به گزارش اقتصاددان مهدی ناعمی تحلیلگر مسائل اقتصادی در یادداشتی اختصاصی برای اقتصاددان نوشت: از زمان آغاز علم مدیریت و تعیین آن به عنوان یک بخش تخصصی از علم اقتصاد ؛ مطلبی تحت این عنوان گفته می شد که : مدیریت دانشی است که ۵۰ درصد آن ذاتی و ۵۰ درصد اکتسابی از طریق یادگیری […]
به گزارش اقتصاددان مهدی ناعمی تحلیلگر مسائل اقتصادی در یادداشتی اختصاصی برای اقتصاددان نوشت:
از زمان آغاز علم مدیریت و تعیین آن به عنوان یک بخش تخصصی از علم اقتصاد ؛ مطلبی تحت این عنوان گفته می شد که :
مدیریت دانشی است که ۵۰ درصد آن ذاتی و ۵۰ درصد اکتسابی از طریق یادگیری علوم مدیریتی و اقتصاد است.
اما امروزه ؛ خصوصا از ۳ دهه گذشته به دلایل تغییرات اساسی در زندگی بشری و اقتصاد زیر :
– سطح گسترده پیشرفت تکنولوژی
– تقسیم کار تخصصی
– گسترش زنجیره جهانی اقتصاد
– گسترش دسترسی به دقیق ترین داده ها به دلیل پیشرفت در زمینه ارتباطات و مخابرات و شبکه های اجتماعی
– گسترش علوم انسانی
این تعریف از قابلیت و ویژگی مدیریت دستخوش تغییر به شکل زیر شده است :
مدیریت دانشی است که ۹۰ درصد آن ذاتی و تنها ۱۰ درصد آن اکتسابی است !!
این تعریف جدید بنا به دلایل گفته شده فوق و نقش و وظایف و خصوصیات مدیران اصلی در جامعه تعریف میشود.
مدیران اصلی جامعه در هر بخش امروزه بایستی دارای :
اول : قابلیت ذاتی پذیرش نقش رهبری داشته باشند.
دوم : جسارت و شهامت لازم برای اخذ تصمیمات سخت را داشته باشند.
سوم : قابلیت تحلیل و آنالیز سریع اطلاعات و داده ها و پیش بینی از آینده را دارا باشند.
چهارم : قابلیت فعالیت به شکل تیمی و تخصصی را دارا باشند.
پنجم : درک درستی از رقابت و جایگاه مجموعه خود در زنجیره اقتصاد داخلی و جهانی به شکل هدفمند و آینده نگر دارا باشند .
نمونه های از این مدیران را امروزه در سطوح مختلف جامعه و بخش های گوناگون اقتصادی میتوانیم ببینیم .
مثلا از استیو جابز یا ایلان ماسک یا آنگلا مرکل یا مارگارت تاچر و یا جک ما و یا موارد متعدد دیگر میتوانیم در بخش دولتی و خصوصی نام ببریم.
این ویژگی ها و قابلیت مدیران جدید به قدری دارای اهمیت شده است که با تغییر و رفتن یک مدیر ارزشهای مالی و سرمایه ای یک جامعه یا یک فعالیت اقتصادی دستخوش تغییرات و نوسان های قابل توجه و چشمگیر میشود.
دسترسی و پرورش این مدیران با توجه به ویژگی ذاتی آنان به سهولت نیست و گاها این نوع افراد به دلیل ناملایملات زندگی و یا جامعه قدرت بروز پیدا نمی کنند.
امروزه در کشورهای پیشرفته از همان زمان کودکی سعی در شناسایی افراد مستعد و هدایت و پرورش آنها میشود.
شاید به جرات بتوان گفت از بین ۱۰۰۰ کودک به سختی بتوان یک مدیر با ویژگی و قابلیت و خصوصیات مدیریت نوین یافت.
این کودکان از همان ابتدا علاوه بر هوش ذاتی ؛ با جسارت و صریح الهجه بودن و پشتکار در رسیدن به خواسته های خود و رهبری و هدایت گروه همسالان خود را نشان و بروز می دهند .
متاسفانه در کشورهای غیر پیش رفته و جوامع سنتی به دلیل فقدان دانش و آگاهی آموزشی و عدم آشنایی به علوم رفتاری ( جامعه شناسی و روانشناسی ) با بهانه تربیت الگوی مناسب و مودب با القابی منفی چون گستاخ ؛ بی ادب ؛ پر رو ؛ حراف زیاده گو برخورد سرکوبی میشود .
به عبارت تمثیل ساده تر برای همسان و یکسان سازی الگوی تربیتی سعی در سرکوب و کوتاه کردن آنها توسط خانواده و جامعه میشود !!
این امر خود دارای تبعات منفی شدید برای فرد ( کودک ) و جامعه دارد.
کودک تحت فشار این گونه الگوی تربیتی سرکوب ؛ اگر دچار اختلالات روحی و شخصیتی نشود ( که این امر بستگی تام به شرایط هوشی و شدت سرکوب تربیتی دارد ) قطعا در آینده نمی تواند فرد موفق و موثری باشد.
جامعه نیز با توجه به محدودیت وجود و دسترسی به این گونه کودکان با قابلیت ذاتی مدیریت ؛ در آینده و روند ادامه حیات خود دچار مشکلات حادی خواهد شد.
اگر به مدیریت و سیستم مدیریتی کشورهای غیر پیشرفته و جهان سومی که به شکل سنتی اداره شده و مدیران آن به صورت رابطهای انتخاب میشوند ؛ نگاه دقیقی بکنید مصادیق فراوانی از این نوع مدیران خواهید یافت.
همین مدیران ناشایسته دقیقا افرادی هستند که در سطوح مختلف جامعه تصمیم سازی؛ تصمیم گیری و امور اجرایی را به عهده دارند.
نتیجه کار آنان نیز در مجموع حرکات آنان همیشه منفی و به زیان حال و آینده جامعه است.
پس لازم است در این خصوص هم خانواده ها هم سیستم آموزشی و تربیتی جامعه آگاه شده و برنامه های خود را تغییر و اصلاح نمایند.
مخاطب گرامی، ارسال نظر پیشنهاد و انتقاد نسبت به خبر فوق در بخش ثبت دیدگاه، موجب امتنان است.
ع