تاریخ انتشار : پنجشنبه 24 مهر 1399 - 21:55
کد خبر : 22086

شجریان که بود و به ما، چه داد؟

شجریان که بود و به ما، چه داد؟

امروز مردی که به قول عبید زاکانی:”خوش باش و سبک روح و کریم نهاد و قلندر مزاج” دوران خود بود در توس آرمید. او رفت و به تعبیر بیهقی:” آن قوم که این مکر ساخته بودند”، نیز خواهند رفت. او نیز چون فردوسی، که احیاگر زبان و فرهنگ ایران زمین بود، احیاگر موسیقی و اصالت

امروز مردی که به قول عبید زاکانی:”خوش باش و سبک روح و کریم نهاد و قلندر مزاج” دوران خود بود در توس آرمید. او رفت و به تعبیر بیهقی:” آن قوم که این مکر ساخته بودند”، نیز خواهند رفت. او نیز چون فردوسی، که احیاگر زبان و فرهنگ ایران زمین بود، احیاگر موسیقی و اصالت آن بود و شگفتا، که چون فردوسی که خود راوی نوشداری بعد از مرگ سهراب بود و وقتی به صرافت استمالتش افتادند که تابوتش به سمت طابران توس روانه بود، استاد ما نیز وقتی تصویرش بعد از سالها بر صفحه سیما نقش بست که تابوتش به توس می رفت.

شجریان فقط صاحبِ صدایی خوش نبود. سلوک او نیز همپای صدایش او را یگانه دوران کرده بود. غالب آنچه شجریان خوانده است از ذخیره عرفانی این فرهنگ است. خلاصه عرفان ایران زمین آن است که رسیدن به تعالی روح و شکوفایی تمام و کمال آدم نیازمند گذر کردن از تعلقات و نگریستنی فراتر از ظواهر است و این همه نیازمند آزادگی و طلب آزادی از این تعلقات. این نگاه عرفا هیچگاه به مذاق فقها خوش نیامده است

شجریان بسیار از حافظ می خواند . حافظ مقام عرفانی سنایی و عطار را ندارد اما چیزی بیش از همه دارد و آن ” رندی” است. رندی چیزی بالاتر از دعوای بین شیخ و صوفی است. رندی سرگران کردن از مسجد و خانقاه به سمت گزینه سومی است که “خرابات” نام دارد. رند آنگاه بروز و ظهور می‌کند که می‌بیند، در دعوای بین فقیه و عارف صوفی پوش بر سر ظاهر و باطن، باز آن جوهره اصلی که ” انسانیت و آزادگی” باشد فراموش می شود و اینجاست که رند به عنوان و خرقه و تسبیح و ریاکاری،” نه” ی بزرگی می گوید و ملامت را به جان می خرد که “خودش” باشد. خود انسانی اش:
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافری است رنجیدن

پیداست که در روزگار تفقه و تسبیح، رند؛ خاصه اگر خوش الحان باشد و اهل تغنی و در زمانه خونریز از پنهان کردن پیاله در آستین مرقع؛ ابا کند، چه بر سر او می رود اما آنچه او را قلندروار و بی باک به ادامه راه وا می دارد ایمان به قدرت عشقی است که دوام نام عشاق بر جریده عالم بر ذمه و ضمانت اوست.

شجریان یک تنه بر آستان جانان ایستاد و طعنه تیرآوران نیز بر او اثر نکرد. شجریان آن شجر طیبه ای بود که اصلش در میراث اصیل فرهنگ عرفی و انسانی این سرزمین ریشه داشت و فرع و شاخه هایش در آسمان موسیقی و لحن، در تب و تاب بود. او نشان داد که عاقلی گر خاک گیرد زر شود و ناقص ار زر بُرد، خاکستر شود. او نشان داد که برای صلا زدن از انسانیت و دمیدن نفحات آسمان بر تن زنجیر بر زمین، از اخلاقیت آمرانه و الحان معطل مجوز و بخشنامه برای ترانه بی یال و دم و اشکم کاری برنمی‌آید چنان که می دانست زهدِ زاهد خشک، کار هیزمِ تر میکند و عجیب آنکه هرچه فقیه گفت:” پیاله منوش” ، دماغ ها بیشتر از گذشته به پیاله‌ها که حنجره او به روح مردمان داد، تر و آنچنان را، آنچنان‌تر شد.

در روزگار ستاره های سربی که از ابتذال، انتظار تلالو دارند، “ماه”ی از خراسان برآمد و بر ایران تابید که پرتو نورافشانش تا ابد شب دیجور این ملک و سکوت کویر این سرزمین را با عشوه های مخملینش، روزی خواهد داد. شجریان نه از حزبی بود و نه از طایفه ای، نه از روم بود و نه از زنگ ، بیرنگ خوشرنگی بود که ترجمان صدای بی‌صدایان سرزمین مان بود . دعوت او دعوت بلبلی بود که فریاد می زد”هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا “و آدم ملول ایرانی را به سکر بازگشت به آدمیت و عشق فرا می‌خواند ، ملال او ملال مرغ سحری بود که از خزان سمن و سرو و گل و شمشاد و آوازه خوانی زغن ، سر بر بال حزن کشیده بود.

سخن گفتن از شجریان دعوت به خویشتن است. دعوت به بازگشت به جوهره اصیل ایرانی، جوهره خرد و عشق. دعوت به تسلیم نشدن به تحقیر و تفاخر به داشته هایی که کتمانش میکنند و میراثی که نادیده اش می‌گیرند. زنده نگاه داشتن شجریان رجوع به هویت اصیل و دیدن داشته های‌مان است. جاودانه کردن او آشنایی با انسان ایرانی و سالک مسلکی است که فردوسی و عطار و حافظ و سعدی با وزن و واژه آن را از غارت بیگانه محفوظش داشتند و خسرو آواز چونان دایه ای آن را در گوش نسل از خود جداافتاده و بی حوصله، به لحنی خوش خواند. شجریان همه ما را گرداگرد هم جمع کرد. او بی اعتنا به جنگ هفتاد و دو ملت به یک نقطه مشترک یعنی “عشق فراخواند و یادمان انداخت که موطن ما در قفس نیست که روضه رضوان است . صدای او آوازی ملکوتی از جهانی بود که ما دیری است در همهمه زاغان، فراموشش کرده‌ایم. روحش با نیکان محشور و یادش همآره جاودان باد.

 

ع

برچسب ها :

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

اقصاددان رسانه با مجوز برخط اخبار اقتصاد - فناوری - کسب و کار - اجتماعی و ....