تاریخ انتشار : دوشنبه 7 آذر 1401 - 19:40
کد خبر : 108473

اصول حکمرانی خوب در شاهنامه

اصول حکمرانی خوب در شاهنامه

حکمرانی و بحث راجع به آن موضوع بسیار مهم و میان رشته ای است. دست کم دو رشته ی حقوق عمومی و علوم سیاسی به آن مرتبط هستند. گرچه جامعه شناسی، مدیریت و … نیز می توانند آن را بررسی کنند. حکمرانی چیست؟ حکمرانی را نباید با حکومت اشتباه گرفت. حکومت با حکمرانی تا حدودی

حکمرانی و بحث راجع به آن موضوع بسیار مهم و میان رشته ای است. دست کم دو رشته ی حقوق عمومی و علوم سیاسی به آن مرتبط هستند. گرچه جامعه شناسی، مدیریت و … نیز می توانند آن را بررسی کنند.
حکمرانی چیست؟ حکمرانی را نباید با حکومت اشتباه گرفت. حکومت با حکمرانی تا حدودی متفاوت است. حکمرانی را می توان فرایند قانون گذاری و اعمال و اجرای آن قوانین به همراه مدیریت صحیح برای تحقق اهداف پیش برنده ی جامعه دانست.
البته متناسب با هدف حکمرانی انواعی از آن را می توان تعریف نمود. اما ما فرض معمول و قابل انتظار از حکمرانی را مورد تعریف ساده و کوتاه قرار دادیم زیرا هدف اصلی این نوشتار پرداختن تخصصی به حکمرانی و اصول بایسته آن نیست. با این وجود اشاره می کنیم که برای حکمرانی خوب ، شاخصه هایی مانند دستیابی به اهداف، رضایت مندی، عدالت گستری، یک پارچگی سرزمینی و وحدت سیاسی، مهار فساد (فساد ستیزی)، همراهی با مردم و … را گفته اند.
حال با توجه به وجود نظریه ای که بیان می دارد « شاهنامه تاریخ سیاسی، اجتماعی ایران است که حاوی تجارب و رهنمودهای ارزنده ای برای حکمرانی است»،باید دید از اصول پذیرفته شده ی حکمرانی شایسته در شاهنامه مفاهیمی وجود دارد؟
نخستین شرط حکمران شایسته برای حکمرانی، داشتن مشروعیت و مقبولیت است. امروز با روشن شدن رموز شاهنامه، چنانچه در کتاب “مبانی حقوق عمومی در ایران کهن” به گستردگی توضیح داده و ثابت کرده ایم، معلوم شده که منظور از فره ی ایزدی در شاهنامه همان مقبولیت و مشروعیت حاکم است. این مهم به روشنی در داستان جمشید پیشدادی معلوم است. جمشید پادشاهی دادگر بود که به حکمرانی خوب مشغول بوده و مورد تایید و احترام و قبول همه ی ملت بود؛ تا اینکه دچار منّیت و خودرأیی می گردد. به محض اینکه این روحیه در او پیدا می شود، سبب رنجش بزرگان و دوری ملت از او می شود. این مهم به وضوح در شاهنامه آمده است.
جمشید شاه دچار غرور و استبداد می شود و به مردم می گوید: هر چه دارید از من است و من هستم که سرمنشا همه ی نعمات می باشم:
خور و خواب و آرامتان از منست
همان کوشش و کام تان از منست
به محض اینکه جمشید این چنین دچار کبر و خودرائی می شود از مردم فاصله می گیرد ، مقبولیت او از بین می رود و از آن لحظه به بعد حکومت وی مشروعیت ندارد :
چو این گفته شد فرّ یزدان از اوی
بگشت و جهان شد پر از گفت وگوی
به جمشید بر تیره گون گشت روز
همی کاست آن فر گیتی فروز

– اصل استفاده از خرد جمعی
برای اداره ی شایسته جامعه باید از خرد جمعی استفاده کرد و بهتر است بزرگان سراسر کشور که ضمن شناخت کلی منافع ملی، شناخت دقیق از محل بومی خود نیز دارند به حاکم (حکومت) جهت حکمرانی صحیح نظر و مشورت دهند.
این موضوع را ما در سراسر شاهنامه می بینیم که در هر بحران و بلکه برای هر تصمیم گیری مهمی، بزرگان کشور و فرهیختگان به دربار دعوت می شدند. آنها از سراسر کشور می آمدند و با نظرات مصلحانه خود، راه را برای برون رفت از بحران می گشودند.
با ژرف نگری در شاهنامه متوجه می شویم ، کشور دارای نهاد مهمی به نام ” انجمن ” بوده که این انجمن به عنوان یک نهاد سیاسی، متشکل از نمایندگان مردمان نقاط مختلف کشور بوده اند و بزرگان هر منطقه به عنوان نماینده راستین مردم در آن عضویت داشته و به هنگام ضرورت از سوی حکومت مرکزی برای هم اندیشی و چاره جویی فرا خوانده می شدند.
دکتر هوشنگ طالع پژوهشگر ارشد تاریخ ایران کهن نوشته: «در کهن ترین بن نبشت های مردمان ما، نشان از اداره ی امور بر پایه ی انجمن (شورا) است.»

– داد و دادگستری (عدالت ورزی)
از اصول ثابت و موکد حکمرانی خوب، دادگری و عدالت ورزی و توزیع عادلانه بودنی ها و در یک کلام عدالت اجتماعی است.
عدالت و داد از جمله محوری ترین مفاهیم مورد تاکید شاهنامه ی ارجمند است. در شاهنامه، نخستین و در عین حال دارای حایز اهمیت ترین ویژگی، برای شاه یا حاکم دادگری می باشد.
جهاندار، شاهی ز داد آفرید
دگر از هنر و نژاد آفرید
از نظر فردوسی بزرگ، به کسانی که داد را پیشه کنند و دادورز باشند، به مقام والای انسانی و به جایگاه فرشتگان می رسند و آنان که به راه بیداد باشند، در راه اهریمن می باشند.
فردوسی حکیم و شاهنامه ی عظیم، برای آنکه نشان دهد هر که داد ورزد به مقام بالا می رسد می فرماید فریدون آن همه عظمت و شکوه را از راه دادگری یافته بود و هر کس مانند او داد ورزد به همان جایگاه تواند رسید.
فریدون فرخ فرشته نبود
به مشک و عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت این نیکویی
تو داد و دهش کن ، فریدون تویی

یا در جایی دیگر می فرماید:

که هر کس که در شاهی او داد، داد
شود در هر دو گیتی ز کردار شاد

– ایجاد ثبات و دوری از خطر و تنش
در بسیاری از جاهای شاهنامه، شرط آبادی و عمران کشور با ایجاد ثبات و دوری از تنش بیان شده است. برای مثال در هنگامه اوج جنگ های ایران و توران، چند تن از پادشاهان کشور بیان می کنند که برای گسترده کردن آبادگری کشور باید مرزها را محکم کرد تا خطر خارجی نباشد و تنش و درگیری بوجود نیاید تا در امنیت و ثبات بتوانیم پیشرفت داشته باشیم. منوچهر پیشدادی در همین راستا، اقدام به پیمان صلح و دوستی با توران و توافق مرزی می نماید.
در مقطعی از زمان پادشاهی کیکاووس که کشور در آرامش و امنیت بود، در سایه ی رفاه ایجاد شده و دوری از تنش، صنعت و پیشرفت علمی کشور به جایی می رسد که حتی ایرانیان به فکر یافتن فاصله ی بین زمین تا کره ماه می افتند.
آنان با این تحقیقات در پی کشف راهی جهت پرواز در آسمان و در صورت امکان رفتن به کره ی ماه بودند!
شوربختانه به دلیل عدم توجه کافی و ژرف و علمی، ساختار این مسائل مهم مغفول مانده و برخی که بی جهت به شاهنامه شناسی شناخته شده اند نیز اینهارا جدی نگرفته و لذا چنین پیام های مهمی در شاهنامه مهجور مانده اند.
حال اینکه تلاش بیست ساله شبانه روزی نگارنده در کنار تحصیل حقوق عمومی، این نتیجه را در برداشته که شاهنامه کتابی سیاسی، اجتماعی نیز هست که اصول حکمرانی هم در آن قابل یافت می باشد.
در این نوشتار به کوتاهی هرچه تمام، فقط به برخی از این اصول اشاره شد.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۲
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مهشار دوشنبه , ۷ آذر ۱۴۰۱ - ۲۳:۴۳

عالی، عالی. جالب.جدید!

سلاله سه شنبه , ۱۵ آذر ۱۴۰۱ - ۱۶:۰۸

سلام. مطلب این جوری خیلی مفیده و سبب اعتماد به نفس ملی میشه.
تشکر

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....