شورای پنجم؛ انتخ-صابات و فراموشی زنان!
غلامرضاجعفری
شورای پنجم شهر اهواز از بسیاری جهات خاص بوده و ویژه، شورایی که آغازش با هزاری پرسش و تردید همراه شد، فرماندار مجری انتخاباتش را به صحن دادگاه کشاند، عمده نامزدهای انتخابات را با شک و تردید همراه و بسیاری از چهرههای شناس و ناشناس را دچار بهت کرد؛ مبهوت در برابر نتیجهای که هنوز هم در جان شهروند اهوازی به باور تبدیل نشده. شهروندی که به اعضای شورای شهرش نگاه میکند و آنچه میبیند چهرههایی است که برخیشان هنوز هم تمام محلات شهر را نمیشناسند!
اعضای شورای شهری غریب که برخیشان شاید چندماه پیش از انتخابات، رحل اقامت در اهواز افکندند و تا چندماه پیشتر در شهرهای دیگری نفس میکشیدند و جالب آنکه چندماه زیستن در اهواز کافی بود تا به عضویت شورای شهر برسند، معجزتی محصول نوع خاصی از مدیریت، از آن نوع که آدمی-نامزد شورایی پیش از آنکه عرق شهروندیش خشک شود به ناگاه بدل به وکیل جماعتی میشود که هزارههاست کالبد پدران و مادرانشان در همین خاک خانه کرده، مردمی که حتی کوسههای کارون آنان را میشناسند، کوسههایی که حالا و به لطف مدیران آدمی-طبیعت ستیز منقرض شدهاند، مسیری که ادامهاش لابد به انقراض انسان کارونی خواهد رسید.
این چنین شورای شهری از صندوق بیرون جهید و چشم در چشم انسان اهوازی نهاد، شهروندی که در گمانش وکیل این شهر مثل همه شهرهای دیگربه قاعده باید حتی گورهای شهر را بشناسد، و قصه مردمانش را نشنیده، بلکه زیسته باشد، قصه ها را، دردها و رویاها را؛ این مردم نصیبشان از انتخ-صابات اما اصابت تیرغیبی بود به نام پنجمین خان!
به هر روی در شورای پنجم شهر اهواز و پس انتخاباتی چنان، سیزده نفر بر کرسی وکالت نشستند، وکالتی که موکلش هنوز گیج میزند و گاه از فرط تحیر شناسنامهاش را نگاه میکند، نگاه میکند تا به یادش بماند در اهواز صندوقهای چوبین، پلاستیکی، بازیافتی و هر چه دیگر، صندوقهای بی وفایی هستند! اما این انتخ-صابات نکات جالب دیگری نیز دارد، از جمله عدم حضور حتی یک بانو در میان سیزده نفر! و قصه جالبتر میشود وقتی ببینیم تا خود شورای چهارم، هیچگاه شورای اهواز چنین تهی از نگاه و بینش زنانه نبوده؛ تو گویی نیمی از مردمان این شهر-زنان- پای صندوق رای نیامده و یا اگر قدم رنجه فرموده و لب صندوق رای رسیدهاند؛ لابد همه آرایشان نصیب جنس مخالف شده! حالا اما ببینیم عدم حضور حتی یک بانو در میان اعضای شورا چه نتیجه ای دارد؟
پیش از آنکه قصه را ادامه دهیم، نگاهی کنیم به اطراف و اکناف و ببینیم این حکایت خون دل را چگونه باید نوشت؟ روایت شورایی بدون حضور زنان و اینکه نبود چنین وکیلی چه تاثیری بر کل ماجرا داشت؟ در این میان مخاطب اهوازی ما را ببخشد، چرا که توان پرتوافکنی بر همه و یا بیشتر نتایج را نداریم و ناگزیر نگاهی از نزدیک به موضوع و پیامدش میکنیم، پیامد نبود بانویی وکیل در شورا و تاثیر مستقیمش در بدنه شهرداری!
بگذارید قصه را از زبان احدی از شهرداران تهران ادامه دهیم که میگوید: بر اساس بررسیهای انجام شده زنان سالمتر از مردان کار میکنند،همچنین شهردار شیراز گفته: دقت و مسئولیت پذیری در انجام امور و داشتن نگاهی نرم به مسائل از خصوصیات بانوان است.
همچنین در تهران فی المثل سهم زنان در مدیریت رو به افزایش بوده و از حدود شش درصد در سال نود و دو، با استقرار مدیریت جدید به حدود ۱۵ درصد رسیده، یعنی در دوره همین شورای پنجم تهران!
حالا بازگردیم به شهر نفت و نخل و ریزگرد و سیل و بیکاری و حیرت انسان بومی و صندوقهای لغزنده، بازگردیم به اهواز خودمان تا تلخی ماجرا همچنان فراموشمان نشود.
در اهواز وکیل زن نداریم، نه در شورا و نه در مجلس. در اهواز مدیران شهری تحمل حضور بانوان را ندارند؛ اشاره شهردار تهران یادتان باشد همو که از نتیجه بررسی انجام شده در حوزه مدیریت گفت، و القصه سلامت کاری برای برخی تصمیمگیران و تصمیمسازان تو گویی نقطه ضعف تلقی میشود، خاصه که برخی مدیران و وکیلان شهری نشان دادهاند تحمل چند نقطه ضعف در صنف مدیران دشوار است، از جمله نقطه ضعفی چون دانش، تجربه و خاصه سلامت.
در اهواز شهردار بانو نداریم، معاون شهردار نداریم، مدیر منطقه و سازمان نداریم و آنچه بود حضور چهار بانوی مدیر در حوزه ستادی بود، حوزه ای فرادستی که وظیفه راهبردی و راهبری در موضوع ماموریتهای مهم ذاتی دارد، اما همین چهار نفر بانو در اثر فضای ذهنی و چشمانداز برخی که نگاهشان به آدمی از دریچه تنگ و جاهلانه در ستاد انتخاباتی من بوده یا نبوده؟ حذف شدند! خاصه که عملکرد برخی از این بانوان نه تنها در خود شهرداری بلکه در مقایسه حتی با کلانشهرهای دیگر موفقیت آمیزتر بود، بانوانی که عموما نوع تحصیلات و تجربهشان به دقت با حوزه کاریشان مطابقت داشت و فراموش نکنیم چنین صفتی در برخی ناکجاآبادها صفت خوبی نیست! خاصه جایی که شهردار منتخب شورایش بعد از دو سال مدیریت بر شهر و از طریق سازمانهای بالادستی به دلیل نبود ارتباط میان مدرک تحصیلی و نبود تجربه مکفی برکنار میشود، امری که نشان میدهد دانش، مدرک تحصیلی، تجربه مکفی و مرتبط در این شورا برای انتخاب مدیران مهم نیست. مهم صفات دیگری است که از جمله مهمترینش ژنتیک برگزیده و پایدار به مثابه درآمد پایدار است، درآمدی که هر ژن مشترک را به حسابی و پروژهای گره میزند.
چندماه مانده، چندماه تا شورای پنجم به طبیعت حال شورای سابق شود، شورایی که به خوبی یادمان داد نبود گذشته و تاریخ مشترک با شهروند اهوازی و نیز سرنوشت و تقدیر یکسان، چه فجایعی میسازد، از جمله همین حذف بانوانی که جرمشان دانش و تجربه و سلامت بود! تبعیضی که باز هم انگشت اتهامی به سوی مردها دارد، هر چند امروزه به طور عمومی مردم،چه مرد و چه زن، دریافتهاند حذف بانوان از فضای جامعه حاصلی به جز درماندگی اجتماعی و توسعه ستیزی نخواهد داشت، فهمی که شاید برای برخی شوراها دریافتش ثقیل بوده اما نتیجه اش فهمی فلسفی نمیخواهد، کافی است به نتیجه انتخابهای تحمیلیشان بر بدنه شهر و شهرداری دقت کنند و اگر هنوز در اهواز ساکنند و به شهرهای مطبوع کوچ نکردهاند، در خانه و مشام خود را اندکی باز کنند، نتیجه انتخابها و تحمیلها حتما به شامهشان خواهد رسید!