تداوم راهبرد ۶۵ ساله آیزنهاور در خصوص ایران

در سال ۱۹۵۲میلادی( ۱۳۳۱ خورشیدی) آقای آیزنهاور، ژنرال پنج ستاره وفاتح جنگ جهانی دوم، بعنوان سی وچهارمین رئیس جمهوری آمریکا انتخاب شد، فردی آگاه به تاریخ وشرایط جغرافیایی جهان، آشنا به جنگهای بزرگ جهانی وسیاستمداری نظامی وآکادمیک که نظریات وی بعنوان راهبردهای کلان و طولانی مدت پیش روی ایالات متحده از هفت دهه گذشته تاکنون نیز در راس دستور کار دولتهای این کشور قرار دارد و بیش از ۶۰ سال است که در حال اجرا می باشد.

لطفا به برخی ازصحبتهای آیزنهاور در اولین سخنرانی وی بعنوان رئیس جمهور آمریکا در ۲۹ نوامبر سال ۱۹۵۲در خصوص ایران توجه بفرمایید :
[“” گمان نمی کنم منطقه ای مهمتر از ایران روی نقشه جغرافیایی جهان وجود داشته باشد، ایران دارای نفت است و در چهارراه جهان واقع شده است، همچنین نباید وضعیتی پیش آید تا ایران به گذشته دور خود بازگردد ویک قدرت نظامی شود.

وای به روزی که نظامی گری ایران زنده شود، بروید تاریخ این کشور را بخوانید تا متوجه شوید چه می گویم. “”]

به گزارش اقتصاددان به نقل از مجمع فعالان اقتصادی  ،   اهمیت فوق العاده جایگاه ایران برای دولت آمریکا، زمانی آشکارتر می شود که بدانید این صحبت های آیزنهاور در نخستین سخنرانی وی در جایگاه رئیس جمهور آمریکا در زمانی ایراد می شود که آمریکا در شدیدترین دوران جنگ باویتنام قرار داشته است.

همانطور که ملاحظه فرمودید، بر اساس نگاه راهبردی دولتمردان صاحب نظر آمریکایی، جایگاه حساس و ژئوپلتیک ایران بعنوان محل اتصال قاره های کهن وتمدنهای بشری از یکسو، و پیشینه اقتصادی، نظامی وتاریخی امپراتوری ایران که تا مدتها مغرب زمین را نیز تحت سیطره خود داشت، جزو نگرانیهای عمیق و کابوس همیشگی و تاریخی آمریکا وغرب محسوب می شود.

همین تعبیر را آقای برژنسکی به شکل دیگری عنوان می کند و در اوایل دهه ۷۰ میلادی، راهبرد نهایی آمریکا وغرب را تجزیه ایران وترکیه به منظور ایجاد کشورهای کوچک وقابل مدیریت ازسوی قدرتهای غربی می داند.

مثال دیگری که تاییدی برطی این روند شصت ساله ازسوی آمریکا وغرب می باشد، گفته های آقای جرج بوش در زمان حمله به عراق است، چرا که آقای بوش در برابر سوال یک خبرنگار در خصوص کم اهمیت بودن کشور عراق برای لشگر کشی آمریکا به این کشور، اعلام می دارد که :
[“” بحث یک کشور کوچک در منطقه نیست، موضوع نظم نوین جهانی است که ما در خاورمیانه بدنبال آن هستیم.””]

با توجه به این پیشینه تاریخی که به استحضار خوانندگان عزیز رسید، تصدیق میفرمایید که ورود ناوگان آمریکایی به خلیج فارس و اقدامات اخیرنظامی این کشور، چیزی بیش ازیک تهدید صرفا نظامی و تلاش برای ارعاب نظام ایران با اقدامات روانی می باشد.

لذا در این شرایط ،سه گزینه اصلی در تقابل با ایران وغرب به رهبری آمریکا قابل تصور است که بدین شرح می باشند:

۱) اتخاذ سیاست “”نه جنگ و نه مذاکره “”که به جهت اجرای تحریمهای شدید آمریکا وپیروی جهانی از آن،در نهایت منجر به مبتلا شدن ایران به سرنوشت کره شمالی و انزوای جهانی خواهد شدو شرایط اقتصادی دشواری را به توده مردم تحمیل خواهد کرد.

۲) ورود به جنگ با آمریکا ومتحدانش درمنطقه وناتو که تبعات بسیار گسترده و غیرقابل پیش بینی در برخواهد داشت و هزینه های اقتصادی وانسانی بسیاری را برای طرفین، بویژه ایران درپی خواهد داشت.

۳) مذاکره با آمریکا وکشورهای غربی وتلاش برای اقناع افکار عمومی جهان در خصوص دفاعی بودن قدرت نظامی ایران وآغاز توسعه سیاسی واقتصادی با محوریت منافع ملی وشروع مسیرتقویت قدرت وتوان اقتصادی ایران بعنوان مولفه پیشتاز قدرت کشورها درعرصه جهانی درقرن بیست ویکم

مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.

ع