گرچه این دو اتفاق ممکن است نامرتبط به نظر برسند، ولی نشانه‌‌ای از یک روند مهم هستند. ایالت‌‌های مختلف با سرعت زیادی در حال اتخاذ سیاست هستند. به لحاظ تئوریک این چیز بدی نیست. آمریکا در پنجاه ایالت خود پنجاه مرکز برای آزمون سیاست‌‌ها دارد. مردم و شرکت‌ها می‌‌توانند در مکان‌‌هایی قرار گیرند که ترجیحات آنها در قوانین محلی منعکس شده است، همان‌طور که بسیاری در طول دوران کرونا این کار را انجام دادند و به ایالت‌‌هایی با محدودیت‌‌های کمتر نقل مکان کردند. هر کدام از ایالت‌‌ها می‌‌توانند بین مالیات و سخاوت در خدمات عمومی، سیاست خود را داشته باشند و هر ایالت می‌‌تواند از همسایگانی که مدارس و قوانین کسب‌‌وکار بهتری دارند بیاموزند.

با این وجود، این شکل سازنده از فدرالیسم چیزی نیست که سیاستمداران ایالتی امروز دنبال می‌‌کنند و به جای آن درحال جنگ با فرهنگ ملی هستند؛ تجویز مواردی که در کلاس‌‌های درس می‌‌تواند درباره آن بحث کرد؛ تعیین حدود برای خرید و حمل اسلحه، مداخلات پزشکی برای نوجوانانی که به‌عنوان تراجنسیتی شناخته می‌‌شوند و مزایای مهاجران غیرقانونی، مواردی از این دست هستند. میانه‌‌روها ممکن است جنجال کمتر و ترمیم جاده‌ها را ترجیح دهند؛ ولی بیشتر سیاستمداران ایالتی می‌‌توانند به راحتی آنها را نادیده بگیرند.

به گزارش اقتصاددان به نقل از دنیای اقتصاد  ، این مساله به این دلیل است که ۳۷ایالت از پنجاه ایالت آمریکا، توسط یک حزب اداره می‌‌شود. تعداد ایالت‌هایی که یک طرف هم مجالس قانون‌گذاری و هم عمارت‌‌های فرمانداری را اداره می‌‌کنند در طول ۳۰سال گذشته تقریبا دو برابر شده است. این ایالت‌‌های تک حزبی ماندگار هستند؛ چراکه برندگان آنها، نقشه‌های انتخاباتی را به نفع خود ترسیم می‌کنند. سیاستمداران انگیزه‌های خطایی دارند. آنها نگران باختن در انتخابات عمومی نیستند و تنها در انتخابات مقدماتی است که در آن طرفداران متعصب به‌دلیل انگیزه بیشتر برای رای دادن تعیین‌کننده هستند و راه جذب این طرفداران متعصب پرهیز از سازش است.

به این دلیل است که افراط‌گرایی گسترش یافته است. مثلا اغلب تگزاسی‌‌ها گمان می‌کنند که قوانین جدید سقط جنین بسیار سختگیرانه است، با وجودی که بیشتر افراد معتقدند قوانین ملی قدیمی زیادی آسان‌‌گیر هستند. اگر تگزاس یک ایالت تک حزبی نبود، قانون‌گذاران ممکن بود به مصالحه برسند. هدف برخی از ایالت‌‌ها مجازات کسانی است که به دنبال سقط جنین یا جراحی‌‌های تراجنسیتی در ایالت‌‌های دیگر هستند. ایالت‌‌های آبی (که به حزب دموکرات رای می‌‌دهند) شکایت علیه سازندگان اسلحه را تشویق می‌‌کنند و ایالت‌‌های سرخ (که به حزب جمهوری‌خواه رای می‌‌دهند) به دنبال این هستند که تعیین استانداردهای انتشار گازهای گلخانه‌‌ای آمریکا را مورد تعقیب قانونی قرار دهند. برخی مشت‌زنی‌‌های حزبی نیز تا حد زیادی نمایشی هستند؛ گرگ ابوت، فرماندار تگزاس برای علنی کردن دیدگاه خود مبنی بر اینکه ایالت‌های آبی در برابر مهاجرت‌‌های غیرقانونی بسیار نرم هستند، تعداد زیادی از آنها را به نیویورک فرستاد.

ولی تمرکز بیش از اندازه بر مناقشات ملی در بهترین حالت حواس‌‌ها را از مشکلات محلی پرت می‌‌کند که سیاست‌‌مداران ایالتی برای حل آنها انتخاب شده‌‌اند. این نبردها تفرقه‌افکن هستند و به این تصور قوت می بخشند که ایالت‌‌های آبی و قرمز آمریکا با وجود تفاوت‌‌هایشان نمی‌‌توانند با هم کنار بیایند. این مساله یک گفت‌وگوی ملی ناخوشایندتر و تندتر ایجاد می‌‌کند و کسب‌‌وکار در آمریکا را نیز دشوارتر می‌‌کند. با وجودی‌‌که زمانی این کشور درحال کلی بازار واحد بسیار بزرگی بود، اما اکنون کالیفرنیا و نیویورک شرکت‌ها را به سمت سبز شدن سوق می‌‌دهند؛ درحالی‌که تگزاس و ویرجینای غربی آنها را دلیل طرفداری از انرژی‌های تجدیدپذیر نسبت به نفت و گاز جریمه می‌‌کنند. اخیرا تگزاس تا آنجا پیش رفته است که ۱۰شرکت مالی را به‌دلیل سبز شدن در لیست سیاه قرار داده است.

بزرگ‌ترین نگرانی این است که حزب‌‌گرایی می‌‌تواند دموکراسی آمریکا را تضعیف کند. بسیاری از جمهوری خواهان نمی‌‌توانند در انتخابات مقدماتی پیروز شوند؛ مگر اینکه ادعای دونالد ترامپ مبنی بر شکست جو بایدن در انتخابات۲۰۲۰ را تایید کنند. آن سال ائتلافی از دادستان‌‌های کل ایالت‌‌های جمهوری‌خواه از ایالت‌‌های دیگر شکایت کردند تا آرای آنها را باطل کنند. هر اتفاقی که در انتخابات میان‌‌دوره‌‌ای بیفتد، این مشاجرات ممکن است افزایش یابد. آمریکا قرار نیست به جنگ داخلی دیگری وارد شود، اما متحمل خشونت سیاسی شده است که ممکن است بدتر شود. ناکارآمدی آمریکا ریسکی را برای جهان به همراه دارد؛ به‌طوری‌‌که احتمال دارد آمریکا نظم مبتنی بر قوانین را حفظ کند، متجاوزان نظامی را مهار کند و نمونه‌‌ای از حکومت دموکراتیک را ارائه دهد.

اکونومیست معتقد است دولت آمریکا باید از بی‌توجهی به مسوولیت‌‌های خود دست بردارد. برای مثال، سیاست‌‌های مهاجرت و تغییرات آب‌‌وهوایی باید در سطح ملی تنظیم شوند؛ ولی ورای این مسائل آمریکا بیش از هر چیز نیاز به اصلاحات انتخاباتی دارد. آمریکا باید به روش جری مندرینگ (تعیین غیر منصفانه حوزه‌های انتخاباتی) پایان دهد که به سیاستمداران اجازه می‌‌دهد رای‌دهندگان خود را انتخاب کنند. ایالت‌‌ها باید از طریق کمیسیون‌‌های مستقل مجددا تقسیم‌بندی شوند تا این روند سیاست‌‌زدایی شود. در این صورت احزاب کار دشوارتری برای تحکیم خود خواهند داشت و با ایجاد مناطق رقابتی‌‌تر سیاستمداران بیشتری را وادار می‌‌کند تا به سمت مرکز جذب شوند.

حوزه‌های انتخاباتی که چند عضو در مجلس قانون‌گذاری دارند هم می‌‌توانند مفید باشند. این مساله به جای تقسیم مناطق و اجازه دادن به آنها برای انتخاب تنها یک نماینده، تنوع اصوات را در مجالس ایالتی و کنگره افزایش می‌‌دهد. رای‌دهندگان نیز مسوولیتی دارند. در عصر رسانه‌های اجتماعی نادیده گرفتن کولاک کینه‌توزی و رای دادن به رهبرانی که می‌خواهند کار انجام دهند ممکن است سخت باشد. اما جایگزین آن گسستی بیشتر است که به جای خوبی منتهی نمی‌‌شود.

04-03 copy