تاریخ انتشار : چهارشنبه 17 خرداد 1402 - 15:09
کد خبر : 128131

نقش ادبیات در حقوق و شاهنامه

نقش ادبیات در حقوق و شاهنامه

ادبیات: علم ادب و شیوه ی نگارش و نوشتن معنی هر واژه و جمله و قواعد آن و سایر توضیحات راجع به ادبیات در جای خود باید مورد بررسی قرار گیرد. در این نوشتار، ادبیات به معنی معروف آن یعنی نوشتن و گفتن و برداشت صحیح معانی واژگان جملات مورد نظر است. حقوق: منظور علم

ادبیات: علم ادب و شیوه ی نگارش و نوشتن معنی هر واژه و جمله و قواعد آن و سایر توضیحات راجع به ادبیات در جای خود باید مورد بررسی قرار گیرد. در این نوشتار، ادبیات به معنی معروف آن یعنی نوشتن و گفتن و برداشت صحیح معانی واژگان جملات مورد نظر است.
حقوق: منظور علم حقوق به معنای قوانین موضوعه برای زندگی جمعی بشر است. حقوق، قوانین از جمله قوانین اساسی را در بر می‌گیرد.
ادبیات کمک می‌کند که منظور واقعی واضح قانون دریافت شود.
شاهنامه: منظور شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی است که کمابیش شصت هزار بیت دارد و مطرح ترین کتاب ادبی است. بین سه موضوع ادبیات (که شاهنامه شاخص ترین آن است) و حقوق که ادبیات نقش اساسی در فهم آن دارد، ارتباط تنگاتنگ وجود دارد.
مطلبی که در این نوشتار تقدیم می‌گردد موضوع مهم و حرف تازه ای خواهد بود. اگر چه به دلیل محدودیت کمّی در نوشتن و شاید ضعف در گفتار ممکن است آن چنان که باید نتوانم مقصود را برسانم. تلاش می شود با وجود دو مضیقه ی مذکور اصل ادعا را معروض بدارم.
شاهنامه یک اثر تاریخی‌ست که رویدادهای سیاسی، اجتماعی ایران را از گاه کهن تا پایان دوران باستان بیان می‌کند.
این گزارش تاریخی، به زیباترین و درست‌ترین حالت ادبی نوشته شده است. که چون نظم است، زیبایی آن افزون اما فهم کاملش هم نیاز به آگاهی نسبی ادبی دارد.
همان طور که اشاره شد شاهنامه تاریخ سیاسی کشور را می‌گوید. پس، از سیاست و ساز و کار و نظام سیاسی و نوع یا انواع دولت در آن سخن رفته است.

لذا به طور کامل مرتبط با رشته‌ی حقوق عمومی است. حقوق عمومی رشته‌ای است که موضوع آن بررسی انواع نظام‌های سیاسی و نیز حقوق حاکمان و شهروندان را مورد بررسی قرار می‌دهد.
ادبیات کمک می‌کند که شاهنامه را از جهت منطوق و مفهوم بهتر متوجه شویم و علم حقوق یاری‌رسان است که مفاهیم حقوقی، سیاسی و قواعد و قوانین را در شاهنامه پیدا کنیم. همین جا شاید بی‌راه نباشد اگر بگوییم ” یکی از گروه‌های شاهنامه پژوهی که بهتر می‌تواند شاهنامه را دریافت کند و نکات آن را دریابد، شاهنامه‌ پژوهان آشنا به حقوق عمومی می‌باشند.”
از دیرباز برای دفاع از هر چیزی باید به علم حقوق مجهز می‌بود و فن دفاع برگرفته از ادبیات و قدرت بیان و با اطلاع از علم منطق و حقوق بوده است. این وضعیت همچنان هم برقرار است و هم اکنون نیز در دفاع از محتویات شاهنامه و گاه نقد رفتار شخصیت‌های شاهنامه باز باید از حقوق استفاده کرد. برای مثال برای یک آشنای به علم حقوق عمومی ممکن است این نکته جلب توجه کند که چرا کیکاووس هنگام حرکت به سوی مازندران به “میلاد” که قرار است کار جانشینی او را در غیابش انجام دهد، می‌گوید: « فقط به امور روزمره بپرداز و در کارهای مهم با انجمن مشورت کن! ». زیرا که ” پادشاهی” پُست و جایگاهی بوده که از سوی ملت به شخص کیکاووس واگذار شده است. او نمی‌تواند این مهم را به دیگری تفویض کند. مانند وضعیت نمایندگان مجلس در دوران ما. همچنان که در اصل سی و پنجم قانون اساسی مشروطیت آمده بود ” سلطنت ودیعه‌ای است که به موهبت الهی از طرف ملت به شخص پادشاه مفوض شده است. ”
این همان باور و رفتار درست چندهزار سال پیش ایرانیان است که پس از نهضت مشروطیت و در پی بازگشت به خویشتن ملت ایران، بار دیگر در قانون اساسی متبلور می‌گردد. می‌بینیم که در این اصل، نکته مهمی است. این گونه نکات حقوقی که اهمیت بسیار زیادی دارند را اشخاصی که فقط ادبیات خوانده باشند، در نخواهند یافت. اما حالا بگذریم از کسانی که ادبیات هم نخوانده و از دانش‌های دیگر هم بی‌بهره هستند، اما خود را شاهنامه‌شناس می‌دانند.
باید به جناب استاد دکتر هوشنگ طالع (شاهنامه‌شناس شهیر) درود بسیار گفت و آفرین‌ها خواند که با دقت نظر بی‌مانند، نخستین شخصی است که نگاه دقیق حقوقی، علمی به شاهنامه داشته و به ما شاگردان خود کلیدهای بازکردن قفل رموز شاهنامه را داده است. دکتر هوشنگ طالع حقوقدان، تاریخ‌دان، مسلط به علوم سیاسی، اقتصاددان، جامعه‌شناس و شاهنامه‌شناس هستند.
هیچ کس شاهنامه‌شناس نخواهد بود اگر علاوه بر مطالب دیگر که باید بداند، کتاب “تاریخ تمدن ایران کهن” دکتر هوشنگ طالع را به دقت نخوانده و مطالب آن را در نیافته باشد.
مثال دیگر می‌آورم: هنگامی که سیاوش فرمانده‌ی سپاه ایران با افراسیاب، صلح می‌کند و این امر با مخالفت کیکاووس مواجه می‌شود، سیاوش در برزخ خودساخته گرفتار و به ناچار، سرانجام به دشمن که افراسیاب است، پناهنده می‌شود. در اینجا به درستی «پناهندگی سیاسی» صورت پذیرفته است. پناهندگی سیاسی همان است که الان راجع‌ به آن چند کنوانسیون معروف بین المللی داریم.
اما دریافت درست این موضوع نیاز به دانش ادبیات، علم حقوق و مطالعه‌ی دقیق شاهنامه دارد. بی‌گمان کسی که با مفهوم پناهندگی سیاسی و کنوانسیون‌های بین‌المللی آن و تعریف این مفهوم در حقوق عمومی و علوم سیاسی آشنا نباشد، هر چند هم که این مطلب را بخواند در ذهنش مفهوم پناهندگی سیاسی متبادر نمی‌گردد.
برای اینکه راه دور نرویم و ذهن خسته نشود مثال دیگر را نیز از همین قضیه‌ی صلح سیاوش می‌آوریم. پس از اینکه سیاوش با افراسیاب صلح می‌نماید، کیکاووس در خلال سخنان اعتراضی خود اشاره می‌کند که: «تو برای جنگ رفته بودی، نه برای صلح.»
آنان که به طور گذرا می‌خوانند و رد می‌شوند، عمق حرف کیکاووس را متوجه نمی‌شوند. در اینجا کیکاووس (که بی جهت او را شخصی پرخاشگر و تندمزاج جلوه داده‌اند) حق دارد. او می‌گوید از جهت قانونی و حقوقی فرمانده‌ی سپاه که اختیار صلح با دشمن را ندارد، باید از مرکز کشور، از دولت کسب تکلیف می‌کرد. این برداشت درست و کامل از سخنان کیکاووس است. این نوع نگاه و برداشت صحیح را دیدگاه حقوق عمومی به فرد ادیب شاهنامه پژوه می‌دهد.
می‌توان از بسیاری از جاهای شاهنامه، مثال‌های گوناگونی برای اثبات مطلب مورد ادعا آورد. اما به عمد برای اینکه ذهن خواننده‌ی پژوهشگر سرگردان نشود، از همین داستان کیکاووس مثال بارز دیگری می‌آورم که درآن به خوبی آیین دادرسی را می‌توان یافت و دید.
در موضوع سیاوش و سودابه هنگامی که سیاوش متهم به تعرض به سودابه می‌شود، شیوه‌ی رسیدگی کیکاووس به این اتهام به درستی منطبق بر آیین دادرسی می‌باشد.
بدیهی است که این گونه موارد و مسائل شاهنامه را اشخاص ادیب حقوقدان بهتر متوجه می‌شوند.
در واقعه‌ی اتهام وارده از سوی سودابه به شاهزاده سیاوش، با توجه به جایگاه اجتماعی، سیاسی طرفین، شخص پادشاه کار رسیدگی و داوری و قضاوت را به عهده می‌گیرد. (این نیز گفتنی است که پادشاه وظیفه‌ی اصلی و اساسی و پاسداری از داد و عدل و دادگری و عدالت ورزی را داشته است. داور اصلی او بوده که می‌توانسته برای این امر به دیگران هم مأموریت دهد. کما اینکه در دوران ما هم دادستان شهر و حتی کشور یک تن است. ولی او برای اداره‌ی بهتر کار چندین نماینده و سرپرست برای مناطق گوناگون منصوب می‌نماید. و مواردی مانند این.)
به هر حال:
بنالید سودابه و دادخواست
ز شاه جهاندار فریاد خواست
آنچه از رفتار شاه به هنگام رسیدگی به موضوع سیاوش و سودابه در شاهنامه گزارش شده، به روشنی تداعی‌کننده‌ی آیین دادرسی در امور کیفری است. او ابتدا از شاکی (سودابه) می‌خواهد که شکایت خود را به طور واضح بیان کند. سپس از متهم توضیح می‌خواهد.
به توضیحات و دفاعیات متهم توجه کامل می‌کند و بعد از آن از شاکی دلیل بیشتر می‌خواهد. سودابه دلایل ارائه می‌دهد (هر چند این دلایل دروغین است). برای بررسی دلایل ارائه شده از سوی سودابه، موضوع به کارشناسان خبره ارجاع می‌شود. کارشناسان دلایل سودابه ( که مدعی بود اقدام سیاوش سبب سقط جنین وی شده) را مردود اعلام می‌کنند.
آخرین گزینه‌ی دادرسی ور گرم (همان عبور از آتش) است که این را هم انجام می‌دهند. نیک پیداست که آیین دادرسی وجود دارد و همه‌ی موارد آن حتی حالت استثنایی‌اش (انجام ور گرم) طی می‌شود.
نقش ادبیات نیاز است که دقیق به این بیت که بیان کننده‌ی نظر کارشناسان است، توجه کند:
دو کودک ز پشت کس دیگرند
نه از پشت شاهند و زین مادرند
عبارت “کارشناس” را در این داستان مورد اشاره در شاهنامه نمی‌بینیم اما ادیب حقوقدان به راحتی در می‌یابد اینجا دادرس (کی‌کاووس) از نظر خبرگان و کارشناسان مربوطه استفاده کرده و جالب اینکه کارشناسان چه درست و دقیق تشخیص داده‌اند.
بنابراین کاربرد علم و هنر حقوق را در جای جای شاهنامه می‌توان دید. بدیهی است که بیش از حقوق و پیش از آن به ادبیات و احیاناً علوم دیگر برای دریافت کامل و درست شاهنامه نیاز است. اما دانش حقوق و به ویژه حقوق سیاسی اهمیت بیشتری دارد.
مثال‌هایی که آورده شد فقط نمونه‌هایی از مصادیق موضوع بود. موارد کلان و مهم‌تری هم در شاهنامه وجود دارد.
حال در این قسمت بحث می‌خواهیم مطلب مهمی را بگوییم و آن اینکه ” وقایع و رویدادهای سیاسی-اجتماعی جامعه را به هر حال با ملاک حقوقی سنجش و بررسی می‌کنند و ارزش گذاری می‌نمایند.
اینکه حاکم حق داشته چه کاری بکند یا نکند به حوزه‌ی حقوق سیاسی (حقوق عمومی) مربوط می‌شود. حال هنگامی که وقایع و رویدادهای شاهنامه قابل سنجش با ترازوی دقیق داوری حقوقی است، حکایت قطعی بر واقعی بودن ماجراهای آن است. این مسئله هم‌چنین کمک شایانی به درک درست و علمی محتویات شاهنامه می‌کند. ”
آنچه در سطور بالا گفته شد را بیشتر توضیح می‌دهیم:
ما هنگامی که با جامعه‌ی سیاسی و همه‌ی توابع و تبعات آن روبه‌رو باشیم می‌توانیم از حقوق سیاسی سخن بگوییم. قابلیت و بلکه ضرورت و لزوم حضور حقوق عمومی در فهم شاهنامه بیانگر آن است که شاهنامه روایت تاریخی صحیحی از یک جامعه‌ی سیاسی است. آنگاه قدمت و دیرینگی موضوعات شاهنامه، نشانگر قدمت آن جامعه است. آن جامعه ی سیاسی ایران است.
نیز این رویکرد سبب می‌شود که از باورهای نادرست آمیخته به افسانه یا خرافه دور شده و گرد و غبار روی مسائل را پاک کنیم. و به اصل صحیح ماجرا پی می‌بریم. برای نمونه با نگاه دقیق حقوق عمومی دریافت می‌شود که ” فره ایزدی ” همان مقبولیت و مشروعیت حکومت بوده است. غیر از این چه چیزی می‌توان به عنوان معنای فره ایزدی گذاشت که جنبه‌ی علمی، واقعی و قابل لمس و فهم داشته باشد؟! جالب اینکه وقتی فره ایزدی را مقبولیت و درستی حکومت بدانیم و آن را در جاهایی از شاهنامه که به کار رفته قرار دهیم، معنای درستی به دست می‌آید.
دانش حقوق عمومی و ادبیات به درک صحیح از شاهنامه کمک شایانی می‌نماید.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....