شعور و بخت   قصه‌های شهر هرت ،قصّۀ هفتم
قصه های شهر هرت

شعور و بخت قصه‌های شهر هرت ،قصّۀ هفتم

اشاره ای برادر تو همه اندیشه‌ای مابقی خود استخوان و ریشه‌ای اصل و اساس وجود انسان ، عقل ، شعور و اندیشه است و همین مزایا و فضایل ، او را از حیوانات و سایر موجودات متمایز و ممتاز می‌سازد . امّا در شهر وارونۀ هرت ، چیزی که ارزش ندارد ، فضیلت ، تقوا

«آفت خرد» و «سخافت بخرد»فرگرد۱۹۷۸

«آفت خرد» و «سخافت بخرد»فرگرد۱۹۷۸

بدترین «آفت خرد» و «سخافت بخرد»، «تکبُّر» و «تجبُّر» است. بزرگی و بزرگواری،«ریشه در ذات» دارد و «اندیشه در صفات». بنابراین آن چه در «ذات،ریشه» ندارد،در «صفات هم اندیشه»ندارد. بیاییم از «ریشه بروییم»و «راه اندیشه را بپوییم»! ☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃 سخافت: کم عقلی،سبکی در هر چیر تجبُّر: خود را بزرگ نشان دادن،ستم کردن

ارزش و اهمیت خردورزی و رشد عقلانی

ارزش و اهمیت خردورزی و رشد عقلانی

اندیشه و تفکر، شاهین تیز پروازی است که تنگنای هیچ قفس و ژرفنای هیچ محبس را بر نمی تابد و جز در فراخنای سپهر بی کران و افق های بی پایان نمی گنجد. معیار ارجمندی انسان، همان میزان ارزشمندی اندیشه اوست. بر این پایه هدف عمده آموزش و پرورش نیز تربیت انسان اندیشه ورز و

«روند گفتگو» یا «فرایند هیاهو»؟فرگرد۱۹۳۸

«روند گفتگو» یا «فرایند هیاهو»؟فرگرد۱۹۳۸

انسان های «فرومایه» و «دون پایه»، از «اندیشه می کاهند» و «همیشه می خواهند»، که «روند گفتگو» را به «فرایند هیاهو» بکشانند، تا با «کینه توزی»، «پیروزی» را به دست آورند. اینان به جای «آبروی،روی» می‌آرند و به جای «گفتگوی،گوی». به جای «فهم،وهم» دارند و به جای «تَهم،سهم». اینان برای هر «شجر،مشاجره» می کنند و

«لایۀ تصوُّر» در «سایۀ تهوُّر»فرگرد ۱۹۱۱

«لایۀ تصوُّر» در «سایۀ تهوُّر»فرگرد ۱۹۱۱

بسیاری از «اندیشه‌های بکر خردمندانه» از «ریشه‌های یک فکر ساده‌لوحانه» سرچشمه می گیرد. چه بسیار «لایۀ تصوُّر» که در «سایۀ تهوُّر»، با «شرحی مُبتکرانه» به «طرحی هوشمندانه» تبدیل می شود و بسی «دردها را درمان» و «شگردها را سامان» می بخشد. چه بسیار «وهم بی‌ریشه» به «فهم یک اندیشه» انجامیده و «خالی را به خیالی»

«زار»و«آزار»!فرگرد۱۸۶۴

«زار»و«آزار»!فرگرد۱۸۶۴

آنان که «زارند»،دیگران را «می آزارند»! بنابراین برای ایشان نه «رنج»آرزو کنیم و نه «شکنج». زیرا اینان چون در«بند توهُّم»اند،پس «نیازمند ترحُّم»اند. اینان نه «مارِ گزنده»،که «بیمارِ تنابنده»اند. اگر «رُستم» هم «ستم»کند، اگیزۀ آن «عُقدۀ بیماری»است،نه «عقیدۀ بیعاری». بنابراین بیاییم با «نیشِ قلم»،«نوشِ مرهم» بسازیم و «ریشۀ دردها» را با «اندیشۀ گفتاوردها»درمان کنیم! شفیعی مطهر

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....