به بیان دیگر، یعنی تنها هدفگذاری صنایع دارای مزیت نسبی کافی نیست. دولت همچنین باید به ایجاد بازار برای بنگاههای خود یا توجه به مزیت نسبی، کمک کند. در عین حال، نظریه مرحلهای جدید تاکید میکند که برای کشورهایی با اقتصاد کشاورزی عقبمانده، رسیدن به کشورهای توسعهیافته، مستلزم تکرار مراحل اولیه توسعه انقلاب صنعتی بریتانیا در تاریخ و تنها راه برای رسیدن به صنعتیشدن موفق است؛ همانطور که رشد معجزهآسای چین یکبار دیگر پس از موفقیت ببرهای آسیایی، ژاپن، اروپای غربی و آمریکای شمالی این واقعیت را نشان داده است.
الگوی صنعتیسازی چین
به گزارش اقتصاددان به نقل از دنیای اقتصاد ، جمعیت ساکن در مناطق روستایی، با اولویتدادن به صنایع سنگین سرمایهبر، سوای صنایع دفاعی ضروری و پروژههای زیربنایی اساسی نبوده است. در اولویت قرار دادن صنایع آهن و فولاد، ماشینآلات، خودرو و سایر صنایع سرمایهبر، ساختار موجود و مزیت نسبی چین را به چالش کشید. هنگامی که ۹۰درصد جمعیت در مناطق روستایی فقیر زندگی میکنند، ارزانترین عامل تولید، بهجای سرمایه، باید نیروی کار باشد؛ در نتیجه برای حمایت از صنایع سنگین، دولت چین باید از طریق انحرافهای قیمتی شدید به این صنایع یارانههای سنگین و حجم قابلتوجهی از منابع کمیاب را به شرکتهای صنایع سنگین زیستناپذیر اختصاص میداد که این امر به ایجاد مشکلاتی در بخشهای کشاورزی و صنعتی سبک و به نوعی کمبود اقتصادی منجر شد.
چنین رویکردی مبتنی بر صنایع سنگین و با محوریت مناطق شهری، نهتنها توسط چین کمونیستی، بلکه توسط بسیاری از اقتصادهای کشورهایی مانند هند و سایر کشورهای تازه استقلالیافته و نیز تقریبا آمریکای لاتین پس از جنگ جهانی دوم اتخاذ شد. چنانکه بهزودی نشان داده خواهد شد، تمام این اقتصادها در گریز از دامهای درآمد پایین یا درآمد متوسط دچار مشکل شدهاند.
طی ۱۰سال اولیه اصلاحات محتاطانه و عملگرایانه از سال ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۸، تولید ناخالص صنایع روستایی بیش از ۵/ ۱۳برابر شد و از ۵/ ۵۱میلیارد یوآن به ۷۰۲میلیارد یوآن افزایش یافت؛ اشتغال صنایع روستایی سهبرابر شد و از ۲۸میلیون به ۹۵میلیون نفر رسید؛ کل درآمد کشاورزان ۱۲برابر شد و از ۷/ ۸میلیارد یوآن به ۳/ ۹۶میلیارد یوآن رسید و کل سرمایه شرکتهای شهر و روستا ۹برابر شد و از ۲۳میلیارد یوآن به ۲۱۰میلیارد یوآن افزایش یافت و شرکتهای شهر و روستا در دهه ۱۹۹۰ با سرعتی انفجاری به رشد خود ادامه دادند. بنابراین، از سال ۱۹۷۸ تا سال ۲۰۰۰، سهم تولید ناخالص صنایع روستایی چین از ۱۰درصد به نزدیک به ۶۰درصد افزایش یافت. صنعتیسازی اولیه روستامحور، نخستین گام ضروری و غیرقابل اجتناب برای اقتصادهای کشاورزی به منظور پا نهادن در یک انقلاب صنعتی با ویژگی تولید انبوه است؛ چرا که تولید انبوه نیازمند بازار انبوه و توزیع انبوه است تا سودآور شود.
ویژگیهای انقلاب صنعتی اول، سیستم کارخانهای بزرگمقیاس با تولید انبوه کاربر کالاهای مصرفی سبک بود که به سرمایه و انرژی نسبتا پایینی نیاز داشت؛ بنابراین تامین مالی آن با پساندازهای داخلی انباشتهشده در صنعتیسازی اولیه روستایی آسانتر بود. دو دهه اول پس از اصلاحات چین، دوران طلایی برای صنایع سبک بود.
انقلاب صنعتی دوم؛ تولید انبوه کالاهای صنعتی سنگین سرمایهبر
گسترش سریع صنایع سبک، در نهایت پسانداز موردنیاز و فرصتهای سودآوری الزام برای توسعه صنایع سنگین را مهیا کرد. تولید انبوه کالاهای مصرفی سبک کاربر در چین، موجد تقاضا برای تامین و توزیع کارآتر مواد خام، کالاهای واسطهای، ابزار و آلات ماشینی، انرژی، لکوموتیوها، ارتباطات و زیرساختهای حملونقل و ارتباطات بود که انقلاب صنعتی دوم را به راه انداخت. ویژگی انقلاب صنعتی دوم، همانگونه که در انگلستان میانه قرن نوزدهم و آمریکای اواخر قرن نوزدهم رخ داد، تولید (عرضه) انبوه کالاهای صنعتی سنگین مانند مواد شیمیایی، سیمان، آهن، فولاد، زیرساخت حملونقل، موتورها، ماشینآلات، تجهیزات، محصولات خودرو، کشتیها، اتومبیلها، کامیونها، هواپیماها و نظایر آن بود.
اوجگرفتن صنایع سنگین از اواخر دهه ۱۹۹۰ در ماهیت، متفاوت از اوجگیری قبلی در طول دوران برنامهریزی از دهه ۱۹۵۰ تا دهه ۱۹۷۰ است. در دوران برنامهریزی، صنایع سنگین به دلیل فقدان بازار انبوه با سودهای منفی کار میکردند، در حالی که اوجگیری پس از اواخر دهه ۱۹۹۰ با بازار بزرگ و پساندازهای داخلی پشتیبانی میشد.
الگوهای ارتقای صنعتی در ژاپن و ببرهای آسیایی
ژاپن و ببرهای آسیایی، معدود اقتصادهایی هستند که با موفقیت، هم از دام درآمد پایین و هم از دام درآمد متوسط گذر کردهاند. اقتصاد این کشورها، از الگوی ارتقای صنعتی مشابه با چین پیروی کرده که همراه با گذر از سه مرحله متوالی توسعه است. این مراحل عبارت از مرحله صنعتیسازی اولیه روستایی، مرحله تولید انبوه کالاهای صنعتی سبک و مرحله تولید انبوه کالاهای صنعتی سنگین هستند.
صنعتیسازی روستایی در ژاپن
مدرنسازی ژاپن در دوره ادو آغاز شد. فرآیند صنعتیسازی اولیه، تعداد زیادی از کشاورزان ثروتمند را به وجود آورد؛ کشاورزان ثروتمند ژاپنی «کارآفرینان روستایی» یا واسطهها به شمار میآمدند و همان نقش طبقه بازرگانان ثروتمند انگلستان را در سدههای ۱۶۰۰ و ۱۷۰۰ ایفا میکردند؛ برای مثال، یک پایگاه روستایی نمونه تولید پارچه در ژاپن، برای تجارت راههای دور تولید میکرد. ایروما تولید منسوجات پنبهای خود را در اوایل دهه ۱۸۰۰ آغاز کرد و در اواخر دهه ۱۸۹۰ به یکی از مناطق بزرگ تولید پارچه پنبهای در ژاپن تبدیل شد. مشوقهای دولت برای ترویج و ارتقای صادرات و شبکههای توزیع که توسط بازرگانان محلی و عمدهفروشان سازماندهی شده بود، نقش حیاتی در ترویج صنعتیسازی روستایی ژاپن ایفا کرد.
صنعتیسازی روستایی در تایوان
صنعت روستایی تایوان در دهه ۱۹۵۰ و با محوریت تلاشهای دولت برای ارتقا و ترویج صنعتیسازی شروع به رشد کرد. درآمد غیرکشاورزی ۲۵درصد از کل درآمد خانوارهای روستایی در سال ۱۹۶۲ را تشکیل میداد که در سال ۱۹۷۵ این نسبت به ۴۳درصد افزایش یافت. تعداد کارگران روستایی شاغل در کشاورزی از سال ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۶، از ۷۳درصد به ۵۴درصد کاهش یافت و در همین زمان ۲۷۵هزار شاغل جدید وارد صنعت تولیدات کارخانهای شد و ۴۶درصد آنها وارد صنایع تولیدی روستایی شدند. در نتیجه، میانگین نرخ رشد سالانه اشتغال صنعتی روستایی به ۲/ ۷درصد رسید که بسیار بیشتر از مناطق شهری بود. صنعتیسازی تکاملیافته در مناطق روستایی تایوان، بازار ملی و زنجیرههای تامین گسترشیافته و شبکههای توزیع تجاری را تا حد زیادی شکل داد و تایوان را برای انقلاب صنعتی مبتنی بر تولید انبوه خود در مرحله بعد، بهخوبی آماده کرد.
ارتقای صنعتی کرهجنوبی
رشد انفجاری در صنایع سبک کرهجنوبی، تقاضای عظیمی برای مواد خام، تولیدات واسطهای، ابزارآلات ماشینی، انرژی و زیرساختهای حملونقل و همچنین پساندازهای داخلی سرشار ایجاد کرد که پشتیبانی از صنعتیسازی سنگین سرمایهبر را ممکن ساخت. کرهجنوبی با حمایت دولت، تحرکات اولیه صنعتیسازی سنگین را تا اواخر دهه ۱۹۷۰ با پیوستن به تولید انبوه فولاد، زغالسنگ، فلزات و مصنوعات فلزی، ابزارآلات ماشینی، خودروها، کشتیها، تجهیزات ترابری، الکترونیکی و پتروشیمیایی آغاز کرد. صنعتیسازی سبک موفق، زیربنای ترویج صنعتیسازی سنگین در کرهجنوبی را فراهم کرد. در اواخر دهه ۱۹۷۰، کرهجنوبی صنایع فولاد و کشتیسازی را راهاندازی کرد که در دهه ۱۹۸۰ در میان ۱۰صنعت برتر صادراتی این کشور فهرست شدند.
تجربه کشورهای آسیایی
در چین، پیش از اصلاحات اقتصادی در سال ۱۹۷۸ فشار برای ارتقای صنعتی به افزایش استاندارد زندگی نسبت به ایالاتمتحده منجر نشد. به عبارت دیگر، سهم ارزشافزوده غیرکشاورزی آن نسبت به ایالات متحده از ۱۸درصد در سال ۱۹۵۰ به ۶۰درصد در سال ۱۹۷۸ افزایش یافت؛ اما با وجود بهبود قابلتوجه در درجه صنعتیشدن، بهویژه صنعتی شدن سنگین، استاندارد زندگی آن نسبت به ایالاتمتحده بهبود قابلتوجهی نداشته است. با این حال، پس از اصلاحات اقتصادی، همزمان با اینکه درجه صنعتی شدن چین نسبت به ایالاتمتحده از ۶۰درصد به ۹۰درصد افزایش یافت، درآمد سرانه چین بهسرعت به سطح ایالاتمتحده همگرا شد. به این ترتیب، چین با موفقیت از کشوری با درآمد پایین به کشوری با درآمد متوسط بدل شد.
با توجه به تجربه کرهجنوبی و تایوان، تحت ارتقای صنعتی موفق، همچنان که سهم ارزشافزوده بخشهای غیرکشاورزی نسبت به ایالات متحده از ۹۰درصد به ۹۸درصد افزایش مییابد، درآمد سرانه از حدود ۲۵درصد سطح آمریکا به بیش از ۷۰درصد این سطح افزایش خواهد یافت. این موضوع نشان میدهد که درآمد سرانه چین باید بتواند بیشتر افزایش پیدا کند و طی ۳۰سال آینده از ۲۷درصد سطح ایالات متحده به بیش از ۷۰درصد آن برسد و در عین حال سهم ارزش افزوده بخشهای غیرکشاورزی چین نیز میتواند از ۹۰درصد فعلی سطح آمریکا به حدود ۹۸درصد آن افزایش یابد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰