و مقتدر و مستحکم و عالم و با بینش و متخصص و کارکرده در عرصه در این بخش قرار نگیرد چه بسا قحطی و گرسنگی کل ایران را فرا بگیرد. الله اعلم

به هر حال عمر این دولت خوب یا بد، به سرآمد و هر چه در مغزشان گذشت و بخشی از آن را توانستند اجرا کنند در معرض قضاوت ما و تاریخی است که هرگز نتوان در آن دروغ نوشت و تحریف کرد اگر چه الان گزارش راست ودروغ می توان داد ولی دم خروس از آن زیر نهان است و قسم حضرت عباس در آن برای چشم بصیر تاریخ کارگر نیست.
و اما هشدارم به رییس جمهور منتخب آن است که وزارت جهاد کشاورزی در تمام دولت ها بدون استثناء خدمات بسیار ارزنده ای هم داشته است اما این مشکلات امروز که حاصل بی تجربگی و دستپاچگی مدیران نیازموده و صفرکیلومتر بود، کشور را به این روز انداخت و تمام آن خدمات و دستاوردهای مهم را لگدمال کرد.

آقای رئیس جمهور‼️ یک انسان کوتوله و خشک مغز که بزرگترین آرزویش دیدن ردای وزارت بر شانه های کوچکش است برای رسیدن به آن پست کل وزارتخانه و متخصصان و نخبگان و کارشناسان و کارکنان و کشاورزان ایران را برای ابقاء در مقام خود به ثمن بخس و در حد خاک سیگار می فروشد. از شما توقع داریم برای پاسبانی از عزت غرور و شرف فرهیختگان ایران -که سرمایه های ملی و متعلق به کل ملت ایران هستند – و عدم عرضه آنان در بازار مصری که یوسف کنعان را به چند درهمی بفروشند سعی کنید یک انسان خیلی بزرگ به لحاظ اصالت خانوادگی و منشِ اخلاقی و دانش و لیاقت و تجربه و کیاست و کاردانی برگزینید تا امکان ایجاد ثبات و پایداری در وزارتخانه ای که چشم و چراغ و امیدخانه ملت است، فراهم شده تا آبی بر این کشتزار تشنه و خرمن در حال آتش باشد؛ هر چند که معتقدم الان نه مزرعه ای مانده و نه خرمنی و دود؛ هوا و خاکستر؛ زمین کشتزار و خرمنگاه را گرفته و آتش چیزی بر جای نگذاشته است.

گاه نام برخی از همین کوتوله ها را که برای قرارگیری در مصدر وزارت کهن جهاد کشاورزی مملکتم می شنوم تمام تنم برای مردم و مملکتم می لرزد، آقای رییس جمهور برخی از اینان حتی یک مرغ را هم نمی توانند نگهداری کنند چه رسد به کشاورزی ایران و خدا شاهد است حتی با شنیدن نامشان هم اسید معده ترشح می کنیم، از شما می خواهیم اگر دلت برای خودتان نمی سوزد، دلتان برای ما و کارکنان مظلوم و بی پناه این وزارتخانه و کشاورزان آواره و گاوهای گرسنه و گاومیش های تشنه هورالعظیم بسوزد!!!

به امید حذف کوتوله ها و قطع پای سیاسیون سوداگر و وزیران یوسف فروش در بازار مصر ( به قول سعدی:
دین به دنیا فروشان خرند، یوسف بفروشند تا چه خرند؟!!!!) از خانه امنیت غذایی کشور، پناهگاه مردم و خانه هزاران هزار شهید و جانباز و آزاده سرافراز میهن، وزارت عزیز و سوخته جهاد کشاورزی

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۱
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

وحید پنجشنبه , ۷ مرداد ۱۴۰۰ - ۲۱:۵۳

درود بر دکتر موسوی عزیز

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....