تاریخ انتشار : پنجشنبه 4 شهریور 1400 - 0:55
کد خبر : 58590

تحلیلی بر تحولات افغانستان

تحلیلی بر تحولات افغانستان

برخی تحلیل ها در مورد تحولات افغانستان معجونی ازقضاوتهای درست و نادرست است به همین دلیل نتیجۀ آن غلط انداز میشود . پدیده ها واجد عناصری هستند که نقش آنها یکسان نیست ، تشخیص این عناصر و تعریف رابطۀ بین آنها این امکان را فراهم میکند که قضاوت و نتیجه گیری تحلیل گر به واقعیت

برخی تحلیل ها در مورد تحولات افغانستان معجونی ازقضاوتهای درست و نادرست است به همین دلیل نتیجۀ آن غلط انداز میشود .
پدیده ها واجد عناصری هستند که نقش آنها یکسان نیست ،
تشخیص این عناصر و تعریف رابطۀ بین آنها این امکان را فراهم میکند که قضاوت و نتیجه گیری تحلیل گر به واقعیت نزدیک شود ،
آنچه در فضای مجازی در مورد افغانستان گفته یا نوشته میشود خارج از چارچوب این فرایند و تحت تأثیر دوقطبی های جناحی منطقه ای و بین المللی است .
برای مثال :
جابجا کردن بازیگران اصلی و فرعی.
نادیده گرفتن تنزل راهبرد به تاکتیک و بالعکس.
اصالت دادن به فرع و فرعی کردن اصل و…..
بنابر این
در مورد تحولات افغانستان
با رعایت نسبی نکات فوق می توان نتیجه گرفت :
۱- منطقی به نظر نمی رسد ایالات متحده بیست سال علیه طالبان بجنگد و هزینه کند بعد دو دستی کشور را به همان دشمن تقدیم کرده به حال خود رها کند ،همۀ قرائن نشان میدهد به دلایل متعدد شرایط موجود به آمریکایی ها تحمیل شده حیثیت این کشور را نزد افکار عمومی زیر سؤال برده است .
همۀ مقامات آمریکایی و اروپایی اعتراف دارند آمریکایی ها غافلگیر شده اند .
۲-آمریکایی ها قرار بود از افغانستان الگویی برای منطقه بسازند ،همه را گذاشتند و رفتند ،دراین که آنها در راهبرد (استراتژی )خود شکست خورده اند تردیدی وجود ندارد .اینکه برای آینده چه برنامه را برای همان راهبرد ترسیم و اجرا خواهند کرد بحث دیگری است .
۳-قرار بود با استقرار ایالات متحده در افغانستان ،چین محدود شده جلوی نفوذ او گرفته شود ، افغانستان به تهدیدی دائمی علیه ایران تبدیل شود،
روسیه نیز از سکوی افغانستان به کنترل آمریکایی ها در آید از این رویدادچینی ها از همه بیشتر خوشحالند ،نمی توان استقبال چینی ها از طالبان را محصول توافق (حتی تاکتیکی) ایالات متحده و چینی ها دانست .
ایران و روسیه نیز از خروج آمریکایی ها از افغانستان و انتقال قدرت به مردم در یک فرایند آزاد استقبال کرده اند اینها همه نقش عناصر اصلی تحلیل است که نشان می دهد (صرف نظر از اتخاذ تدبیر برای آینده ) راهبرد ایالات متحده طی بیست سال جنگ نه تنها تحقق نیافته بلکه به بدترین شکل ممکن به پایان خود نزدیک شده است .
۳-استقبال چین و روسیه از طالبان حکایت از تحولات دیگری دارد اگر چه ایالات متحده بیکار نخواهد نشست .
۴-
افغانستان ،هم دورۀ حکومت طالبان را تجربه کرده است و هم دورۀ استعمار جدید را، تغییر راهبرد ایالات متحده و رفتار مدیریت شدۀ طالبان امکان پذیر است اما بازگشت به عقب غیر ممکن .
۵-ایالات متحده ،کشورهای منطقه و طالبان بخوبی می دانند افغانستان بدون همکاری با همسایگان سامان نخواهد گرفت تنش با همسایگان ثبات این کشور را تهدید میکند،نه جامعه جهانی موافق است و نه مردم افغانستان .
۶-
طالبان نه شریک راهبردی ایران است و نه دشمن راهبردی، اگر گفتگو و برپایی دولت فراگیر را بپذیرد و به آن پایبند باشد تعامل جمهوری اسلامی برای ایجاد امنیت پایدار با چنین دولتی قطعی است .
۷-
تقویت پیوند راهبردی ایران ،چین و روسیه قطعاً دسترسی ایالات متحده به اهدافش در منطقه را دشوار تر میکند جنگ روانی غرب علیه این همکاری ها محصول همین پیش بینی است. بدیهی است هرچه حامیان داخلی غرب بر طبل مخالفت با توافق راهبردی چین ،روسیه ایران بکوبند ،غربی ها بویژه ایالات متحده، بیشتر خوشحال میشوند ،این همان نکته ای است که مرز میان دوستی و دشمنی را تعیین میکند .
۸-
مردم افغانستان بیش از چهل سال است در جنگ و در بدری بسر میبرند ،همراهی ضمنی آنها (ونه اتحاد یا بیعت ) با طالبان نشان میدهد سیاست جمهوری اسلامی برای هدایت جناحهای سیاسی افغان به سمت مذاکره و تشکیل دولت فراگیر برای بازسازی و ایجاد امنیت پایدار و روابط مسالمت آمیز با همسایگان بر خواست مردم افغانستان منطبق بوده و هرگونه اقدام تحریک آمیز برای شروع مجدد درگیری به زیان مردم مظلوم این کشور تمام خواهد شده .
(ح)

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....